امروز پیروز و فرخ روز مانترهسپند ایزد و تیرماه، 29 تیرماه سال 3759 زرتشتی، شنبه 26 تیرماه 1400 خورشیدی، 17 جولای 2021 میلادی
ذبیح بهروز، نویسنده، شاعر و پژوهشگر فرهنگ ایرانی، ۲۶ تیرماه سال ۱۲۶۹ خورشیدی در تهران زاده شد.
ذبیح بهروز گذشته از توانایی در ادبیات، تاریخ، خط و فرهنگ در ریاضی، گاهشماری و ستارهشناسی، نیز دارای آگاهیهای گسترده و کاردان بود. کتابهای او گواه بر این است. پدرش میرزا ابوالفضل ساوجی از پزشکان و خوشنویسان نامدار زمان ناصرالدین شاه بود. ذبیح بهروز از نخستین کسانی بود که در شیوهی پژوهش ایرانشناسان غربی شک کرد و برخی اشتباه و به نوشتهی خودش شاید غرضورزیهای آنها را بارها یادآور شد. وی در ستارهشناسی و گاهشماری در ایرانباستان پژوهشهای گستردهای انجام داد و نظرهای علمی جدیدی را مطرح ساخت.
بهروز در سال ۱۳۰۸ انجمنی کوچک به نام انجمن زبان ایران بنیاد گذاشت. این انجمن نخست به بررسی فرهنگهای فارسی بهویژه برهان قاطع پرداخت. در این انجمن دوستداران زبان فارسی که در تهران بودند گرد آمدند و باانگیزه همکاری کردند.
در همین آغاز کار بود که فرمان گشایش فرهنگستان داده شد. بهروز پس از چند سال، انجمنی بنام انجمن ایرانویج بنیاد گذاشت که در آن دانشمندانی چون دکتر محمد مقدم، متخصص زبانهای باستانی ایران، استاد زبانهای اوستایی و فارسی باستان در دانشگاه تهران، و دکتر صادق کیا استاد زبان و ادبیات پهلوی-پارسی میانه در دانشگاه تهران عضویت داشتند و به نشر مجلهی فرهنگی ایران کوده پرداختند.
بهروز برای آموختن ریاضی به کودکان روشی نوین داشت و بر این باور بود، که یک کودک دوازده ساله باید بهاندازهی یک کارشناس ریاضی آگاهی فراگیر در این رشته داشته باشد. او میگفت که سن لازم برای آموختن ریاضی نباید دیرتر از دوازده سالگی باشد و کودک هرچه دیرتر یاد بگیرد خیلی دیرتر به نتیجه میرسد یا آنکه از این دانش حقیقی بیزاری پیدا میکند.
بهروز تحصیلاتش را در مدارس قدیمی گذراند و به ادامه تحصیل درمدرسه آمریکایی پرداخت. پساز آن برای تکمیل علوم ادبی و عربی به قاهره رفت و ۱۰ سال درآنجا ماند. سپس به انگلستان رفت و در آنجا دستیار ادوارد براون و رنالد نیکلسن شد و به تدریس پرداخت. پس از چندی به آلمان رفت و از آنجا به ایتالیا و سپس به ایران بازگشت. وی از سال ۱۳۰۲ تا زمان بازنشستگی در دارالفنون، دانشکده افسری و مدرسه عالی بازرگانی تدریس میکرد.
او در ایران مدتی کوتاه رییس حسابداری شرکت نفت، مدتی کارمند وزارت دارایی و مدت کوتاهی استاد دارالفنون بود. او استاد دانشکده هواپیمایی بود و خیلی زود با درجه سرتیپی بازنشسته و رییس افتخاری کتابخانه باشگاه افسران شد.
ذبیحاله بهروز 21 آذرماه 1350 در تهران درگذشت. پیرو وصيت وی، پیکرش را به ساوه شهر نیاکانیاش بردند و در پارک شهر كه هم اكنون بخشی از اداره فرهنگوارشاد است به خاک سپرده شد.
آثار:
زبان ایران، فارسی یا عربی
آیین بزرگی
فرهنگ کوچک تازی به فارسی
خواندن و نوشتن در دو هفته
منتخبات دیوان حافظ
خط و فرهنگ
جیجک علیشاه
شاه ایران و بانوی ارمن
شب فردوسی
در راه مهر
منظومه گنج بادآورد
تقویم و تاریخ در ایران
تقویم نوروزی شهریاری
تقویم سیصد و پنجاه ساله مانویان (چاپ نشده)
در راه مهر ج. ۲ (چاپ نشده)
ابن دیلاق (معراج نامه)
بیستونهمین روز ماه در گاهشمار زرتشتی، مانترهسپند دو بخش دارد؛ نخست مانتره یا منتره به معنای سخن اندیشهبرانگیز و دوم سپند یعنی مقدس. در اوستا «مانترَسپِنتَ»، فارسی میانه «اَمَهرَسپنت» و فارسی امروز «ماراسپند» و «مانترسپند» آمده است. وی ایزد و نگاهبان آب است. ایزد ماراسپند نگهبان گاه و روز و خرد و گوشها و چشمهاست. مانترهسپند به چم گفتار نیک، پاک و سپندینه و سخن فزونیبخش است.
اشوزرتشت سرودهای خود گاتها را مانتره که همان سخن اندیشهبرانگیز است نامید. مانتره در سراسر اوستا ستوده شده است. مانترسپند ایزد درمانگریست و به چم آرامبخش روانها هم آماده است و شفا میبخشد قلبهای خسته انسان در رنج را.
مانتره در سراسر اوستا ستوده شده است. مانترسپند ایزد درمانگری است و به چَم آرامبخش روانها هم آمده است و قلبهای خستهی انسانها را در رنج و سختی شفا میبخشد.
«مانتره» یکی از واژههای بنیادین گاهانست. این کلمه از ریشه من به چم اندیشیدن و در کل به چم وسیله اندیشه کردن و یا موجب اندیشه برانگیزی آمده است. اما روانترین ترجمه کلام اندیشه برانگیز است. اشوزرتشت در گاتها، سرودهای خود (گاهان) را مانتره مینامد. همچنین در اوستا ، او ِستاهای «اَشِم وُهو» و «یَـتااَهو = اهونـَوَر» به نام مانتره شناخته میشوند. سراینده مانتره نیز «مانترن» نامیده میشود.
ویژگیهای مانتره :
درمان بخشی
در گاهان در هات ۴۴ بند ۱۶ ،
از درمانبخشی و به عبارتی همان جنبه روان شناسی مانتره اشاره شده است.
الهام گونه بودن:
اشوزرتشت فردی است که با الهام از جهان ِ پیرامون خویش (چه درون و چه محیط) به تعالی رسید ، وی مانتره را هم نوعی الهام (چه درونی و چه از پیرامون) میداند.
موسیقیایی بودن:
یکی از بایستگیهای مانتره بودنِ یک سخن ، موسیقایی بودن آن است.
توانایی اهورایی مانتره:
در گاهان برای تاثیر کلام مانتره بر اقشار مردم و سعادت آنها بسیار گفته شده است.
از آن چه که در متون اصلی دین ِ ما گاتها و قسمتهای اصلی اوستا بر میآید، مانتره جزئی از نوای خداوندی است که به مانند «فرَوَهَر» در وجود هر آدمی قرار داده شده است و در اصل توانایی اندیشه برانگیزی است و از آن جایی که خداوند «مبدا خرد» است، پس مانتره هم توانایی اندیشمندی و اندیشه برانگیزی است، که یک انسان از آن بهرهمند میشود و نیز مانتره کلامی است از همین نوع که از مانتره ِ وجودی انسان به صدا در میآید و به مانتره وجودی انسان دیگری میرسد و آن را بر میانگیزد.
چه نیکو و زیباست در این روز خواندن گاتها. پیدایی و روایی دین نیک اندر جهان به دست مانترسپند است و میتوان نیکی دین را به وسیله مانترسپند از آن خویش کرد. گویند هر کس در این روز زاده شود دلیر باشد.
نماد این روز «کُرکُم» یا همان گل زعفران است
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
ای دلارام روز ماراسپند
دست بیجام لعل مِی، مپسند
خرمی در جهانِ خرم بین
شادمانی كن و به ناز بخند
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
جامه افزای و دوز و پوش و زن به زنی کن که فرزند تیز ویر ( باهوش) و نیک زاید.
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
زن تازه در (ماراسفند) گیر / که فرزند نیک آید و تیز ویر
یک پاسخ
در میان آثار ایشان یک مورد از قلم افتاده و آن محاسبه مبداء گاهشمار کنونی 3759 است که در میان زرتشتیان ایرانی پذیرفته شده. ارقام این گاهشمار برپایه گمانه های تاریخی و محاسبات نجومی توسط جناب ذبیح بهروز صورت پذیرفته است. این مبداء گاهشماری در زمان حیات ایشان با اقبال عمومی مواجه نشد و در شصت خورشیدی بود که اندک اندک نظرهای مثبت نسبت به آن جلب شد و با وجود انتقادهایی که بر آن وارد میشد کم کم جنبه همگانی پیدا کرد