خودشان نمیخواهند رو نشان بدهند. بدیها دیدهاند و از دست شکارچیها آب خوش از گلویشان پایین نمیرود. با همهی اینها باید زندگی کنند، حتا اگر خطر بیخ گوششان باشد. همین است که «یلوِه»ها دمدمای صبح سَرَک میکشند و دور و بر را میپایند، ببینند چه خبر است و دنیا دست کیست. بخت یارمان باشد و آنها را ببینیم سرحال می آییم و جان تازه میگیریم. اما همیشه اینگونه نیست و دیدنشان سخت است، از بس که پنهانکار هستند و دست به عصا. به همین اندازه هم خوشنود هستیم. اگر فردا روزی، خدایی ناکرده، نباشند، چه کنیم؟ نمیبینیم چه بلایی بر سر زیستبوممان آوردهایم؟ نه؛ دل این حرفها را نداریم و چشم به آیندهی پُر امیدی میدوزیم که یلوهها نیز کنار هر پرنده و جاندار دیگری بیهراس زندگی کنند.
یلوههایی که زیستبوم ایران ما را برای زندگی و گذر فصلی برگزیدهاند، چندگونهاند: آبیها، حناییها، نوک سبزها، خالدارها و یلوههای کوچک. بیشترین پراکنش آنها را در بخشهای شمالی کشور میتوان دید؛ بهویژه در استان گیلان که تالابها و رودخانههای جاری و بیشههای انبوه آنجا، دلخواه پرندگان است، البته اگر از رفتار پُرآزار شکارچیان در امان باشند. شادیها بُردیم و دلگرمیها دیدیم، زمانی که خبر رسید یلوهی حنایی برای بار نخست در سفیدکوه خرمآباد، در استان لرستان دیده شده است. خجستگی آمدنش در شهریورماه 1389 بود. تا آن زمان یلوهای در لرستان دیده نشده بود. امردادماه سال گذشته نیز باز خبر شادیآور دیگری هلهلهکنان رسید و یلوهای، از گونهی یلوه کوچکها، در تالاب گندمان استان چهارمحال بختیاری دیده شد. شاید یلوهها پیشتر هم در جاهایی که یاد شد بودهاند و طبیعت پنهانجویشان آنها را از چشم ما دور نگه داشته است. اگر بودن و ماندگاری یلوهها به ناپیدا بودنشان بستگی دارد، حرفی نیست و گِلهای نداریم. بگذار از چشمها پنهان باشند، اما در زیستبوم ما بمانند و تَرکمان نکنند.
با اینهمه، چیزهایی هست که شمار یلوههای ایران را فرو میکاهد. یکی ویرانکردن زیستگاه آنهاست؛ به بهانهی ساخت و سازها و کارهای دیگری که چهرهی زیستبوم ما را خراشها داده است. آن دیگر، شکار بیرویه است که به آن اشاره کردیم و دشواری زیان در زیانی برای طبیعت ما شده است و انگار این ماجرا را پایانی است. یک سبب دیگرِ کاهش جمعیت یلوهها، سختی دسترسی به خوراک است. خشکسالیها و کمآبی تالابها و دریاچهها، آنها را هم گرفتار و گرسنه کرده است. یلوههایی که بومیاند، چهبسا در تنگنای نایافتن خوراک میمیرند و یلوههای کوچرو نیز راهشان را به سویی دیگر کج میکنند، جایی که خشک و بیبَر نباشد.
یلوه پرندهای با پَرهای تیره رنگ است. پاهایی دراز دارد و گردن و بالهایی کوتاه. شبگردی میکند و روزها، پیش از آنکه آفتاب به تمامی دامن بگسترد و همهجا را روشنی ببخشد، به جستوجوی خوراک و گذران زندگی از آشیانهی خود بیرون میآید. خوش دارد هنگام راه رفتن دُم زیبا و فریبایش را بالا بگیرد و خرامان راه برود. در این هنگام پوش پَرهای خالدار و سفیدرنگ زیر دُمش نمایان میشود و جلوهای دیگر به این پرندهی زیبا، بسیار زیبا، میبخشد. دیدنش چه خوب است!
یلوه آبی
یلوههای ایران
گفتیم چندگونه یلوه در زیستبوم ما هست. یکی از آنها یلوهی آبی است. آنها بومی سرزمین ما هستند و حق آب و گِل دارند. اگر میشد به دو دهه پیش بازگردیم، شمار یلوههای آبی را فراوان میدیدیم. اما اکنون آن اندازه از بودنشان خبر نداریم که بگوییم به همان فراوانی پیشین هستند. پرندهشناسان چندان آگاهی علمی و مستندی از شمار یلوهآبیهای ایران ندارند. چرا؟ خدا میداند!
یلوهآبی آشیانهی خود را در میان گیاهان میسازد. کوچک است و بیشتر از 26 سانت قد نمیکِشد. چون بدنی صاف و تراش خورده دارد، به آسانی از میان نیزارها میگذرد و پاهای زردرنگ و تماشاییاش را گام به گام برمیدارد و با منقار بلند و باریک و سرخرنگش به جستوجوی خوراک میپردازد. نیزارها او را آنگونه که دلخواهش است، پنهان میسازند. یلوه آبی صدایی دارد که چیزی مانند غُرغُر کردن است. از میان بوتههای جگنی و آبهای کمژرفا، این صدا که نوید زندگی و بودن است، شنیده میشود.
یلوه حنایی
از یلوه حناییها کمتر خبر داریم. این بیخبری نگرانمان میکند. پرندهشناسان میگویند که چهبسا آنها را باید در فهرست قرمز پرندگان جای داد. یعنی در آستانهی نابودی (:انقراض)اند. خدا نکند چنین باشد، اما آن اندازه آگاهی دربارهی یلوه حناییها کم شده است که باید به نبودنشان عادت کنیم. هرچند آنها بیشتر از یلوههای دیگر پنهانکار هستند.
نوک سبزها بسیار کوچک هستند و آبچر. تنها 16 سانتیمتر، یا خیلی دست بالا بگیریم، 18 سانتیمتر درازا دارند. در دستهی پرندگان کوچرو جای میگیرند و صدایی دارند که بیمانند به های و هوی قورباغهها نیست.
اگر در نیزارها صدایی بشنویم که چیز مانند «ویت- ویت» باشد، باید شادمان باشیم که در آن دور و حوالی یلوه خالداری زندگی میکند. آنها صدایی آهنگین دارند، انگار بیخیال سختیهای زندگی، همیشه سرودخواناند. این صدا در سراسر شب شنیده میشود. بیرون آمدن یلوه خالدارها بامدادن بسیار زود و غروبهای دیرهنگام است. منقاری کوتاهتر از یلوه آبیها دارند و در جستوجوی خوراک، چابک اند.
اکنون باید سراغی از یلوه کوچکها بگیریم و تَق تَق تَق کوبهی آشیانهشان را به صدا دربیاوریم و بپرسیم: دوست کوچولوی ما، خوبی؟ اگر نگرانش نکرده باشیم و به ما اعتماد کند و بداند که خوبیاش را می خواهیم، «کواک- کواک»کنان، رو نشان میدهد. صدای یلوه کوچکهای نر همینگونه است. مادههایشان «کواک-کهوررر»کنان از پشت سر نرها نمایان میشوند. آشیانهی آنها میان گیاهان و علفزارهاست و در شمال و باختر ایران و حتا سیستان هم دیده میشوند. اما گفته باشیم که بیاندازه دست به عصا هستند و سخت اعتماد میکنند. اگر یک زمان در باز نکردند و رو پنهان کردند، فکر نکنیم محل نمیگذارند و سایهشان سنگین است. میترسند؛ خیلی میترسند که نکند فریب و نیرنگی در کار باشد. بیچاره یلوه کوچولوها. چهها که نکشیدهاند از دست ما!
یلوه کوچک مانندگی به یلوه سبز میبَرد. پاهای بلندش هم آن اندازه به او توانایی میدهد تا شناگر قابلی باشد و روی برگها و گیاهان شناور، از آب بگذرد و از آمد و شدش شادی ببرد و تفریح کند. صدای آنها را پسینگاهها بیشتر میتوان شنید. خدا پشت و پناه همهی یلوهها که جهان ما را رنگین و دیدنی کردهاند. مراقبشان باشیم. جهان بدون هرکدام از زیستمندانش چیزی کم دارد.
*با بهرهجویی از: تارنماهای «دانشنامهی پرندگان ایران»؛ «مجله دلگرم»؛ «ویکی پدیا».