باید از دستشان عصبانی باشیم؟ از سبکسری و حواس پرتیشان؟ از بس تُوی دنیای گیج و ویج خودشان میچرخند که تور ماهیگیرها را به آن بزرگی نمیبینند. پروازکنان و افسون شده سمت ماهیهای گرفتارِ تور میروند و در چشم بههم زدنی لای تورها گرفتار میشوند. به همین سادگی و دلخراشی صدها «باکلان» در صیدگاههای گیلان کشته میشوند. گناه ماهیگیرها نیست، از بیپروایی باکلانهاست. سر سوزنی فکر نمیکنند که دامی آن میان پهن است؛ نه برای آنها، برای ماهیها. باکلان ها، با این کارشان هول میاندازند به جانمان. تپش قلب میگیریم و بغضمان را فرو میخوریم. کاری از دست ما برنمیآید، اما از دست ماهیگیرها چرا. میتوانند هیاهوکنان باکلانها را دور کنند، اما در تبوتاب صید ماهی و جمع کردن تور، چه کسی هوای باکلانها را دارد؟ کاش میشد هر بار که نگاهشان میکنیم در گسترهی بیکران آسمان باشند، نه در تور صیادان. چه میتوان کرد؟ تا بوده، همین بوده!
در آذرماه 1399 خورشیدی، از پیدا شدن لاشهی شمار بسیاری از باکلانهای پرنده در ساحل دریای کاسپین (خزر) و صیدگاههای گیلان خبرها رسید (ایرنا). خبرگزاریها آن را «کشتار دسته جمعی» نامیدند. هنگامی که در روزهای توفانی دریا، ماهیگیران تورهای پهن شدهی خود را که هزاران ماهی درون آن گرفتار شدهاند، از درون دریا بالا میکشند، باکلانها در دستههای 500 تا هزارتایی به تورها هجوم میبرند و شمار بسیاری از آنها لابهلای تور گرفتار میشوند و میمیرند. تنها چارهی این کار ایجاد سر و صداست تا باکلانها را از تور و ماهیهای گرفتار دور کنند. این کار را میکنند یا نه؟ نمیدانیم.
باکلانها، پرندههایی با پَر و بالهای تیره
شمار باکلانهای جهان به 40 گونه میرسد. در ایران ما چهار گونهی آنها شناخته شده است: باکلانهای کوچک، بزرگ، گلوسیاه و مار گردن. گیلکیها به آنها «کوربیلی» میگویند. در افغانستان باکلانها را «آزمند» مینامند. چرا آزمند؟ شاید به سبب همان بیپرواییشان در گرفتن طعمه باشد که آزمند (:طمعکار) نامیده میشوند.
باکلانها آبزی هستند. از ویژگی آنها منقار درازشان است. هر چه دُم باکلانها بلند است، بالهایشان کوتاه ست. با این همه، پیکری بزرگ دارند. هر چند همهی آنها یک اندازه نیستند. باکلانهای کوتوله 45 سانتیمتر درازا دارند. اینها بومی ایران نیستند و در جایی دیگر باید سراغشان را گرفت. بالکانهای بیپرواز هم هستند که صد سانتیمتر درازای پیکرشان است و پنج کیلوگرم وزن دارند. بیپروازها را هم در ایران نمیتوان یافت.
پرواز باکلانها دیدنی است. همراه هم در یک خط پرواز میکنند و گردن خود را بالاتر از پیکرشان میگیرند. پرواز آنها تند و شتابان است. انگار سرشت باکلانها را با شتابزدگی و تندی و تیزی سرشتهاند. آن از ماهی گرفتن و در دام افتادنشان، این هم از پروازهای تند و سینهی آسمان را شکافتنشان!
آشیانهی این پرندهها روی درختان است، یا روی صخرهها. خوراکشان هم از ماهیهاست، یا دوزیستان. شیرجه زنان به آب میزنند و در یک چشم به هم زدن طعمهی خود را میربایند. باکلانها میتوانند تا ژرفای بسیاری در آب فرو بروند. طعمهی خود را هم درون کیسهای انباشته میکنند که جلو گلویشان شکل گرفته است. شاید طعمه را نگه میدارند تا با خیالی آسوده، در جایی دیگر، قورتش بدهند. میدانند که راهی برای گریز طعمه وجود ندارد و آنها را هر گاه که بخواهند میتوانند فرو بدهند.
باکلانها را باید در ساحل دریا دید. در دریاچههای ساحلی، در خورها (زمینهای پَست) و در آبهای درون خشکیها نیز یافتنی هستند. هرجا که باشند حسی از شادی پرواز و بالزدن و بالا و بالاتر رفتن میبخشند. شادی زندگی و لحظههای زیستن، در پرواز آنها تماشایی است.
باکلانهای کوچک کمتر از 50 سانتیمتر درازا دارند. با این همه، بیاندازه پُرجنب و جوش هستند. مانند دیگر باکلانها، دُمهای درازی دارند، اما کلهشان کوچک و گِرد است. پیکر باکلانهای بزرگ به 90 سانتیمتر میرسد. درشت و سیاه رنگاند. دوست دارند زمانی که روی صخرهها ایستادهاند و دورها را نگاه میکنند، بدنشان کشیده باشد و بالهای خود را نیمهگشوده نگه دارند. از سر تا پای رفتارشان غرور و خودپسندیِ شگفتی میبارد.
گلوسیاهها را دارقاز صخرهای هم مینامند. اندکی کوچکتر از باکلانهای بزرگ هستند، اما منقارشان از هر باکلان دیگری بزرگتر است. چهرهای سفیدرنگ و بدنی سیاهپیکر دارند. زمان زادآوریشان که میرسد خالهای سفیدرنگی را میتوان زیر چشم و روی گردنشان دید. باکلانهای گلوسیاه عاشق ماهیاند و خوراک اصلیشان همین است.
باکلانهای مار گردنِ ایران را تنها در خوزستان میتوان یافت. آنها در تالاب هورالعظیم زندگی میکردند. با نیمهخشک شدن هورالعظیم، نمیدانیم چه بر سر باکلانهای تالاب آمده است؟ شاید برای همیشه رفتهاند و دیگر امیدی به زندهشدن هورالعظیم ندارند. در خردادماه 1399 خورشیدی، ادارهی حفاظت محیط زیست آبادان از ثبت نخستین گزارش مستند جوجه و زادآوری باکلانهای مار گردن در آبادان خبر داد. در هیچ جای خاورمیانه این زادآوری دیده نشده بود و از این دید رویدادی شادیآور بود. در این مستندنگاری، دو پرندهی بالغ و 11 جوجهی نابالغ باکلان مار گردن تصویربرداری شده بودند. در خوزستان افزونبر مار گردنها، گونههای دیگر باکلان هم دیده میشوند. یک ویژگی این گونه، شنا کردن آنها است. باکلانهای مار گردن همهی پیکرشان را در آب فرومیبرند و تنها سر و بخشی از گردنشان بیرون از آب میماند.
از یک گونهی باکلان نیز خبر داریم که بومی ایران نبود و اکنون در شمارگونههای نابود شده (:منقرض) شناخته میشود. آنها را باکلان عینکی مینامیدند و از هر باکلان دیگری بزرگتر بودند. میانگین وزن آنها به بیش از شش کیلوگرم میرسید. باکلانهای عینکی را در جزایر گالاپاگوس، در اقیانوس آرام و باختر کشور اکودار میشد یافت. اکنون به تمامی از میان رفتهاند و جهان از داشتن گونهای زیبا از پرندگان بیبهره شده است.
این را نیز بگوییم که در سرشماری سال 1397، نزدیک به هزار باکلان در گیلان شمرده شد. خوشبختانه این پرندهی پُر جنبوجوش و اندکی سر به هوا را خطری تهدید نمیکند و تاکنون در شمار و فهرست گونههای درخطر جای نگرفتهاند، هرچند چشم جهانیان باید از نابودی باکلانهای عینکی ترسیده و مراقب بود که ناغافل گونههای دیگر این پرنده از دست نرود. خدا آن روز را نیاورَد!
*با بهرهجویی از: تارنماهای «دانشنامهی پرندگان ایران»؛ «کویرها و بیابانهای ایران» و «ویکیجو».