کی بود؟ کجا؟ کدام روز از کدام سال که دستهدسته پرندگان بلند پرواز را میدیدیم که موج میشدند در هوا و پهنهی آسمان را میپیمودند و بازیکنان و چرخزنان از آسمان پایین می لغزیدند و کنار تالاب ها و رودخانه ها به آسودگی می نشستند؟ نکند روزی، که انگاری خیلی هم دور نیست، پرندهها کمتر و کمتر بشوند و آسمان از بالوپَر زدن آنها خالی بماند؟ خیالبافی نیست؛ خطری است که بیخ گوش زیستبوم ماست. تالابهای خشکیده را ببینیم؛ زمینهای تفتیده و هوای آلوده و پُر از دود و دَم را نگاه کنیم؛ آنگاه درمییابیم که آسمان بیپرنده، خیالگونه نیست، چهبسا آیندهی ما همین باشد. میتوانیم به زیستبوممان محل نگذاریم؟ نه؛ زندگیمان بههم میریزد. پس این دو حرف ساده را جدی بگیریم: با پرندهها، با زیستبوممان، مهربان باشیم!
از میان پرندههایی که پیشترها شمارشان افزونتر بود و اکنون روبه کاستی گذاشتهاند، «حواصیل»ها هستند. پیشینیان ما بارها از این پرنده یاد کردهاند؛ هر چند تصور علمی و درستی از آن نداشتند و گاه آن را با دیگر پرندهها یکی میگرفتند. حواصیل را مرغ ماهیخوار هم مینامند. خطر در چند گامی آنهاست. از اینرو از گونههای حمایتشده بهشمار میروند. در ایران چندینگونه از آنها هست. بهویژه 9 گونهی بومی و کوچرو در استان گیلان دیده میشوند. حواصیلهای بزرگ، زرد، هندی، سبز، خاکستری و چند گونهی دیگر، همانهایی هستند که در ایران یافت میشوند، اما نیاز به نگاهبانی و دوری از شکار شدن و نابودی (:انقراض) دارند.
نشانهای که میتوان حواصیل را از دیگر لکلکسانان جدا دانست، پاهای بلند، بالهایی پهن و نرم، پیکری لاغر است. گونههای حواصیل تفاوتهای نمایانی با هم دارند. برای نمونه، حواصیلی هست که تنها هشت کیلوگرم وزن دارد و حواصیلی هم میتوان دید که صد کیلوگرم وزن آن است.
حواصیلها چندان دلبستگیای به شنا و راه رفتن در آب ندارند. این رفتار از آنرو شگفتآور است که آنها پرندههایی ماهیخوار هستند. انگار در جنبش سنگین و کُند آنها نشانههایی از تنبلی هست. حواصیلها را در کنار آبهای شیرین، یا ساحلی میتوان دید. دریاچهها را بیشتر از هر جای دیگر ترجیح میدهند و در آن گسترههای آبی روزگارشان را خوشتر و ملایمتر میگذرانند؛ البته اگر امانشان دهند، یا دریاچه را خشک شده و کمآب نبینند!
شگفت و اندکی دلآزار است که حواصیلها، با آن همه زیبایی و جلوهگری و خرامان راهرفتنشان، به لجنزارها و باتلاقها هم سَرَک میکشند و نوک منقار خود را درون آبهای آن پهنهها فرو میبرند تا طعمهی خود را از میان ماهیها شکار کنند. نه تنها ماهیها، که نرمتنان و کِرمها خوراک حواصیلها هستند. آنها در شکار شیوهای اندک سنگدلانه دارند. همینکه طعمهی خود را دیدند، گردنشان را صاف میگیرند و با منقار نوکتیز خود بدن شکار خود را سوراخ سوراخ میکنند. این هم از شگفتیهای زیستِ حواصیلهاست که آنها نمیتوانند گردن خود را به راست و چپ بچرخانند. تنها بالا و پایین بردن گردن از توانشان برمیآید.
اگر میخواهیم شُکوه و دلربایی حواصیلها را ببینیم باید به پروازشان نگاه کنیم. آهسته، زیبا و مغرور آسمانپیمایی میکنند و هزار فخر میفروشند. چرا نفروشند؟ مگر زیباتر از پرواز حواصیلها میتوان یافت؟ گردن خود را کشیده و روبه بالا و گاه به سمت عقب میگیرند و همانند لکلکها از گذرگاه بادها میگذرند، به ناز و دلبریهای بسیار! پروازشان بهراستی تماشایی است. اما هزار افسوس که پرواز حواصیلها را بهسختی میتوان دید! آنها دوست دارند بیشترین زمان خود را در روی زمین بگذرانند. اینهم از رفتارهای شگفت آنهاست. آسمان به آن زیبایی و پهنههای بلند و آبیاش را رها میکنند و زمین را با همهی آلودگیها و ناپاکیهایش – که البته این آلودگیها برآیند خودخواهی ما انسانهاست- بهتر میدانند! این داوری ماست. شاید پرواز آنها زمانی بیشتر است که ما کمتر میبینیم. یعنی در گرگ و میشها، صبح گاهان بسیار زود که آفتاب هنوز ندمیده است و سپیدهی روز نرم نرمک پدیدار میشود؛ یا پسینگاهها که غروب آفتاب سر میرسد و هوا روبه تاریکی میرود. بهویژه حواصیلهای سبز این زمانها را خوشتر و دلخواهتر میدانند تا زمانهای دیگر از روز را.
آشیانهی حواصیل در روی درختان است. گاه گروهی چنان آشیانههایی میسازند. اما همه اینگونه نیستند و شماری دیگر از این پرنده، نیزارها را آشیانگاه خود میکنند. درختچهها و صخرههای پوشیده از گیاه نیز جایی پسندیده برای حواصیلهاست.
چندگونه از حواصیلها
حواصیل بزرگ، غول پیکرترین گونهی این پرنده است. در ایران پُرشمار نیستند. اگر یافته شوند در جنوب خلیج فارس است. آنها نزدیک به 150 سانتیمتر درازا دارند و قد آنها به اندازه انسان است. منقارشان بزرگ و سنگین است و تنهایی و گوشهنشینی در رفتارشان نمایان است. هیچ هم دوست ندارند که دیگر حواصیلها را در آشیانه و پیرامونشان ببیند. اگر چنین بشود خشمگین از قلمرو خود دفاع میکنند.
حواصیلهای سبز همانهایی هستند که گفتیم سپیدهدمان و غروبها را بیشتر دوست دارند. در روشنایی روز میان سنگها و پای بوتهها سر میکنند و روزگارشان را میگذرانند. این اندازه کاهلی بهراستی نوبر است! پاهایشان هم کوتاه است.
از همه دیدنیتر در هنگام شکار، حواصیلهای سیاه هستند. آنها بالهای پهن خود را باز میکنند و سایهای سنگین روی شکارشان میکشند و سپس در یک چشم بههم زدن طعمهشان میکنند. حواصیلهای هندی نیز 45 سانتیمتر درازا دارند. آبچر هستند و پاهای بلند و زردرنگشان ویژگی آنهاست. زمانی که پرواز میکنند خوش دارند گردنشان را روی شانه بیندازند. این کار آنها بامزه و دیدنی است.
حواصیل خاکستری نر و مادهای یک شکل دارند. بردباری آنها حوصلهبَر است. آن اندازه چشم بهراه میمانند تا طعمهای دیده شود و شکارش کنند. برای بهدست آوردن شکار، ساعتها میتوانند انتظار بکشند و هیچ هم خسته نشوند. منقارشان نیزهمانند است.
حواصیلهای کوچک تنها 50 سانتیمتر هستند. آنها را کنار حواصیلهای بزرگ بگذاریم تا بدانیم با چگونههای گوناگونی از پرندگان روبهرو هستیم. همه هم زیبا و دلانگیز. جهان ما با آنها خواستنی است!
*با بهرهجویی از: تارنمای «آوای بوم»؛ «ویکی پدیا»؛ «ویکی جو».
(هوای گرگ و میش به زمانی گفته میشود که اجسام به سبب روشنایی اندک بهسختی دیده میشوند؛ مانند دقیقههایی پیش از برآمدن یا غروب آفتاب).