از بس به آسمان نگاه نمیکنیم، گاهی از یاد میبریم پرندهها بالای سرِ ما هستند، بالزنان و آزاد. حرکت ابرها را میبینند، در مسیر بادها، رو به دوردستها، بال میزنند و با پروازشان زندگی میکنند. شاید آنها هم فراموش میکنند آن پایین، روی زمین، شکارچیها کمین کردهاند و تفنگهای آتشینشان رو به آنها نشانه رفته است. از یاد میبرند که سنگدلی آدمی میتواند شادی را بگیرد. مگر پرندهها جز زندگی و شادی چیز دیگری میخواهند؟ چرا شکارچیها نمیتوانند شادیشان را ببینند؟ تنها با دوست داشتن پرندههاست که میتوانیم کمک کنیم آنگونه که میخواهند زندگی کنند. یکی از پرندههای زیستبوم ما «آووست» است، همان که به آن «نوک خنجری» نیز میگویند.
آووست (نوک خنجری) پرندهی آبزی و بیاندازه زیباست. پیکری کموبیش تنومند دارد و پاهایی باریک و دراز. منقار رو به بالایش چهرهی بامزهای به او میدهد. به سبب همان منقار است که پرندهشناسان ایران از سه دهه پیش پیشنهاد کردند که به جای آووست، به آنها نوک خنجری بگوییم. برخی از به کار بردن واژهی خنجر برای این پرنده روی خوش نشان ندادند و گفتند آنها را «نوک درفشی» بخوانیم! سرانجام با نام نوک خنجری، همراهی بیشتری شد و از آن پس برخی پافشاری دارند که آووستها را نوک خنجری بنامند. این کشمکش بر سر نام پرنده، شاید از آنروست که واژهی آووست اندکی سخت در دهان میچرخد و گفتنش آسان نیست! به هر روی، اختیار با خود ماست که این پرندهی زیبا را نوک خنجری یا آووست بنامیم. اما آنچه اهمیت بیشتر دارد نگاهبانی از آنها و دیگر پرندهها است و فراهم کردن زیستگاهی امن و بیگزند برایشان.
درازای پیکر آووستها بیش از 45 سانتیمتر نیست. کوچکترین آنها 42 سانتیمتری است. آووستها از ردهی سلیم شکلان و خانوادهی نوک خنجریها بهشمار میروند. آنچه آنها را از دیگر پرندههای هم رده جدا میکند رنگ سیاه و سپید بدن آنهاست. یک نشانهی آشکار دیگر، پاهای آبی و خاکستری این پرنده است. با این دو نشانه، آووستها را به آسانی میتوان شناخت.
تارک و پس گردن آووستها سیاهرنگ است. این نیز نشانهی دیگر آنهاست. سیاهی تا زیر چشمان دلانگیز پرنده ادامه مییابد و مانند کلاهی به چشم میآید که انگار به سر کشیده است. خط سیاه، به شکل کج، در بالا و پایین شانههای آووست نمایان است.
آووستها، اگر زمان زادآوریشان نباشد، در گروههای پُرشمار روزگارشان را میگذرانند؛ هر چند تنهایی هم سر میکنند و گاه خوش دارند که از دیگر آووستهای قوم و خویششان کناره بگیرند. چندان هم میانهای با آبهای شیرین ندارند. بسیار کم پیش میآید که راهشان را به سمت چنان آبهایی کج کنند. آووستها را باید در بسترهای رُسی و گِلی و نیز ماسهای گسترههای ساحلی دید. چندان هم دربند پوشش گیاهی زیستگاهشان نیستند و برایشان فرقی ندارد که گیاهان، آبهای ساحلی را پوشانده باشند یا نه. تنها دوست دارند که در آب غوطه بخورند و به دنبال یافتن خوراک یکسره درون آب را جستوجو کنند. گاه نیز در بخش کمژرفای ساحل راه میروند و خوراک روزانهشان را مییابند. در این هنگام، راه رفتن آووستها بیاندازه زیبا و دیدنی است. حرکت پیوستهی منقار خمیدهشان و تکان دادن سر به دوسو، تماشاها دارد. آووستها سختپوستان و حشرهها و کِرمها را میخورند. خرچنگها و دانههای گیاهی و ماهی هم پسند آنهاست. آووستها پرندگان خوشاشتهایی هستند!
آووستها پرندگان بومی ایران هستند. زمانی آنها را پیرامون و کنار دریاچهی ارومیه به فراوانی میشد دید. در آنجا جوجهآوری میکردند. نمیدانیم با حال و روزی که دریاچهی ارومیه دارد و خشکی و نمکزار شدن آن، آووستها باز هم هستند یا از آنجا کوچ کردهاند؟ در زمستانها، در شمار کمتری، در تالابهای استانهای خوزستان، فارس، همدان و مرکزی دیده میشوند. حتا در ساحل خلیج فارس نیز پایش شدهاند. در آنجا صدای «بلوایت- بلوایت» کردن آووستها شنیدنی است؛ به ویژه در زمان زادآوری.
پرندهها شاید از بیآزارترین جانداران کرهی خاکی باشند. شاید آسمانپیمایی و کندن پیوستهی آنها از زمین و آلودگیهایش، پرندهها را چنان بیآزار و ملایم ساخته باشد. شاید اینکه از بلندای آسمان به زمین بنگرند و همه چیز را کوچکتر ازآنچه در زمین بهچشم میآید ببیند، آنها را آرام و رام و آشتیجو کرده باشد. همهی اینها حدس و گمانهای ماست، اما اینکه پرندگان بیآزار هستند، حتا پرندههای شکاری با پنجههای نیرومندشان، دیگر حدس و گمان نیست، چیزی است که میبینیم و درمییابیم. کاش آدمی هم مانند آنها بلندنظر بود!
*با بهرهجویی از: کتاب «اطلس پرندگان ایران» (سازمان حفاظت محیط زیست، 1395)؛ تارنماهای «کویرها و بیابانهای ایران» و «کمیتهی ثبت پرندگان ایران».