استقبال تحقیرآمیز مقامهای باکو از آقای امیرعبداللهیان در پایینترین سطح تشریفات دیپلماتیک، اندکی پس از هفتاد و پنجمین سالگرد ۲۱ آذر و روز ملی نجات آذربایجان و پس از سخنان گستاخانه و طلبکارانه سفیر جمهوری باکو و دستور خلاف شئون دیپلماتیک او به شهردار تهران برای زدودن نام شهرهای اشغالی قفقازی حوزه تاریخی ایرانشهری از خیابانهای تهران، موج گستردهای از خشم و حیرت و ناخرسندی همگانی از این خواست نابهجا و تحریف علنی تاریخ از سوی همسایهی آزمند را در میان ملت ایران به همراه داشته است.
پرسش بیپاسخ ملت ایران از نهادهای مسوول دیپلماتیک این است که در برابر رفتار پیدرپی دشمنانه و هماهنگ جمهوری باکو و ترکیه علیه تمامیت سرزمینی ایران و چشمداشت علنی این دو کشور به اشغال آذربایجان ایران و تبریز، چرا صرفا با تکیه بر واژگانی احساسی، ایدئولوژیک، خنثی و غیرواقعی چون «روابط برادرانه همسایه مسلمان»، کمترین واکنشی صورت نمیگیرد؟!
چرا تنها کشور جهانیم که کشور همسایه نام آذربایجان ما را دزدیده و اکنون با آن نام، علنی، آذربایجان راستین و قهرمان، مهد وطنپرستان ایرانی همچون بابک خرمدین، شاه اسماعیل صفوی، ستارخان، باقرخان و باباخان اردبیلی و خاستگاه شهید غفورجدی و شهید باکری را متعلق به خود و اشغالشده توسط ایران؟! اعلام میکند؛ ساکتیم!
براساس اسناد ویکیلیکس سفارت باکو در تهران به مزدوران پانترکیست، ۲۰۰ دلار پول میدهد برای اقدامات ضدایرانی از جمله برافراشتن پرچم باکو به جای پرچم ایران در ورزشگاهها و اماکن عمومی؛ ساکتیم!
تصویر پل خداآفرین که اثر تاریخی ثبت ملی شدهی ایران است را بر اسکناس ۵۰۰ مناتی خود چاپ میکنند، آن هم با سنگر نظامی و پرچم باکو بر روی آن؛ ساکتیم!
به ایران اتهام قاچاق مواد مخدر میزنند؛ ساکتیم!
ایران را دزد آجرهای بناهای مخروبه قراباغ خطاب میکند و مدعی میشود ایران، درختان قراباغ را قطع کرده و دزدیده؛ ساکتیم!
هویت مفاخر فرهنگیمان و شاعران پارسیگویمان همچون نظامی گنجوی و خاقانی شروانی را جعل میکند و آنها را ترک ضد ایرانی معرفی و تبلیغ میکند؛ ساکتیم!
محتوای کتابهای درسیشان را پر کردهاند از جعل تاریخ، دروغپردازی و نفرتپراکنی نسبت به ایران و ایرانی فارسیزبان؛ ساکتیم!
اتباع بیگناهمان را آزار میدهند؛ ساکتیم!
در ترور دانشمندانمان مشارکت کردهاند؛ ساکتیم!
مرزهای خشکی را و مرزهای دریاییمان در کاسپین را لانهی جاسوسی دشمنان خارج منطقه کردهاند؛ ساکتیم!
پرچم تجزیه آذربایجان ایران را در مراسم رسمی دولتی در باکو بر میافرازند و در تلویزیون دولتی خود به نمایش میگذارند، نه تنها ساکتیم؛ شاهد تبریک سفیر کنونی ایران در باکو هم هستیم؟! سفیر پیشین ایران در باکو هم به رغم این همه دشمنی باکو علیه ایران، با تابلوفرش منقش به تصویر با مشت گرهکرده در حال فحاشی و تهدید ایران، از این همسایه وقیح تشکر هم میکند آن هم در مراسمی مجلل در برج میلاد در قلب تهران!
رییس جمهور «خود سلطان عثمانیپندار» ترکیه هم، همزمان با سفر وزیرخارجهاش به تهران، از نقشه جهان ترک با ترسیم اشغال نیمهشمالی ایران در قلمرو ترکیه، رونمایی میکند و همزمان با روز نجات آذربایجان همايش تجزیهطلبانه پانترکیستی با عنوان آذربایجان و تبریز جزو ایران نیستند؟! با حضور نماینده حزب عدالت و توسعه برگزار میکنند، نهتنها کمترین اعتراضی نمیکنیم، اردوقان را خلاف اصول دیپلماتیک، همچون یک سلطان، «عالیجناب» هم خطاب میکنیم!
رونمایی نقشه جعلی جهان ترک توسط اردوقان با ادعای سرزمینی نسبت به آذربایجان ایران!!
ریشهی رفتار ایران ستیزانه باکو از کجاست؟
ریشهیابی رفتار ایرانستیزانه جمهوری باکو را باید از آغاز شکلگیری این دولت با ربودن نام آذربایجان تاریخی ایران در ۲۸ می ۱۹۱۸ جستوجو کرد که در طول ۱۰۳ سال، هماکنون به جایی رسیده که نهتنها نامهای تاریخی ایرانی بادکوبه و شوشی را، تحریف شده معرفی میکنند، بلکه منکر هر ارتباط تاریخی باکو با ایران هستند و حتی وقیحانه ایران را اشغالگر تبریز و امپراتوری خیالی به نام آذربایجان معرفی میکنند و آرزوی حمله به ایران و اشغال تبریز را در کتابهای رسمی درسی، به کودکان خود آموزش میدهند!!
این در حالی است که در درازای ۲۰۸ سال پس از قرارداد ننگین گلستان و ۱۹۳ سال پس از قرارداد ننگین ترکمانچای و پس از آن، پیمان پاریس ( ۱۸۵۷ و جدایی هرات و افغانستان )، حکمیت گلد اسمیت ( ۱۸۷۱ و ۱۸۷۲ و جدایی بلوچستان بزرگ و کلات و سیستان بزرگ) و پیمان آخال (۱۸۸۱ و جدایی مرو و ورارود و شرق کاسپین)، ملت ایران، جدایی ۱۷ شهر قفقاز را هیچگاه برنتافته و آن را چونان سمبلی از غم و حسرت و خسران ملی همچنان درحافظهی جمعی خود محفوظ نگاهداشته است.
ریشهی نامهای پارسی ۱۷ شهر قفقاز، خود سندی است از هویت آن سامان. ازجمله شهر دربند به عنوان جنوبیترین و تاریخیترین و تنها شهر شیعهنشین روسیه بنیانگذاری شده به دست قباد یکم ساسانی و انوشیروان ساسانی.
جمهوری باکو در حالی منکر ایرانی بودن شهرهای قفقاز ازجمله بادکوبه شده که این نامها به صراحت در فصل سوم عهدنامهی گلستان، به تاریخ دوشنبه ۳ آبان ۱۱۹۲ خورشیدی، برابر با ۲۵ اکتبر ۱۸۱۳ آمده است:
« اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه اعظم مالک بالاستقلال ایران… ولایات قراباغ و گنجه … شکی، شیروان، قوبٌه، دربند، بادکوبه و هر جا از ولایات طالش را با خاکی که الآن در تحت تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان، گرجستان، محال شوره گل، آچوق باش، کورنه، مینگرلی، آبخازی و تمامی اراضی… از دریای قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به آمپیریه روسیه میداند.»
افزونبر 14 شهر جداشده در قرارداد گلستان، سه شهر ( استان ) دیگر شامل نخجوان، ایروان و بخشی دیگر از تالش هم در قرارداد ننگین ترکمانچای در روز پنجشنبه، یکم اسفندماه ۱۲۰۶ خورشیدی، مطابق با ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی به اشغال روسیه در آمد و حاکمیت ایران بر کاسپین محدودترشد و مردم ایران مجبور به پذیرش کاپیتولاسیون (قضاوت کنسولی) شدند.
اما برپایهی اسناد تاریخی، حدود آذربایجان واقعی کجاست؟
۱- «استرابون» مورخ و جغرافينگار معروف چنين مي نويسد : « آلبانيا سر زميني است كه از جنوب رشتهكوههاي قفقاز تا رود كر و از درياي کاسپين تا رود آلازان امتداد دارد و از جنوب به سرزمين ماد آترو پاتن محدود است.»
۲- در کتاب «البلدان»، ابنفقيه ابوبکر احمدبن اسحاق همداني، تاکید شده است: «آذربايجان از يکسو رود ارس و از سوي ديگر مرز زنجان و حدود ديلمستان و طارم و گيلان را شامل ميشود.»
۳-«اصطخري»، ( قرن سوم و چهارم هجری)، اران را از آذربايجان جدا ميداند و شهرهاي آران را چنين مينامد ‹‹بيلقان، ورثان ،برديج ، (برزنج)، شماخي، شيروان، آبخاز، شابران، قبله، شكي، گنجه، شمكورا»…
۴ – در کتاب حدودالعالم من المشرق الی المغرب، قرن چهارم هجری، سه منطقه آران و ارمنستان و آذربايجان جدا از هم ذکر شدهاند.
۵- در کتاب “صورة الارض”، ابن حوقل ابوالقاسم محمد بغدادی، در نقشه اي، … رود ارس را مرز ميان آذربايجان و اران دانسته و مي نويسد: “مرز ناحيه ي الران از طرف جنوب رودخانه ارس در ساحل آن شهر ورثان است. “و در صفحه ۹۵، فروانروايان اران را تابعان اميران آذربايجان نوشته است.
سند تاریخی ۱۰۵۰ ساله در اثبات جدابودن اران و شروان (جمهوری باکوی کنونی) از آذربایجان تاریخی و راستین!!
منبع: کتاب صوره الارض (تصویری از زمین) ابن حوقل (943 تا ۹۷۰ میلادی )
۶- حمدالله مستوفي در “نزهة القلوب” ، نام شهرهاي آذربايجان راچنين آورده است:
«تبريز، اوجان، طسوح، اردبيل، خلخال، دارمرزين، شاهرود، انار، مشکين آباد، ارجاق، اهر، تکلفه، خياو ، درآورد، قلعه کهران، کليبر، گيلان، فصلون، مردان قم، نوذر، خوي، سلماس، اروميه، اشنويه، سراو(سراب)، ميانج(ميانه)، کومرود، مراقه، دهخوارقان، نيلان، مرند ، دزمارزنجان، زنور، آزلو، ماکو.»
حمدا… مستوفي از کنار آب ارس (رود ارس) تا آب کر (رود کورا) را بينالنهرين و اران و از کنار آب کر تا دربند [بابالابواب] را ولايت شروان ناميده است.
۷ -در کتاب «احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم» تاليف شمسالدين ابو عبدلله محمد نوشته شده است:
«اران سرزميني است جزيرهمانند، ميانهي درياي کاسپين (خزر) و رود ارس که رودخانهي نهرالملک (رود کورا) از طول آن را قطع ميکند. مرکز آن بردعه و شهرهاي آن تفليس، قلعه، خنان، گنجه، شمکو، بردبج، شماخي، شيروان، شابران، دربند، قبله شکي و ملازگرد (بلاشکرت) ».
۸ – در کتاب «المسالک والممالک» ابوالاسحاق ابراهيم اصطخري، آمده است: «ميان آذربايجان و اران رودي است که آن را ارس گويند. آنچه در شمال و مغرب اين دو رود نهاده است از “اران” و آن چه در سوي جنوب قرار گرفته است از اذربايجان است.»
۹- در کتاب «المعجم البلدان» شهابالدین ابوعبدا.. یاقوت آمده است:
«اران اقليمي است مشهور که هم مرز آذربايجان است و رود ارس ميان آذربايجان و اران است.»
۱۰ -در کتاب «تقويم البلدان» ابوالفداء اسماعيل نوشته شده:
«اران اقليمي است مشهور که هم مرز آذربايجان است.»
۱۱- «ياقوت حموي» (سده هفتم هجري)، در كتاب معجمالبلدان … نوشته است : «اران نامي است ايراني ،داراي سرزميني فراخ و شهرهاي بسيار كه يكي از آنها جنزه است و اين همان است كه مردم آن را گنجه گويند و بردعه و شمكور و بيلقان (از شهرهاي ديگر اران است) و ميان آذربايجان و اران رودي است كه آن را ارس گويند آنچه در شمال و مغرب اين رود نهاده است از اران و آنچه در جنوب قرار گرفته از آذربايجان است» .
۱۲- در «برهان قاطع» محمد حسين بن خلف تبريزي، نوشته شده: “ارس به فتح اول و ثاني و سکون سين بي نقطه، نام رودخانه اي است مشهور که از کنار تفليس و ما بين آذربايجان و اران مي گذرد.»
۱۳ –«تاريخ عالم آراي عباسي»، نوشته اسکندر بيک منشي، از آذربايجان، جداگانه نام برده است و از «شروان، اران و گرجستان» جداگانه ياد کرده است.
۱۴- در پيماننامههاي ننگين گلستان و ترکمنانچاي نيز هيچ اشارهاي به نام آذربايجان براي مناطق اشغالی شمال رود ارس نشده است.
یکی از آخرین نقشه های کامل ایران(Russel, 1814) در آغاز دومینوی تجزیه ایران که
نشان میدهد منطقه باکو با نام شروان، با رنگ و مرزهای مشخص، کاملا از آذربایجان واقعیبه مرکزیت تبریز جداست!!
جدا بودن منطقه شروان (جمهوری باکوی امروزین) از آذربایجان تاریخی در نقشه ایران در قرن هجدهم، چاپ مؤسسه ایزاک تیریون، آمستردام
نقشهای تاریخی به زبان انگلیسی که شروان (جمهوری باکوی کنونی) را جدای از آذربایجان تاریخی و راستین ثبت کرده است!
«احمد کسروي» در کتاب «شهرياران گمنام» مينويسد: «… ندانستهايم که برادران ارّاني ما…، براي چه نام تاريخي و کهن خود را کنار نهاده، دست يغما به سوي آذربايجان دراز کردهاند… برادران ارّاني ما در آغاز زندگي ملي و آزاد خود، پشت پا به تاريخ گذشتهي سرزمينشان ميزنند…».
محمدامین رسولزاده، بنیانگذار جمهوری باکو در پاسخ به اعتراضهای مکرر اندیشمندان ایرانی همچون ملکالشعرای بهار و دهخدا به تشکیل کشوری مستقل با نام آذربایجان در کنار استان آذربایجان ایران در سال ۱۹۱۸ میلادی، در مقالهای با عنوان «مختاریت آذربایجان» در نشریه آچیقسوز نوشته است: «لازم است به تمام ایرانیها خاطر نشان نماییم که ما وقتی که آذربایجان میگوییم مقصود ما آذربایجانی است که در قلمرو دولت روسیه است نه دولت ایران و به مقدرات آذربایجان ایران حق و حد دخالت نداریم.»
رسولزاده همچنین در مقالهی آذربایجان و ایران میگوید: «از ما چرا ظنین هستید؟ باید تصور کنیم که چنین گمان کردهاند که از گرفتن نام آذربایجان که اسم یک ولایت ایران است به مسمای آن نیز چشم داریم. جمهوری ما قبل از جمهوریت، مکرر و به دفعات این معنی را اعلام کرد که دعوی مختاریت آذربایجان به هیچوجه به جنوب ارس راجع نیست. باز بالفعل هم این را اثبات میکنیم».
وی در اعترافی تاریخی به ایرانی بودن مشاهیر و میراث فرهنگی شمال ارس، خطاب به همکاران ایرانی خود در روزنامه ها و جراید ایران مینویسد: «ادبیات ما، ادباء ما، شعراء ما و بالخاصه متاخرین از مکاتب قدیمه با فیض و برکت ایران پرورش یافته اند. فردوسی، سعدی، حافظ، عمر خیام، ملای روم و سایر ایرانیان سخنگو و سرآمد سخن عادتا از طرف ما پیشوا و مقتدا محسوب گشته و در میانه ما اصول و عادات ایران اساس تربیت اتخاذ شده و آشنایان ما به زبان فارسی و دوستداران آن در میانهی ما کم نیستند و ما میتوانیم به شعرای نامدار دوره اخیر ایران از قبیل نظامی، خاقانی و مهستی افتخار کنیم … آذربایجان قفقاز حدالامکان باید صبر کند قرضی را که از ایران گرفته، اعاده کند. موسیقیدانهای ما اگر چه خصوصیت خود را محفوظ داشتهاند، ولی اساس اعتبار آنها موسیقی ایران است که ما به توسط اپرا و اپرادانهای خودمان تا حدی قرض خویش را به ایران اداء مینمائیم»
با این حال «بارتولد» با دوراندیشی نوشته است : «نام آذربايجان براي جمهوري آذربايجان از آن جهت انتخاب شد كه گمان ميرفت با برقراري جمهوري آذربايجان ؛ آذربايجان ايران و جمهوري آذربايجان يكي شوند.»
رویدادهای ۱۰۳ سال پس از این نامگذاری و بهویژه ۳۰ سال گذشتهی پس از استقلال از شوروی اثبات کرده که نامگذاری جمهوری شمال ارس، با هدف تهدید مستقیم علیه تمامیت سرزمینی ایران درآذربایجان واقعی انجام شده است.
در سال ۱۹۹۱ دولت رفسنجانی در اقدامی شتابزده و غیرآیندهنگرانه، با تصور تشویق گسترش ایدئولوژیک مذهبی در کشور همسایه به ظاهر مسلمان، استقلال کشوری را با نام آذربایجان در کنار آذربایجان ایران و بدون کمترین الزام به تغییر نام، به رسمیت شناخت، درحالی که این جمهوری، با تکیه به همین نام، امروز به تهدید مستقیم تمامیت سرزمینی ایران تبدیل شده و در همهی تبلیغات رسمی خود و در کتابهای درسی مدارس، به طور علنی، آذربایجان راستین تاریخی و تبریز را با نام جعلی آذربایجان ج ن و ب ی متعلق به باکو و اشغال شده توسط ایران معرفی و تبلیغ میکند!
در نگاه شهروندان شستشوی مغزی داده شده #جمهوری_باکو، ایران یک کشور اشغالگر است!! که این نگاه از طریق کتابهای درسی، غیردرسی، رسانههای باکو و… به شدت ترویج میشود.
جمهوری باکو، در نقشههای آموزشی جغرافیایی کلاسهای درس، آذربایجان واقعی به مرکزیت تبریز را به طور رسمی، بخشی از خاک باکو معرفی و تبلیغ میکند که توسط ایران اشغال شده است!
نمونهای از نقشههای مورد استفاده جمهوری باکو در موزههای این کشور که تا کرانههای
ایرانی خلیج فارس را (با کاربرد نام جعلی برای آن) جزو قلمرو باکو معرفی میکنند!!
در همین راستا محتوای کتابهای درسی جمهوری باکو ازتحریفهای شگفتآور ضد تاریخی که نمونههای زیر، قابل تأملند پر شده است:
روی جلد کتاب آتا یوردو (سرزمین پدری)،کتاب درسی تاریخ کلاس پنجم دبستان جمهوری باکو، نقشه باکو بهعلاوه شمال غرب ایران چاپ شده است!!
جمهوری باکو، در کتاب درسی آتایوردو ( سرزمین پدری)، آذربایجان واقعی به مرکزیت تبریز را به طور رسمی، بخشی از خاک باکو که توسط ایران اشغال شده است معرفی و تبلیغ میکند!
محتویات این کتاب هم پر است از نفرتپراکنی علیه ایران:
دربارهی عهدنامههای گلستان و ترکمانچای، که هرگز متن کامل آنها درکتابهای درسی جمهوری باکو منتشر نمیشود، با تحریف و جعلیات، ادعا میشود که این قراردادها به این دلیل منعقد شدند که ایران و روسیه برای تصاحب آذربایجان با یکدیگر جنگ کردند!؟
«تمـامي خـاك آذربايجان در شمال ارس در امپراتوري روسيه ادغام شـد و خـاك وطـن مـا در جنوب ارس به دست ايرانيها افتاد […] در گلستان و سپس تركمانچاي به دارايي سلطنت آذربايجان قدرتمند [؟!]خاتمه داده شد […] در آذربايجـان، دولـت مـستقل نمانـد. [!؟]
دولت وملت آذربايجان با زور، به دو قسمت تقسيم شد.[!؟]دوبرادر يكي آن سوي ارس، ديگري اين سوي ارس ماند»(صص:۱۴۴-۱۴۶).
«اشغالگران ایرانی[!؟]درخونریزی ازجلادان تزار عقب نمیماندند»(ص:۱۴۴).
«بين ظلم تزار روسيه درآذربايجان شمالي باظلم ايران درآذربايجان جنوبي چه شباهتهايي وجوددارد»(ص:۱۹۱).
«پس از نبرد سهمگين و نابرابر، فرزندان خلق قهرمان آذربايجـان از سـوي قـاتلان ايراني، روس و ارمني خلع شدند»[؟!] (ص: ۱۹۳).
«پس از این که جنوب کشور ما، آذربایجان ج ن و ب ی به زیر ظلم ایران افتاد»[؟!] (ص: ۲۱۴).
همچنین در این کتاب ادعا میشود که #ستارخان و #شیخمحمدخیابانی [که برای مقابله با خطر تهدید تمامیت سرزمینی ایران به دلیل دزدیدن نام آذربایجان توسط باکو پیشنهاد تغییرنام آذربایجان ایران به آزادیستان را داد]، برای رهایی از ستم حکومت ایران و تشکیل حکومت آذربایجان[!؟] جنگ میکردند و شهریار هم در فراق آن سوی ارس شعر میسرود.[؟!]
کتابهای درسی باکو، شیخ محمدخیابانی، آزادیخواه تبریزی را که برای جلوگیری از تهدید خاک ایران توسط باکو، پیشنهاد تغییرنام آذربایجان ایران به آزادیستان را داده بود، به عنوان یک تجزیهطلب ضد ایرانی معرفی و تمجید میکنند!
همچنین درکتابهای درسی باکو، شاه اسماعیل صفوی و نادرشاه افشار، پادشاهان امپراتوری خیالی آذربایجان معرفی میشوند و ایرانی بودنشان انکار میشود!!؟ و اغلب مفاخر و شاعران و اندیشمندان ایرانی تاریخ و میراث فرهنگی ایرانی همچون نظامی گنجوی، خواجه نصیرالدین توسی، بابک خرمدین، ستارخان و باقر خان، تارایرانی، چوگان ایرانی، هنرفرشبافی ایرانی هم متعلق به باکو خوانده میشوند.!!
موسیقی عاشیقلار ایرانی که در زمان شاه اسماعیل صفوی در ایران بنیان نهاده شد، در سکوت مقام های فرهنگی ایرانی، توسط جمهوری باکو، به نام این کشور 30 ساله در یونسکو ثبت جهانی شد!!
هنر اجرای آذربایجانی (ساخت و نواختن آذربایجانی تار) بدون نام بردن از هنرمندان ایرانی و کشور ایران توسط جمهوری باکو، به نام این کشور در یونسکو به ثبت جهانی رسید که اعتراض استاد داریوش پیرنیاکان، سخنگوی خانه موسیقی ایرران را در پی داشت.
باکو همچنین مدت هاست در تدارک است تا آیین چله که یکی از آیینهای باستانی و ملی ایران با پیشینه ای ۸ هزار ساله است را به نام جمهوری باکو به ثبت جهانی یونسکو برساند!!
باکو، بابک خرمدین، این قهرمان ایرانی مبارزه باخلفای عباسی را به عنوان یک باکویی تجزیهطلب ضد ایرانی معرفی و تمجید میکنند!
هر صفحه کتاب های درسی جمهوری باکو آکنده از تحریف و قلب تاریخ و دشمنی آشکار باایران است. برای کودک دبستانی جمهوری باکو حتی خواجه نصیرالدین طوسی را با وقاحت تمام، دانشمندی آذربایجانی و “تورک”؟؟!!معرفی می کنند و در تمبر پستی هم او را اهل جمهوری باکو اعلام می کنند!!
جمهوری باکو، شاه اسماعیل صفوی را پادشاه امپراتوری خیالی آذربایجان با پرچم جمهوری باکو معرفی می کند!!
جمهوری باکو، نادرشاه افشار را نه پادشاه ایران، بلکه پادشاه امپراتوری خیالی آذربایجان معرفی می کند!!
کار به جایی رسید که باکو برای داشتن تنها ۲۰ هزار هکتار گوشهای از انتهای ۲ میلیون هکتار جنگلهای شمال ایران معروف به هیرکانی، چندین سال درتکاپو بود تا این جنگلها را بهعنوان میراث طبیعی جهانی اختصاصی باکو به ثبت جهانی برساند!! که یونسکو به دلیل دفاع جانانه متخصصان میهنپرست ایرانی از حق ایران به ویژه پروفسور سیدمحسن حسینی، با خواست ناحق باکوییها مخالفت کرد و خوشبختانه این جنگلها، به طور اختصاصی به نام ایران به عنوان میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید آن هم در محل اجلاس در باکو!!
فرجام سخن اینکه، شناسایی عجولانه استقلال باکو، بدون الزام تغییر نام آن جمهوری (برعکس آنچه در عدم شناسایی مقدونیه توسط یونان، تا عملی شدن الزام یونان برای تغییر نام مقدونیه شاهد بودیم)، و نیز سهلانگاری غیر قابل توجیه سفارت ایران در باکو در سی سال گذشته پس از اعلام استقلال، به تبلیغات رسمی ضد ایرانی باکو و توسعه محتویات جعلی کتابهای درسی باکو، عامل اصلی رشد لگامگسیخته شستوشوی مغزی خصومت ورزی ضدایرانی باکو شده است که توجه نهادهای مسوول دیپلماتیک و فرهنگی ایران به اولویتهای زیر میتواند در تغییر این شرایط موثرباشد:
۱- الزام بازنگری و تغییر نگرش انتخاب افراد به عنوان سفیر ایران در باکو و الزام رصد دقیق نهادهای مسوول به عملکردشان؛
۲-تغییر نام جمهوری باکو به عنوان پیش شرط ادامه رابطه دیپلماتیک با این کشور، به این دلیل که نام کنونی آن تهدید مستقیم امنیت ملی و تمامیت سرزمینی ایران است و کاربرد رسمی نام ایران شمالی تا انجام تغییرنام آن جمهوری؛
۳- الزام جعلزدایی از تاریخ و حذف موارد پرشمار دروغ و تحریفهای ضد ایرانی از کتابهای درسی تاریخ پایههای گوناگون تحصیلی جمهوری باکو؛
۴- الزام پشتیبانی همهجانبه از تالشیها و تاتهای آن سوی مرزهای ایران، در صورت ادامه تحریکهای قومی پانترکیسم در آذربایجان ایران توسط باکو و تغییر مکان کنسولگری ایران درنخجوان به تالشان؛
۵- پیوند مجدد جمهوری خودمختار نخجوان به استان آذربایجان شرقی و تبریز برای رفع محاصره طبیعی و جغرافیایی نخجوان و ارتباط آسان با باکو مثل سی سال گذشته، با تضمین تامین همیشگی سوخت و برق و مایحتاج این منطقه درقالب کشور ایران.
در برابر تهدیدهای ترکیه علیه تمامیت ارضی ایران در آذربایجان هم:
۱- شناسایی نسلکشی ارمنیان توسط ترکیه، باید در دستور کار قرار گیرد.
۲- حمایت همهجانبه از حقوق ۳۰ میلیون همتبار مظلوم کرد در کردستان اشغالی ترکیه و تاکید بر کاربرد نامهای کردیه و ایران باختری باید مورد تاکید ایرانیان قرار گیرد.
*دکتر میر مهرداد میرسنجری، استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلیتیک
3 پاسخ
امیدوارم که حاکمان ایران به جای اینکه سرمایه ایران را در کشورهای آفریقایی و آمریکایی خرج کنند تا برای ما متحد تولید کنند بعنوان یک ایرانی به مهمترین وظیفه خود و آن هم حفاظت از منافع ملی و تمامیت ارضی ایران است بپردازند و از حقوق ایرانی ها و ایرانی تبار ها که توسط حکومت های دست نشانده قدرت های جهانی که در ایرانشهر در این دویست ساله بوجود آمده اند و دارد پایمال میشه دفاع کنند و با بی تفاوتی وسکوت و رفتارهای غلط و اشتباه خودشان در داخل و خارج باعث بیشتر شدن این جدایی از لحاظ احساسی و روانی و ایجاد کینه و نفرت بین مردم ایرانشهر نشوند
اظهارنظرهای گستاخانه و جاعلانه درمورد همه چیز!!!ازاسامی افراد ومحلات وشهرها گرفته تا ساختن هویت جعلی وغیرواقعی وفقط ازروی توهمات.حمله وهجوم به کورد وفارس و…!!!
اینها کار مردم عادی نیس وخیلی موذیانه دارن جلو میآن.قاجاریه که کلاً به تاراج دادن خاک ایرانو،و روسیه هم فقط تضعیف ایران اون زمان و غارت متصرفات براش مهم بوده نه حفظ هویت مردم.
دوستان عزیزی که ازسر تعمد وغرض ورزی و احیانا عده ای از سر توهم واسه خودتون ودیگران هویت وفرهنگ وتاریخ جعل میکنید یه سری به عهدنامه بین کشورها و کتب تاریخی بزنید ببینید اسامی شهرهای قدیمی ایران و ولایات قفقاز وگرجستان و حتی آذربایجان و ارمنستان چی بوده و ساکنینش اهل چه قومی بودن.چرا ساکنین نخجوان و گنجه و تبریز و… فارسی و طالشی و تاتی و کوردی و کرمانجی حرف میزدن!؟؟؟اینقدر خودتونو گمراه نکنید.
من جای مقامات ایران باشم تمام نامهای تاریخی دوران باستان رو برمیگردونم از اسامی طبرستان گرفته تا آذرآبادگان وباختر،کارمانیا،آپادانا وغیره،