ما آدمها روی زمین محکم تند، تند که راه برویم سرمان گیج میرود، چگونه است که پرندهها در آسمان بلند سرگیجه نمیگیرند؟ از بالا نگاه کردن و تند و شتابان بالزدن ترسناک نیست؟ چشمهایمان را ببندیم، چه؟ ترسش کمتر است؟ اما با چشمهای بسته که نمیتوان پرواز کرد. «کورکور»ها را نگاه کنیم؛ از کنار صخرهها و فراز زمین با چشمهایی بینا و باز پرواز میکنند. ذرهای هراس هم در چشمهای بیدارشان نیست. ترس را کنار گذاشتهاند و در هوای پاک و آزاد بال میگشایند. چه میدانیم؟ شاید آنها بهتر و نزدیکتر از ما برآمدن و فرورفتن خورشید را میبینند و گرمایش را حس میکنند. زیبا هستند، نه؟ اگر اینگونه است، که هست، پس زندگی زیباست! بودن و زیستن، باشکوه است! این را در چشم پرندهها بخوانیم.
کورکورها پرندههایی شکاریاند؛ از تیرهی قوشسانان. آن دسته که بر فراز سرزمین ما میچرخند و آسمان را درمینوردند، کورکورهای بال سیاه، سیاه و حنایی هستند. بیشتر کوچرو و گذرندهاند تا بومی. از ویژگی آنها بالهای دراز و زاویهدارشان است. بالهایی که سایه گسترند و به پرواز آنها زیبایی آمیخته با اندکی بیم در دل هر نگرندهای، میبخشد. دُم کورکورها کشیده و دو شاخه است. این نیز جلوهای دیگر از فَر و شکوه آنهاست. بهراستی که آسمان زیبندهی چنین پرندههای دورپروازی است.
کورکورها آن اندازه توانا هستند که مراقب خود باشند و بیشتر زمانها از دست شکارچیان بگریزند. از اینرو، نیاز به برنامهی پاسبانی (:حفاظتی) ویژهای ندارند. شاید هم چون شمارشان در زیستبوم ما کم است، از دَم تیر تفنگ شکارچیان و قاچاقچیان دور هستند. هر چه هست از نیکبختی ماست که خبر شکار و کشتن آنها کمتر به گوش میرسد. با این همه چیزهایی هست که راه را بر کورکورها میبندد و زندگی را از آنها میگیرد. یکی آلودگی شیمیایی رودخانههاست؛ یعنی همان جاهایی که کورکورها و دیگر پرندگان شکاری فرود میآیند و آب مینوشند یا شکار میکنند. یک خطر دیگر برخورد آنها با سیمهای برق است. گزارش مرگ پرندگان شکاری بر اثر برخورد با سیمهای فشار قوی، چیزی است که چندین و چندبار گزارش شده است. مگر آنها با دیدگان باز و هوشیار پرواز نمیکنند؟ پس چرا سیمها را نمیبینند؟ شاید هم میبینند و نمیدانند که برخورد با آنها تا چه اندازه مرگآور است. این را نیز بگوییم که کورکور روی درختان بلند قامت آشیانه میسازد.
پرواز کورکورهای بالسیاه گاه منحنی شکل است. اگر بترسند، که نمیترسند!، شاید صدایی که از آنها شنیده شود چیزی مانند «ویو ویو ویو» است. ما گمان میبریم که این صدا از ترس است؛ وگرنه هیچ نشانهای از هراس و نگرانی در این پرنده دیده نمیشود. شاید آن صدای ویو ویو گونهای هشدار دادن است و بیدارباش به کورکورهای دیگر.
کورکور بال سیاه
اگر بخواهیم بال سیاهها را از دیگر کورکورها بازشناسیم باید اندازهی کوچکتر آنها را که چیزی نزدیک به 56 سانتیمتر است، بنگریم و نیز رنگ سفید و روشن آنها. روی شانههایشان نیز رنگ سیاهی هست که بال سیاهها را از دیگر کورکورها جدا میسازد. رنگ چشمان پُرفروغشان قرمز است و رنگ پاهای استوارشان، مانند منقارشان، زردرنگ. بال سیاهها خوش دارند تا لحظههایی دراز بالای سر طعمهشان به پرواز دربیایند و آنگاه که ترس خوردهشان کردند به ناگهان بر سر شکار فرود بیایند و با چنگالشان آن را بربایند. از این دید، توان آنها کم مانند است. پرندگان، پستاندارن کوچک به ویژه خرگوشها، شکار کورکورها هستند. بیچاره خرگوشها! از دست پرندگانش شکاری آسایش ندارند.
در ایران، کورکورهای بال سیاه را در جنوب کشور، آن هم در شمار اندک، میتوان دید. در استانهای کرمان و هرمزگان نیز گاه به شیوهی پرندگان بومی، زادآوری میکنند. زمستانها سر از خوزستان و گسترههایش درمیآورند. گذرا و کوچرو در جزیرهی آشوراده استان گلستان نیز دیده شدهاند. اینها رد و نشانی است که از بال سیاهها به دست داریم. راستی، در اسفندماه سال گذشته نیز برای نخستینبار در تهران پایش شدند. البته نه در شهر تهران، پیرامون و در دشتهای آن. مگر کورکورها راهشان را گم کردهاند که سرگردان خیابانهای شلوغ و سرسامآور شهر تهران و هوای آلوده و دود و دَمش بشوند؟ از زندگی که سیر نشدهاند!
کورکور سیاه
از کورکورهای سیاه هم بگوییم. آنها را فراوانترین گونههای شکاری جهان گمان میبرند. چه خوب و شادیآور! بهراستی هم در هر جای جهان نشانشان هست. در ایران ما، در فصلهای سرد زمستانی مهمانمان هستند و اگر دل و دماغی داشته باشیم از آنها پذیرایی میکنیم. بهتر است خیلی ریز نشویم و نگوییم که آنها گاهی طعمهی تفنگ شکارچیان میشوند و از برخی از ما نامهربانیها میبینند. با این همه، کورکورهای سیاه پرندگانی خوش برخورد و زودآشنا هستند. در دستههای کم و بیش فراوان آسمانپیمایی یا زندگی میکنند. شکارشان در روزِ روشن است. اهل دوز و کلک و شبروی نیستند که کمین کنند و طعمه بربایند. شاید چنین کاری دور از گردنفرازی و غرور آنهاست. نه؛ کورکورها شکارگران روز هستند. شکار کردنشان هم اینگونه است که پاهای خود را به جلو میکِشند، پنجههای نیرومندشان را باز میکنند و در آن و دَمی شکار را میگیرند و به آسمان میبرند تا در جایی آرام و آسوده فرود بیایند و سرگرم خوردنش بشوند.
کورکورهای سیاه صدایی بلند دارند. رنگ آنها تیره است. با این همه، سر و گردنشان روشنتر به چشم میآید. پنجههای سیاه، اما پاهایی زردرنگ دارند. یک ویژگی دیگر آنها تک همسری است. از این دید، پرندگان شکارگرِ باوفا و خانواده دوستی هستند. زندگیشان پایدار.
دربارهی کورکورهای حنایی هم این را به کوتاهی بگوییم که دُمهای دوشاخهای دارند و بالهایی باریک. درازای آنها 60 سانتیمتر است و رنگ پیکرشان قهوهای است که به قرمزی هم میزند. آنها نیز پرندههای شکاری تیز و هوشیاری هستند و آسمانگَرد.
گفتیم که کورکورهای دشتها و سرزمین ما چندان فراوان نیستند. همان شمار اندک هم به زیستبوم ما رنگی خوش و دلخواه میبخشند و خویشکاریای (:وظیفهای) بر دوش ما میگذارند؛ خویشکاریای که نباید فراموشش کنیم: اینکه نگاهبان زیستبوم و جاندارانش باشیم، بهویژه پرندگان که آسمانمان را زیباتر میسازند.
*با بهرهجویی از: تارنماهای «آوای بوم» و «مجلهی دلگرم».