امروز اردیبهشت امشاسپند و آبانماه، سوم آبانماه سال ۳۷۵۹ زرتشتی، سهشنبه ۲7 مهرماه ۱۴۰۰ خورشیدی، ۱9 اکتبر ۲۰۲۱ میلادی
حبیبالله بدیعی استاد موسیقی ایران، نوازندهی زبردست ویولن ۲۷ مهر ۱۳۷۱ خورشیدی در 59 سالگی درگذشت.
حبیبالله بدیعی، موسیقیدان، آهنگساز و ویولونیست تاثیرگذار در تلفیق تکنیک موسیقی کلاسیک با موسیقی سنتی ایرانی بود. او با چوب و سیم ویولن، توانست پوسته زندگی را کنار زند و به درون انسانها راه یابد. کمتر اثری از او هست که با پسند گسترده روبهرو نشود. هنرمندی که توانمندی آرشه و زبردستی او در نواختن ویولن بیهمتا بود و تا امروز هم تکنوازیهایش سرمشق بسیاری از خودآموزان ویولن است. بدیعی با توانمندی توانست در موسیقی پیشرفتی مثال زدنی داشته باشد. او در نواختن دستگاهها و گوشههای آواز، قدرت و توانایی شایانی داشت و در آهنگسازی و نوازندگی دارای سبکی خاص بود. بدیعی توانایی باورنکردنی در بداههسرایی و ردیفشناسی داشت و هم در تقلید از هنرمندان گذشته توانمند بود. پس از درگذشت ابوالحسن صبا، نواری از قطعهی پرآوازهی «زنگ شتر» او در دست نبود برای بزرگداشت استاد صبا میبایست این شاهکار همیشه جاویدان او پخش شود. قطعهای که از میان چندین کار به اتفاق پذیرفته شد و حتا به نام صبا پخش شد، قطعهای بود که حبیبالله بدیعی نواخته بود. بدیعی بهدعوت داود پیرنیا سرپرست برنامه «گلها»، کار خود را در این برنامه با بنان، قوامی، خوانساری، خواجهامیری (ايرج) شجریان، گلپایگانی و دیگر هنرمندان آغاز کرد و در مدتی کوتاه به یکی از تکنوازان شناخته شدهی این برنامه تبدیل شد. در مدت همکاری با برنامه گلها، کمابیش با همهی موسیقیدانان سرشناس رادیو، خواننده و نوازنده، همکاری کرد. بدیعی علاقه بیاندازهای به موسیقی اصیل و سنتی ایران داشت و براین باور بود که موسیقی ملی هر کشور نمایندهی بالندگی روح آن ملت است و اگر بخواهند استقلال و همبستگی ملتی را از او بگیرند، نخست موسیقی، فرهنگ و ادبیات آن کشور را از آنان میگیرند سپس به سراغ دیگر نشانههای ملی آن کشور میروند.
بدیعی زادهی ۴ فروردین ۱۳۱۲ سوادکوه، با خانواده در هشت سالگیاش به تهران آمدند. برادر بزرگش نزد نوازندهای ارمنی ویلون را فرامیگرفت ولی پس از دوسال نواختن ویلون را کنار گذاشت. در این زمان حبیب گهگاهی مشتاقانه دستی به آرشه ویلون میبرد. برادرش وقتی علاقه شدید او را نسبت بهموسیقی دید، ویلونش را به او هدیه کرد. وی پس از دریافت لیسانس علوم، درسال ۱۳۲۹ بهعنوان تکنواز با رادیو ارتش شروع به همکاری کرد و سال بعد به گونهی رسمی وارد ارکستر ابراهیم منصوری شد. او در سال ۱۳۲۶ بهکلاس مفخمپایان که یکی از شاگردان ابوالحسن صبا بود، رفت و بعد از دوسال در کلاس استاد صبا، دوره تکمیلی آوازها را گذراند و همزمان دوسال نیز نزد یکی از استادان موسیقی کلاسیک خارجی بهنام جینگوزیان که از ارامنه قفقاز بود، آموزش دید و در سال ۱۳۳۳ ارکستر کوچکی را رهبری میکرد که بعدها ارکستر شماره ۶ نامگذاری شد. او در سال ۱۳۴۳ عضو شورای موسیقی رادیو و در سال ۱۳۴۵ معاون اداره رادیو تهران و سپس معاون اداره موسیقی شد. از سال ۱۳۴۶ تا سال ۱۳۵۱ رییس اداره موسیقی رادیو و از سال ۱۳۵۱ تا سال ۱۳۵۸ عضو شورای واحد موسیقی بود که اعضای آن مرتضی حنانه، علی تجویدی و حسینعلی ملاح بودند. او همراه با رهبری ارکسترهای شماره ۲ و ۴ و ۶ سپس مدت ۶ سال رهبری ارکستر باربد را نیز بر دوش داشت. افزون بر تکنوازی، نزدیک به ۱۵۰ آهنگ ساخت که خودش میان آثار موسیقی ایرانی از کعبه دلها، فریاد از این دل، افسانه عشق، دل بیگناه، الهی بمونی، افسانه زندگی، جاودانه، رفته بودم، افسانه کمتر، شعله سرکش، در آتشم، مهربان شو، سنگ صبور و زندگی من را بیشتر از همه میپسندید.
سرانجام نوای ساز این هنرمند و استاد موسیقی ایران در ۲۷ مهر ۱۳۷۱ خورشیدی در پی بیماری قلبی در 59 سالگی خاموش شد و پیکر وی را در جوار امامزاده طاهر (کرج) به خاک سپردند.
اردیبهشت یا «اشاوهیشتا»، نام سومین روز ماه و دومین ماه سال در سالنمای زرتشتی است. اردیبهشت به چم «بهترین پاکی و راستی» و یکی از امشاسپندان دین زرتشتی است که در جهان مینوی نماد پاکی، اشویی و نشان اشا (قانون دگرگونناپذیر جهان) است.
اردیبهشت یا ارته وهیشته یا اشه وهیشته در اسطورههای زرتشتی و ایرانی دومین امشاسپند است. او زیباترین نماد از نظام جهانی قانون ایزدی و نظم اخلاقی در هردو جهان است. این امشاسپند نه تنها را نظم در جهان برقرار میسازد، بلکه نگاهبان نظم دنیای مینوی و دوزخ نیز هست. نماینده جهانی او آتش است.
امشاسپند اردیبهشت، از نظر اهمیت و احترام٬ دومین امشاسپند پس از امشاسپند بهمن است. این موجود در اصل همان آرتا یا ریتای هندی است، که در زمانهای بعد آشاواهیشست نام گرفت که به معنای آشای برتر یا بهترین اشه یا برترین ارته (راستی) است.
این امشاسپند پاسدار و نگهبان آتش و یا عناصری که در عین حال بازگو کنندهی طبیعت آتش هستند، میباشد. او ضامنِ پایداری نظم جهان است، چه نظم اخلاقی و چه نظم فیزیکی (نظم مادی).
واژه اشه در اوستا و به ویژه در گاهان بسیار بکار رفته است. «اشا» یا هنجار هستی در زندگی انسانها به گونهی توانمندی در نظم دادن به زندگی، خانواده، هازمان(:جامعه)، زیستبوم، طبیعت و … نمودار میشود. از همینرو بر انسان شایسته است تا پیوسته این توانایی را در خود پرورش داده تا بتواند با «اشا» هماهنگ شود و راستی را در خود بپروراند.
اشو زرتشت در گاهان تنها راه رسیدن به بارگاه خدایی را راه اَشَهَ میداند. در یسن ۴۴ بند ۱۱ میگوید:«تا توش و توان دارم میکوشم مردم را به سوی اشه رهنمون باشم.» یکی از سپندترین دعاهای زرتشتی دعای “اشم وهو” است که در آن اشه و راستی ستایش میشود که یک ذکر ۱۲ واژهای است که سه بار در آن نام اشه برده شده است. دعایی که برای تمرکز ذهن بر روی اشه استوار است از این قرار است: اشه نیک، اشه نیکترین است. مطابق آرزوست، مطابق آرزو خواهد بود، اشه از آن اشه وهیشته است.
در آموزههای آیین اشو زرتشت پاکی برون نیز به اندازهی پاکی درون اهمیت دارد. پاکی برون به معنای پاک نگه داشتن تن و محیط زندگی از همهی ناپاکیها است و به همین شوند، سدره و کشتی، لباس آیینی و نشانهی زرتشتیان، به رنگ سپید است تا هرگونه ناپاکی را نمایان کند.