لوگو امرداد
پس از بارش باران بهاری

دیدوبازدید نوروزی در شیراز برگزار شد

زرتشتیان شیرازی نخستین روز نوروز را با دیدوبازدید همگانی در مجموعه‌ی دینی، فرهنگی و ورزشی شیراز آغاز کردند.

در حالی‌که بوی نم بارانی که از شب گذشته و هم‌زمان با آغاز سال نو باریده بود به مشام می‌رسید، از ساعت 10 بامداد یکی پس از دیگری سروکله‌ی شیرازی‌ها و مهمانان‌شان پیدا شد. زمانی نگذشت که هم‌همه‌ی دیدوبازدید و شادباش گفتن‌ها به اوج خود رسید. برخی در آتشکده سرگرم نیایش و رازونیاز با پرودگار بودند. گروهی خاطرات‌شان را مرور می‌کردند، برخی هم با سفره‌ی هفت‌سینی که از سوی هموندان کمیسیون ورزش به سرپرستی مهتاب گشتاسبی چیده شده بود، فرتور یادگاری می‌گرفتند. در این مدت آسمان آفتابی و نسیم نوروزی صفابخش بازدیدها و شادی و شور و شوق باشندگان بود، فرتورهای دید وبازدید نوروزی امسال را به تماشا می‌نشینیم:

000 00 1 0 12 1 61 2 49 3 47 4 48 5 44 6 41 7 36 8 32 9 34 10 39 11 37 12 37 13 35 14 32 15 27 16 29 17 26 18 27 19 26 20 26 21 25 22 21 23 18 24 18 25 20

فرتورها از شهرام پوردهی است.

4090

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

2 پاسخ

  1. دست آقای پوردهی درد نکند با گزارش زیبا و عکس های عالی

  2. شعر درباره عید نوروز از پروین اعتصامی
    سپیده‌دم، نسیمی روح‌پرور
     و کرد گیتی را معنبر

    تو پنداری زفروردین و خرداد
    به باغ و راغ، بُد پیغام‌آور

    به رخسار و به تن، مشاطه کردار
    عروسان چمن را بست زیور

    گرفت از پای، بندِ سرو و شمشاد
    سترد از چهره، گرد بید و عرعر

    ز گوهر ریزی ابر بهار
    بسیط خاک شد پر لؤلؤ تر

    مبارکباد گویان، درفکندند
    درختان را به تارک، سبز چادر

    نماند اندر چمن یک شاخ کان را
    نپوشاندند رنگین حُله در بر

    زبس بشکفت گوناگون شکوفه
    هوا گردید مشکین و معطر

    بسی شد، بر فراز شاخساران
    زمرّد، همسر یاقوتِ احمر

    به تن پوشید، گل استبرق سرخ
    به بر بنهاد نرگس، افسر زر

    بهاری‌لعبتان، آراسته چهر
    به کردار پریرویان کشمر

    چمن، با سوسن و ریحان منقش
    زمین، چون صحف انگلیون مصور

    در اوج آسمان، خورشید رخشان
    گهی پیدا و دیگر گه مضمّر

    فلک، از پست‌راییها مبرا
    جهان زآلوده ‌کاریها مطهر

    /////////////////////////////////////////

    شعر درباره عید نوروز از حافظ
    نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
    که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

    من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
    که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

    چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی
    وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی

    در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
    حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

    نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
    گر شب و روز در این قصه مشکل باشی

    گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
    رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

    حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
    صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

    /////////////////////////////////////////

    ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
    از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

    چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن
    که قارون را ضررها داد سودای زراندوزی

    ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
    که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

    به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
    به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

    چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
    مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی

    طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
    کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی

    سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی
    که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

    ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
    مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی

    می‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش
    خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

    جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
    که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی

    به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
    بیا ساقی که جاهل را هنیتر می‌رسد روزی

    می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
    که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی

    نه حافظ می‌کند تنها دعای خواجه تورانشاه
    ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی

    جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
    جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی

    /////////////////////////////////////////

    نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
    عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

    ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
    چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

    این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
    تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

    گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
    مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد

    ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی
    مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد

    ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
    از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد

    گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
    که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد

    مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
    چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد

    حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود
    قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد

    /////////////////////////////////////////

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-07-15