هر اندازه اوج بگیرند و بالا و بالاتر بروند، باز گذارشان به زمین میخورد. همه چیز که در آسمان نیست. آن زمان است که در هر درنگ و نفَس تازه کردنی باید مراقب دامی باشند که شکارچیان جلویشان گستردهاند. یک آن حواس پرتی و سربه هوایی به بهای جانشان تمام میشود، یا برای همیشه گرفتار میمانند و سر از جایی درمیآورند که از زیستگاه اصلیشان دورِ دور است. «سارگپه»ها اینها را خوب میدانند. هوشیارند و میدانند که دشمن آنها نهتنها جانوران و پرندگان تیز پرواز، که برخی از آدمیان هم هست. همانهایی که آزمندی و سوداگری چشمهایشان را کور و دلهایشان را سنگی کرده است. سارگپهها آن اندازه هم نازپرورده و بیدست و پا نیستند که به هر ترفند و حیلهای به چنگ قاچاقچیان بیفتند. گردن کشیده و سرافرازند، مغرور و بلندپرواز. اما از دام آدمی گریختن و از پسِ نیرنگ و ناروی او برآمدن، همیشه شدنی نیست!
بسیار پیش آمده است که مردم سارگپهها را با عقابها اشتباه بگیرند، اما پرندهشانسان میدانند یک جدایی آشکار سارگپه با عقاب، اندازهی آن است. سارگپهها کوچکتر هستند و دُمهایشان کوتاهتر از عقابهاست.
به سارگپهها «سنقر» هم میگویند. چند گونهی آنها در زیستبوم ایران دیده میشوند: سارگپههای جنگلی تاجدار، جنگلی چشم سفید، استپی، پا بلند، بال باز و سارگپهی پَر پا. آنها به شکل دستههایی کوچک در گسترهی دریای کاسپین (خزر)، در کوههای آسمانسای البرز و زاگرس دیده میشوند. هر چند شمار سارگپههای استپی کاسپین آن اندازه فراوان نیست که به آسانی پیدا باشند. به ویژه آنکه شمار آنها روبه کاهش گذاشته است. سارگپههایی هم که در البرز و زاگرس پرواز میکنند، بیشتر از گونهی بلندپاها هستند.
ویژگی سارگپهها
سارگپهها را از گردن کوتاه و بالهای بلندشان میتوان شناخت. اشاره کردیم که دُم آنها کوتاه است. این نیز ویژگی دیگری است تا سارگپهها را با پرندههای همسان دیگر یکی ندانیم. یک نکتهی دیگر به بازیگوشی آنها برمیگردد. سارگپهها آرام و قرار ندارند و هنگام پرواز و اوج گرفتن، در آسمان چرخ میزنند و بازیکنان بالهای گشوده ی خود را به حرکت درمیآورند. شگفت هم نیست که آنها دلبستهی خستگیناپذیر پرواز هستند و در فرازجویی مرز و اندازهای نمیشناسند. سارگپهها در راستهی شاهینسانان و خانوادهی قوشها جای دارند و پروازهای بلند، در نهاد و سرشتشان است. همهی پرندگان شاهینسان در کنترل جوندگان زیستبوم و جلوگیری از فراوانی زیانبار آنها نیز نقش دارند.
ویژگی دیگر سارگپهها تکهمسری بودن آنهاست. تا زمانی که جفتشان زنده است، کنار او میمانند. از این دید، یگانهاند و در میان دیگر پرندگان شکاری کمتر چنین وفاداری و پایبندیای را میتوان دید. روی درختان بلند و ستبر نیز آشیانه میسازند. گاه نشان آنها، یا حتا آشیانهشان را در روی صخرهها نیز میتوان یافت.
سارگپههایی که بالهای پهنی دارند، از گونهی جنگلی تاجدار هستند. سرِ خاکستریرنگ آنها کوچکتر از سارگپههای دیگر است و گردنشان نیز کشیدهتر. اوج پروازشان به سارگپهی بال باز نمیرسد. خوش دارد درجا بال بزند. انگار خیال بالزدن را به خود پرواز ترجیح میدهد. کسی چه میداند؟ شاید از آسانطلبیاش باشد! خوراکش از زنبورهاست و نیز موشها و پرندگان کوچک.
سارگپهی چشم سفید، ریزنقشتر است و تنها 44 سانتی متر درازا دارد. اما در سنجش با پیکرش، دُمی دراز دارد. ویژگی برجستهاش چانه و گلوی سفیدرنگ آن است. چشمهایش هم به سفیدیای میزند که رنگ زرد با آن آمیخته باشد. این گونهی سارگپه هم خیلی به خودش زحمت نمیدهد و با نشستن روی درختان و جاهای بلند، جهان را مینگرد و گذر زندگی را. پروازش بلند نیست و در ارتفاعی اندک، اما شتابان، بال و پَر میگیرد.
سارگپهی استپی را با پیکر لاغرش میتوان شناخت و سارگپهی پا بلند نیز که قد و قامتش به 65 سانتیمتر میرسد، دُمی دارچینی و بدنی راهراه دارد. پابلندها آن اندازه به سارگپههای دیگر همانندی دارند که گاه پرندهشناسان را هم به اشتباه میاندازند.
پَرپاها، پاهای بلند و باریکی دارند؛ و نیز لاغرند. شکوه آنها در دُم سفیدرنگشان است. پَرپا از آن سارگپههایی است که در ارتفاع کم پرواز میکند، اما نباید فریب این رفتار آسوده خواهانهاش را خورد. سارگپهی پَرپا با بالزدن درجا، ناگهان بر سر طعمه و شکارش آوار میشود و روزگارش را سیاه میکند. خرگوشها و جوندگان کوچک طعمهی این دست سارگپهها هستند.
حال و روز سارگپههای زیستبوم ایران بستگی به رفتار ما دارد. اگر مهربان باشیم و خودخواهی و سودجویی مان زندگی سارگپهها را به خطر نیندازد، آنها هم دسته دسته راهی سرزمین ما میشوند و روزگارشان را میگذرانند. با خوبیهای زندگی میسازند و با بدیهایش سر میکنند؛ درست مانند زندگی خود ما آدمها. دشواری به زمانی برمیگردد که شماری از ما، همانهایی که وجدان انسانیشان را خفه کردهاند، بر سر راه سارگپهها دام میگذارند و با شکارشان پولها به جیب میزنند؛ پولهایی چرک و ناپاک! در شهریور 1394 یکی از آن قاچاقچیان را در حالی دستگیر کردند که سرگرم فروختن سارگپهای به بهای 700 هزار تومان بود (قدس آنلاین). 700 هزار تومان را به چشم امروز نبینیم. در آن سالها خیلی بیشتر ارزش داشت و برای خودش رقم هنگفتی بود. کاش از آن قاچاقچی میپرسیدند با 700 هزار تومان چه کار میخواهد بکند که ارزشش بیشتر از جان پرندهای بیگناه است؟ چه حقی دارد زندگی را از پرندهای بگیرد که آزارش به کسی نمیرسد؟ اما بیگمان همه اینگونه نیستند و شمار کسانی که سارگپههای زخمخورده را به سازمانهای محیطزیست میسپارند و آنها با درمان و مراقبت، پرنده را به طبیعت بازمیگردانند، فراوان است. در شهریور سال گذشته سارگپهای را در طبیعت استان کردستان، که از پای چپ زخمی شده بود، 60 روز درمان و نگهداری کردند و آنگاه به زیستگاهش بازگرداندند (ایسنا). مرز میان انسان بودن و نبودن، با پیرامونمان مهربان بودن یا ستیز داشتن، به همین اندازه است. انتخاب با خود ماست!
پرندهشناسان میگویند که گمان نمیرود سارگپهها رو به نابودی باشند، اما شمار آنها روبه کاهش گذاشته است. باید نگران و مراقب بود!
*با بهرهجویی از: تارنمای «دانشنامهی پرندگان ایران»
یک پاسخ
من از حیوانات وحشی که جانداران دیگر را می درند و میکشند بیزار هستم