امروز فرخ و پیروز شهریور امشاسپند و آبانماه، چهارم آبانماه سال ۳۷۵۹ زرتشتی، چهارشنبه 28 مهرماه ۱۴۰۰ خورشیدی، 20 اکتبر ۲۰۲۱ میلادی
155 سال پیش، 28 مهرماه 1245 خورشیدی زادروز ستارخان قراچهداغی از سرداران جنبش مشروطه ایران نامور به سردار ملی است که با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضدمشروطه در تبریز جانفشانیهای بسیار کرد.
او فرزند حسن قراچهداغی در منطقه «ارسباران» بود که پیشینهی زندگی او در دوران کودکی و نوجوانی تا درگیریهای جنبش مشروطه چندان معلوم نیست. وی و دو برادر بزرگترش اسماعیل و غفار از کودکی به تیراندازی و اسبسواری علاقه داشتند و در این میان اسماعیل فرزند بزرگ خانواده با سرکشیهایش سبب شد تا سرانجام و در پی اعتراض بهدست دولتیها کشته شود. این امر کینهای در دل ستارخان بهوجود آورد که بعدها به تقویت روحیه مقاومتش در برابر قاجار کمک کرد. وقتی اسماعیل بهدست نیروهای دولتی کشته شد، ستارخان بههمراه خانواده خود به تبریز کوچ کرد و در محله امیرخیز اقامت گزید و در زمره لوطیان تبریز قرارگرفت. وی مدتی جزو سواران حاکم خراسان بود، سپس به توصیه رضاقلیخان سرتیپ، وارد خدمت قراسوران «ژاندارمری» شد و حفاظت راه مرند و خوی به او واگذار شد. چندی بعد، مظفرالدین میرزا «ولیعهد» به او فرنام (:لقب) خان داد و از تفنگداران ولیعهد در تبریز شد ولی بنابر عادت لوطیگری در یکی از درگیریهای خود با مامورین محمدعلی میرزا ولیعهد در تبریز، مورد پیگرد قرار گرفت.
در سال ۱۳۲۵مهی (:هجری قمری) انجمن ایالتی آذربایجان برای دلاوریهای ستارخان و باقرخان به آنان فرانام سردارملی و سالارملی اعطا کرد.
با آغاز انقلاب مشروطه در تهران و گسترش آن در سراسر کشور، مجاهدین و آزادیخواهان آذربایجانی و قفقازی به فرماندهی ستارخان و باقرخان به پشتیبانی از مشروطیت بهپاخاستند و در برابر نیروهای ۳۵ تا ۴۰ هزار تنی فرستاده از مرکز و خانهای محلی به فرماندهی عبدالمجیدمیرزا عینالدوله که برای سرکوبی بهپاخیزی تبریز فرستاده شده بودند بهشدت ایستادگی کردند و از ورود آنها به شهر جلوگیری کردند. تبریز بهمدت ۱۱ ماه با قشون دولتی محاصره شد و از ورود خوراک بهشهر جلوگیری شد. زندگی بر مردم بسیار سخت و فرسایشی شد. سرانجام با میانجی قنسولهای روس و انگلیس و دولتها از دو سو پذیرفتند و گروهی از نیروهای روسیه به تبریز وارد شدند و راه جلفا را برای ورود خوراک باز کردند. در نتیجه محاصره شهر بهپایان رسید و سربازان دولتی و خانهای محلی مخالف مشروطیت از گرداگرد تبریز دور شدند. بدین گونه نقشی که ستارخان و باقرخان در دفاع از مشروطه و تبریز داشتند به پایان رسید. با حضور سربازان روسی در تبریز موقعیت برای ستارخان و باقرخان سخت و خطرناک شد. آنها همره با گروهی دیگر از سران آزادیخواه به قنسولگری عثمانی پناهنده شدند. سپس تحت فشار روسها و با دعوت آیتاله محمدکاظم خراسانی، بههمراه جمعی از مجاهدین در روز هشتم ربیعالاول ۱۳۲۸ مهی به تهران کوچ کردند. در تهران استقبال شایانی از آنان شد و از سوی مجلس شورای ملی از آنان سپاسگزاری و دو لوح نقرهای طلاکوب به ستارخان و باقرخان پیشکش شد و برای هر کدام ماهیانه مبلغ هزار تومان مقرری از سوی مجلس تعیین شد و در باغ اتابک محل کنونی سفارت روسیه سکونت یافتند. در جریان ترور آیتاله بهبهانی، دولت مشروطه تصمیم بهخلع سلاح گروههای مسلح گرفت، ستارخان با این امر مخالفت کرد و با نیروی دولتی به جنگ پرداخت. در این جنگ پای او تیر خورد و تسلیم شد و ۳۰ تن از نیروهای وی کشته و ۳۰۰ تن اسیر شدند.
وی چهارسال پس از این رخداد در تاریخ ۲۸ ذیالحجه ۱۳۳۲ درگذشت و در باغ طوطی شهر ری به خاک سپرده شد.
خشَترا در اوستا نام سومین فروزه اهورامزدا از گروه امشاسپندان است. خشَتَره وییریه یا شهریور به چم «شهریاری و نیرومندی اهورایی»، نام سومین امشاسپند است. این امشاسپند نشان از پیروزی دارد، زیرا وظیفهی اصلی او پاسداری از فلزات است. در اوستا نماد توانمندی و فر و شکوه شهریاری اهورامزدا است. نگهبانی توپالها (فلزات) بر روی زمین به او سپرده شده است.
در گاهشمار زرتشتی روز چهارم هر ماه شهریور نامیده میشود و برابر آیین، هرگاه نام روز و نام ماه برابر میشد آن روز را جشن برپا میکردند و به شادمانی و ستایش آفریده های نیک اهورا مزدا میپرداختند. برابری روز شهریور با نام شهریورماه در گاهشمار زرتشتی را شهریورگان مینامیدند. جشن شهریورگان، شهریور روز از شهریور ماه که روز سیام امردادماه و به نام امشاسپند توانای “خْـشَـتْـرَه وَئیریَـه” به معنی کشور آسمانی یا شهریاری آرمانی و شایسته است.
به واژهی خشترا در زبان پارسی امروزی شهریور میگوییم و در زبان سنسکریت به خشترا کشتراkshatra گفته میشود چراکه در کیش هندوایرانی در روزگار باستان پیوند ویژه و پیچیدهای وجود داشته است. در آیین هند معنی نیرومندی را میدهد اما در آیین و دین ایرانی این مفهوم بسیار گستردهتر است. در پرتو کردارنیک و نیروی اهورایی است که شهریاری اهورایی بوجود میآید که در آن اشا به پیروزی کامل میرسد و انسانها را از بدبختی و فرومایگی رهایی میبخشد. آرمان اشوزرتشت بر این است که همه مردم جهان در راه برقراری فرمانروایی راستی و درستی به تلاش و کوشش بپردازند. این تنها با برقراری حکومت راستینی است که انسان توانایی مییابد همهی نمادهای تباهی در خود را که از دروغ سرچشمه میگیرد از میان بردارد و درستی را بهجای نادرستی بنشاند.
«خشترا وئیریا» نیروی چیرگی و فرمانروایی بر خود است. «خشترا وئیریا» نیروی فرمانروایی به سهشهای(:احساسات) ویرانگر در جهان درونی انسان است. این واژه خشترا در گاتها ۶۲ بار آمده است.
ابوریحان بیرونی، در آثارالباقیه در بارهی این جشن کهنسال ایرانی میگوید: “شهریور ماه که روز چهارم آن شهریور روز است و به مناسبت برابری دو نام روز و ماه جشن میگیرند، آن جشن را شهریورگان گویند . چم (معنی) شهریور دوستی و آرزوست.
شهریور (امشاسپند)، خَشَتَرَه وَیریَه نام یکی از امشاسپندان زرتشتی است. در اوستا «خشَثرَ وَیریَه» و در پهلوی «شَهرِوَر» و در فارسی «شَهریوَر» یا «شَهریَر» است. بخش نخست این واژه به چم (:معنای) شهریاری و شهر است (مراد از شهر، همانا کشور است، چنانکه سرزمین ایران را، ایران شهر مینامیدند) بخش دوم این واژه، یعنی «ویریه»، فروزه (:صفت) و به چم مورد پسند است. بر این اساس، خشترهویریه، به معنای آرمانشهر یا شهریاری آرمانی یا توانایی مینُوی آرمانی است. در اساطیر زرتشتی و ایرانی این امشاسپند نماد شهریاری و فّر و فرمانروایی اهورا مزدا و نگاهبان فلزها و پاسدار فَر و پیروزی شهریاران دادگر و یاور بینوایان و دستگیر مستمندان است.
در جهان مادی پاسبان فلزات است. شهریاری اهورایی از قانون اشا ( هنجار هستی ) بر می خیزد و همه جهان را در بر می گیرد. در این روز نیکوست به خواستگاری رفتن و زن خواستن.
در بندهش که از نامه های کهن ایرانی است از دیوی بنام سئورو یاد شده که دیو آشوب و تباهی است و از دشمنان و هماوردان خشَتریور می باشد، از سوی دیگر ایزدانی مانند ایزد خور، ایزد مهر و ایزد آسمان از یاران و همکاران او هستند.
مسعود سعد سلمان میسراید:
«ای تنت را ز نیکویی زیور / شهره روزی ست روز شهریور».
چکامه از «مسعود سعد سلمان»
شهریور است و گیتی از عدل شهریار
شاد است، خیز و مایه شادی به من بیآر
باده شناس، مایه شادی و خرمی
بی باده هیچ جان نشد از مایه شاد خوار
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
این تنت را ز نیكویی زیور
شهره روزی است روز شهریور
تا به اقبال شهریار جهان
بگذرانیم جان به لهو و بطر
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
خوش باش
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (شهریور) اندر شوی شادخوار/ کنی در (سپندارمز) کشت و کار