خانم «علمیه» در خاطراتش میگوید: «زمان حمل، گاومیشهای حامل دستگاههای چاپ از کوچههای تنگ و باریک محلهی منجم تبریز به اجبار دیوارهای بسیاری از خانههای همسایهها را فرو ریخته و خراب کردند که حاجی حاجآقا هزینه بازسازی دیوارهای فروریخته را نیز متحمل شدند.»
زین العابدین مطبعهچی
خانم علمیه دختر «حاجی حاج آقاعلمیه» است. «زینالعابدین مطبعهچی» یعنی همان حاجی «حاج آقا علمیه»، نودسال پس از پدربزرگش، «میرزا زینالعابدین تبریزی»، هنرمند آذربایجانی، ماشین چاپی را از اروپا خریداری کرده و از راه کشور مصر وارد بندر استانبول و از این بندر توسط چهل گاومیش به تبریز آورده بود.
«حاجی حاج آقا علمیه» همرا با دستگاههای چاپ سنگی خود هشت تن از متخصصین صنعت چاپ را نیز از کشور آلمان برای نصب و آموزش این دستگاهها به تبریز آورد. این آلمانیهای متخصص صنعت چاپ در خانهی «حاجی حاج آقا» که ماشینهای چاپ نیز در بخشی از این خانه 2200 متر مربعی دایر شده بود ساکن شدند.
«حسین امید» در کتاب «اولینها» مینویسد: «در میان چابخانههای (:مطابع) سنگی معروف تبریز میتوان چابخانهی (:مطبعه) سنگی علمیه (چاپ سنگی علمیه) را نام برد که در سال 1290 خورشیدی بنیاد یافت و این چابخانه در چاپ کتابهای گوناگون خدمتهای بسیاری کرده است.
میرزا زینالعابدین تبریزی
در کتاب «آشنایی با مبانی چاپ و نشر» نوشته دکتر «فهیمه باب الحوایج» آمده: «عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه چند تن از ایرانیان را به اروپا فرستاد تا صنعت چاپ را بیاموزند. سپس دستور داد از روسیه ماشین چاپ وارد کنند. در سال 1816 میلادی هنرمند آذربایجانی میرزا زینالعابدین تبریزی یکی از همین ماشینها را به کار گرفت. این چاپخانه با حروف سربی کار میکرد، کتاب «فتحنامه»، اثر میرزا ابوالقاسمقائممقامفراهانی نخستین کتابی بود که در این چاپخانه به چاپ رسید. فتحنامه دارای تاریخ و قصههایی است از جنگهای ایران و روس، و این نخستین کتاب فارسی است که در ذیحجه 1234 ه.ق در ایران چاپ و منتشر شده است.»
جای تعجب است که این چابخانه اندکی به زبان لاتینی و عربی چاپ میشده است. در سال 1639 م. سه کتاب به خط و زبان فارسی در زمینهی تبلیغ مسیحیت در «لیدن هلند» به چاپ رسیده و چاپخانهای که این کتابها در آن چاپ شده، گویا نخستین چاپخانه فارسی در جهان بوده است.
بر پایهی مدرکهای موجود، نخستین کتابی که در خود ایران چاپ شده، «زبور داوود» یا «ساغموس» است که در 1638 م. به زبان و خط ارمنی در 572 صفحه در جلفای اصفهان و به دست کشیشان ارمنی به چاپ رسیده است.
این که ارمنیان، پیش از دیگر گروههای قومی زبانی ساکن ایران توانستهاند در ایران چاپخانهای از آن خود بنیاد نهند و آزادانه به چاپ و نشر کتابهایشان بپردازند و در میان دیگر قومهای جهان مقام پانزدهم را در زمینهی دیرینگی چاپ به دست آورند، شوندهای( :دلیلهای) بسیاری دارد که مهمترین آنها، محیط آزاد و تشویق آمیزی بود که به ویژه شاه عباس اول صفوی و فرمانروایان دیگر این سلسله برای آنها ایجاد کرده بودند.
ارمنیان جلفای اصفهان
ارمنیان نزدیک به 30 سال پس از کوچ به جلفای اصفهان، چاپخانهای در این شهر راه انداختند و چاپ کتاب را آغاز کردند. بر پایهی اشارههای گردشگران خارجی، به ویژه «شاردن»، شماری از ایرانیان در دوران صفویه از کار چاپ و چاپخانه آگاهی داشته و خواهان درونش (:ورود) آن به ایران بودهاند.
بنابراین چاپخانه «کلیسای وانک» در جلفای اصفهان دیرینهترین چاپخانه در ایران و خاورمیانه است. نخستین کتاب ایران را در آنجا درست دویست سال پس از اختراع «گوتنبرگ» در سال 1638 م. چاپ کردهاند.
خلیفه وقت ارامنه جلفا هنگامیکه میشنود شخصی آلمانی ماشینی را اختراع کرده که با آن میتوان کتابها را تکثیر کرد، بدون آنکه به تجربه گوتنبرگ دسترسی داشته باشد، خودش با کمک همکاران روحانیاش دست بهکار شد و پس از یکسال و پنجماه تلاش سرانجام توانست نخستین کتاب را که «زبور حضرت داوود» بود در ایران چاپ کند و این نشان میدهد که چاپ در ایران با گوتنبرگ دوم در اصفهان شکوفا شد. در آن زمان هنوز کشورهای مصر و هندوستان ماشین چاپ و چاپخانه نداشتند و کتابهایشان را با نسخهبرداری تکثیر میکردند. در آن زمان در ایران تنها هشت کتاب در چاپخانه جلفای اصفهان چاپ شد.
تاریخ چاپ در میان زرتشتیان
پیش از اینکه چاپ در میان زرتشتیان ایران آغاز شود، پارسیان هند در چاپ به پیشرفتهای خوبی دست پیدا کرده بودند و کتابهای اوستا را به خط اوستایی و فارسی به چاپ میرساندند. از جمله بهترین این کتابها «خردهاوستا» و «شاهنامههای چاپ بمبیی» بهگونه چاپ سنگی بود که با کیفیت بسیار خوب در بمبیی به چاپ میرسید، در ایران پیشفروش، و پس از آوردن به ایران به خریداران داده میشد. بیگفتوگو در خانه تمام زرتشتیان یک اوستا و یک شاهنامه چاپ بمبیی وجود داشت.
نخستینبار روانشاد «آموزنده» پور شیرمرد نوذر نوشیروان خداداد زادهی 1229 یزدگردی در یزد، با دلبستگی بسیاری که به صنعت چاپ داشت، دستگاه چاپ سنگی را وارد یزد کرد و چون برایش بسیار گران تمام شده بود، بدون آنکه از آن بهره ببرد، آن را فروخت.
پس از آن (تا جایی که نویسنده از آن آگاهی دارد)، تا زمان «کیخسرو راستی» ، از سوی زرتشتیان چاپخانهای راهاندازی نشد و کارهای چاپی انجمنها و سازمانهای زرتشتی در چاپخانههای گوناگون به چاپ میرسید تا اینکه «کیخسرو خسرویانی» پی برد که حروف اوستایی در ایران قابل چاپ نیست و به دنبال راهاندازی چاپخانه ویژه زرتشتیان افتاد.
روانشاد «کیخسرو خسرویانی راستی» مبتکر چاپ کتاب اوستا، کتابهای دینی و سالنمای فصلی زرتشتیان (راستی) در ایران در سال 1297 خورشیدی در رحمتآباد یزد زاده شد. او علاقه بسیاری به درس و آموزش دینی داشت و با راهنمایی «میرزا سروش لهراسب» توانست مدرک ششم ابتدایی را بگیرد.
در سن 14 سالگی برای دانشاندوزی و درآمد بیشتر به هندوستان رفت و پس از دوازدهسال به ایران بازگشت و پس از مدتی در رحمتآباد و پس از آن به تهران آمد و در خیابان «منوچهری» در مغازهای به نام «راستی» مشغول بهکار فروش نوشتافزار شد.
در آنجا این نکته توجهاش را جلب کرد که به شوند( :دلیل) آشنا نبودن چاپخانهها به کلمات اوستایی و نام پارسیان و دیگر نوشتههای زرتشتی، کارهای چاپی انجمن زرتشتیان با اشتباه بسیار به چاپ میرسد.
با وجود آنکه به چاپ و چاپخانهداری وارد نبود با یاری پروردگار توانا ماشین چاپ کوچکی با تمام لوازم آن خریداری کرد (که هماکنون در محل چاپخانه راستی موجود است و جز آثار باستانی زرتشتیان است) و در همان مغازه آغاز به کار چاپ کرد. تا آن زمان در ایران هیچ زرتشتی دارای چاپخانه نبود. نخستین کارهای چاپی او کارت و آگهی و جزوههای کوچک دینی بود. پس از آن اندیشید که ماتریس حروف دیندبیره را از هندوستان تهیه کند تا بتواند الفبای دیندبیره را در ایران چاپ کند. با همیاری روانشاد موبد «رستم شهزادی» و «سازمان فروهر» در سال 1345 خورشیدی نخستین جزوه الفبای دیندبیره به چاپ رسید.
همچنین کتاب «اوستا» با برگردان و نوشتهی روانشاد موبد «اردشیر آذرگشسب» و موبد «رشید شهمردان» در چاپخانه راستی به چاپ رسید. از کارهای با ارزش دیگری که میتوان نام برد، چاپ سالنما (تقویم)، همراه با نام روز و ماه زرتشتی بود که تا سال 1332 خ. هیچگونه گاهشماری که نام روزهای زرتشتی را داشته باشد در دست نبود. او در این سال آغاز به چاپ تقویم جیبی و دیواری با شکل «سالنمای راستی» کرد که تاکنون نیز ادامه دارد.
مجله «هوخت» که در آن زمان تنها نشریه زرتشتی و با سردبیری روانشاد «اردشیر جهانیان» اداره میشد، از نخستین تا شمارهی پایانی در چاپخانه راستی به چاپ رسید و نیز پس از آن چند سالی چاپ مجله «فروهر» در چاپخانه راستی انجام میگرفت.
روانشاد «کیخسرو خسرویانی» راستی همیشه با انجمنها و سازمانهای زرتشتی همکاری بسیار نزدیک داشت و همچنین از یاوران خود در «چاپخانه راستی» چه زرتشتی و چه غیر زرتشتی به خوبی یاد میکرد. بهویژه از روانشادان «اسفندیار فرودیان» ، «بهرام خسرویانی» و «جمشید خسروانیفرد» و باشندگان «فرامرز خادمی» ، «سهراب فرامرزیان» ، «فرزاد فرازیان» ، «کامران شهریارپور» و دیگران به نیکی یاد میکرد.
وی در سال 1373 خورشیدی از سوی سازمان تامین اجتماعی به دریافت خوش حسابترین کارفرما در تهران برگزیده شد، همچنین از پیشگامان در بنیاد اتحادیه چاپخانهداران تهران بود. وی روز ورهرامایزد و آذرماه 3736 زرتشتی (1377 خورشیدی) در تهران درگذشت. روانشاد کیخسرو خسرویانی همیشه در سخنهایش میگفت:
« دو چیز را در زندگانی دوست دارم، یکی گل و دیگری صنعت چاپ و چاپخانه داری را. گل را برای یک روز و صنعت چاپ را برای همیشه.»
یارینامه:
1- ویژهنامه نخستین جشنواره مطبوعات. شماره 1
2- تاریخ هیجده ساله آذربایجان – احمد کسروی