لوگو امرداد
یادی از گذشته‌ها، تنظیم و ویرایش: بوذرجمهر پرخیده

خاطرات شاهرخ کشاورزی؛ دبیر بازنشسته آموزش‌وپرورش تهران (۶)

شاهرخ کشاورزی 3بخش‌های (۱) تا (۵) خاطراتِ زنده‌یاد شاهرخ کشاورزی را خواندیم. دوران کودکی، آغاز دبستان تا دیپلم‌گرفتن از دبیرستان البرز و دانشجویی در دوره شبانه دانشسرای‌عالی، اجرای برنامه‌های موسیقی و کار در پالایشگاه نفت پارس و چگونگی سرپرستی و اجرای موسیقی در جشن‌های نوروز، مهرگان و سده توسط ایشان روایت شد.
خاطراتِ آقای کشاورزی ما را با زندگی مردم در هشتاد سال گذشته، تاریخچه‌ مدارس زرتشتی کرمان و تهران و چگونگی اجرای برنامه‌های موسیقی در آن روزگاران آشنا می‌کند.
خانواده ایشان به‌ویژه همسر، فرزندان و برادران ایشان، می‌توانند در کامل کردن این خاطرات، به‌ویژه در زمینه عکس‌های قدیمی و کودکی ایشان من را یاری دهند. اگر دنباله این خاطراتِ آموزنده را دارند، برای ویرایش در اختیارم قرار دهند تا پس از انتشار در سایت «امرداد»، آن را به صورت کتاب منتشر کنم.
اینک بخش (۶) این خاطرات:

انتقال به تهران
در فروردین ۱۳۴۹، چون کارمند اداری آموزش و پرورش کرمان بودم با درخواست انتقالم به تهران موافقت شد و به ناحیه یک تهران فرستاده شدم. در دبیرستان پسرانه شهرآرا چسبیده به اداره گذرنامه فعلی به تدریس زیست‌شناسی پرداختم. این دبیرستان در خیابان پاتریس لومومبا قرار داشت که بعدها نام دکتر خزائلی گرفت و پس از انقلاب به ساختمان بزرگ و مجهزی که در انتهای این خیابان زیر پل گیشا (نصر) قرار داشت منتقل شد و به نام دبیرستان استاد مطهری منطقه ۲ تهران نامگذاری شد. خوشبختانه این مدرسه با محل سکونتم که در خیابان بهبودی بود فاصله‌ای نداشت. چندی بود که ساعات کار بیشتر مدارس یک نوبته (از ۸ صبح تا ۲ بعدازظهر) شده، در نتیجه بعدازظهرها احساس بیکاری می‌کردم.

استخدام در شرکت آلمانی
با خواندن یک آگهی در روزنامه عصر، متوجه شدم یک شرکت دارویی آلمانی که در تهران کارخانه دارویی دارد برای بخش علمی خود همکار می‌پذیرد. کارشان فقط بعدازظهرها و ویزیت دارو بین پزشکان تهران بود. نامه‌ای نوشتم سوابق تحصیل و کار تدریس زیست‌شناسی و آشنایی با گیاهان دارویی و بیماری‌ها و علم وراثت را یادآوری کردم. طی نامه‌ای برای مصاحبه دعوت شدم. مدیر آلمانی شرکت پرسش‌هایی به زبان انگلیسی مطرح کرد که پاسخ آن‌ها را دادم. علت علاقه به این کار را هم داشتن علاقه به علم پزشکی و داشتن دانستنی‌های زیادی پیرامون خواص گیاهان دارویی و ترکیب و تاثیر آن‌ها بر بدن انسان یادآور شدم. نمی‌دانم چه شد که از بین آن همه مصاحبه‌شونده قبلی، مرا پذیرفت و به مدیر بخش علمی این شرکت که یک پزشک ایرانی تحصیل‌کرده در آلمان، متخصص کودکان که همسرش آلمانی بود معرفی کرد تا بلافاصله آموزش به من را شروع کند و در مدت یک ماه تمام اطلاعات داروهای‌شان و چگونگی استفاده از آن‌ها هم‌چنین تاثیر آنها در درمان و یا موارد منع تجویز آنها و هرآنچه را که یک پزشک باید درباره این داروها بداند تا به بیماران تجویز کند با جزوه‌ها و کتاب‌های ویژه‌ای به من آموخت. در پایان دوره آموزش امتحان مفصلی گرفت که خوشبختانه قبول شدم و از همان تاریخ که در مصاحبه قبول شده بودم به استخدام این شرکت دارویی درآمدم. لازم به یادآوری است که به علت پنج سال تدریس در آموزش و پرورش توانستم اصل برگه لیسانس خود را بگیرم. هم‌چنین به همین علت از خدمت سربازی هم (کادر آموزشی وزارت آموزش و پرورش) معاف شده بودم که معافی خود را به این شرکت دارویی ارایه کردم. در منطقه شمال شرق تهران، از تجریش تا خیابان تخت‌جمشید (طالقانی)، طبق برنامه‌ای که می‌دادند، هر روز عصر چند پزشک با تخصص‌های متفاوت را ویزیت می‌کردم. البته این کارخانه داروهای مختلفی را در ایران می‌ساخت که بیشترشان مورد توجه پزشکان قرار داشت و کار من بیشتر یادآوری داروها در ملاقات با آنها بود. در بین گروه ویزیتورهای این شرکت بیشتر دانشجویان پزشک و داروسازی دانشگاه تهران بودند و یک دانشجوی پزشکی زرتشتی هم در بین آنها بود که دکتر هوشنگ پولادیان نام داشت و چندی بعد پزشک رادیولوژی شد. او دوست و همکار خوبی بود. چون سابقه‌اش در این کار زیاد بود همه گونه راهنمایی‌های لازم را به من می‌کرد. از طرفی سالی یک‌بار هم در یکی از شهرهای ایران چند روز میهمان شرکت بودیم. در این کنفرانس‌های علمی؛ داروهای جدیدی که قرار بود به بازار فرستاده شود، توسط متخصصین آلمانی معرفی می‌شد. سپس از آن‌چه آموزش داده شده بود امتحان گرفته و به نفرات اول جایزه می‌دادند. به همین علت با گروه دوستان ویزیتور خود به شیراز، مشهد، رامسر، زیباکنار و اصفهان و ….. مسافرت علمی و آموزشی چند روزه داشتیم که خیلی در ساعات فراغت و شب‌ها به ما خوش می‌گذشت، اما همراه با مطالعه دقیق و فشرده دانستنی‌ها خواص داروهای جدید بود.
طبق مقررات این شرکت دارویی بایستی هر ویزیتور سند اتومبیل شخصی خود را نزد آن‌ها گرو بگذارد تا بتواند ماهیانه علاوه بر حقوق و پاداش فروش فوق‌العاده، مبلغی هم به عنوان مخارج اتومبیل دریافت کند تا صرف بنزین و تعویض روغن و تعمیرات کوچک و تعویض لاستیک شود. هر سال هم از اول فروردین درصدی به حقوق همه ویزیتورها اضافه می‌شد.
از سال ۱۳۴۹ تا اواخر ۱۳۵۹ به مدت ده سال، صبح‌ها در دبیرستان‌های مختلف به ویژه دبیرستان استاد مطهری (به مدت ۲۶ سال) و دبیرستان‌های ملی دخترانه عزت، همایون، خجسته، مرجان و پسرانه فیروزبهرام تهران (به مدت ۲۵ سال) و بعدازظهرها به ویزیت دارویی پزشکان پرداختم. در هر دو رشته تجربیاتم افزوده شد. در پایان سال ۱۳۵۹ با تغییراتی که در همه شرکت‌های خارجی در ایران صورت گرفت از کار ویزیتوری دارو استعفا دادم و فقط به تدریس زیست‌شناسی به ویژه در آموزشگاه‌ها و کلاس‌های کنکور پرداختم و یا تدریس خصوصی می‌کردم. به این ترتیب برنامه کاری بعدازظهرهایم تا ساعت ده شب پر شد. در ضمن سال‌ها با مرکز آزمون سراسری دانشگاه آزاد اسلامی برای اجرای کنکورهای سراسری و طرح تست‌های چهارجوابی زیست‌شناسی برای خزانه سوالات کنکورها همکاری داشتم. مدتی هم در وزارت آموزش و پرورش عضو گروه مشاور زیست‌شناسی و زمین‌شناسی بودم.

همکاری با فیروزبهرام
همکاری من با دبیرستان فیروزبهرام از مهرماه ۱۳۵۸ با معرفی استاد شاهین که تا آن زمان تدریس زیست‌شناسی را در این دبیرستان برعهده داشت و می‌بایست به خارج سفر کند، به خداداد شهریارزاده مدیر آن‌جا آغاز شد که من هم پذیرفتم. از همان سال به کار تدریس زیست‌شناسی در کلاس‌های سوم و چهارم رشته تجربی این دبیرستان پرداختم. هنوز دبیرستان فیروزبهرام به صورت ملی اداره می‌شد و شاگردان مسلمان و زرتشتی و مسیحی و کلیمی باهم در کلاس‌ها بودند. معاون دبیرستان نعمتی و دفتردار هم سپنتا نام داشتند. چندی از تدریس من در کلاس ششم این دبیرستان گذشته بود که هنگام درس و گفتن نکته‌های کنکوری که همه در دفترشان یادداشت می‌کردند متوجه دانش‌آموزی شدم که با رسیدن من به نیمکتش، ناگهان دفترش را می‌بندد. شک کردم که در وسط دفترش شاید عکسی یا نوشته دیگری را می‌بیند. از او خواستم دفترش را باز کند که با نقاشی کاریکاتور بسیار جالب و هنرمندانه‌ای که از چهره‌ام کشیده بود روبرو شدم. درست همانند کاریکاتورهای مجلات توفیق و گل آقا بود. از هنرش لذت بردم. فوری او را به عنوان یک هنرمند معرفی کردم و خواستم که همه دانش‌آموزان همکلاسش با کف زدن او را تشویق کنند. از او خواستم نام و کلاس و تاریخ آن روز را زیر آن کاریکاتور بنویسد و امضا کند او نوشت: «کیخسرو خانبدر. کلاس چهارم تجربی دبیرستان فیروزبهرام، ۸/مهر/ ۵۸، چهره آقای شاهرخ کشاورزی دبیر زیست‌شناسی، امضاء» که این کاریکاتور را هنوز دارم و در نوشتاری که پیرامون خاطرات دوران تدریس در فیروزبهرام برای ماهنامه امرداد نوشته بودم با عنوان یادها و یادبودها، این کاریکاتور هم چاپ شد. جالب است که دو سال پیش در خانه دولت کرج خودش را به من معرفی کرد و گفت ۳۴ سال پیش در دبیرستان فیروزبهرام شاگرد شما بودم، کیخسرو خانبدر هستم. با خوشحالی او را در بغل گرفتم و گفتم چطوری کاریکارتوریست هنرمند؟ همیشه به یاد تو و آن روز هستم و کاریکاتوری که از چهره‌ام کشیده بودی نگه داشته‌ام. گفت چاپ‌شده آن را در ماهنامه امرداد دیده‌ام. او در دوران دانشجویی از نقاشان و کاریکاتوریست‌های مشهور بود و اکنون هم طراح صنعتی است که در یک کارخانه بزرگ صنعتی بیست سال است که کار می‌کند و ساکن کرج است.
در این دوران با استاد بهرام خسروی (ریاضی)، لک (فیزیک)، طباطبایی (ادبیات)، شاهرخ خدادادی (ریاضی)، اردشیر فرهمند یزدی (شیمی)، حاج منیری (ریاضی)، استاد پرویز شهریاری (ریاضی)، شرکا(ادبیات)، مهدی قمصری (ریاضی)، مهندس سحاب (شیمی)، انتظاری (زبان انگلیسی)، پرخیده (فیزیک و مکانیک)، جاوید (ریاضی)، نجمی (فیزیک)، کورش نیکنام (دینی زرتشتی)، افلاطون خسروی (ریاضی)، و سروش شیدایی (ادبیات) و ایجودپی (دبیر ورزش) همکار شدم. تا مهرماه ۱۳۵۹ این دبیرستان به صورت ملی و با مدیریت خداداد شهریارزاده اداره می‌شد. سپس به دبیرستان دولتی و زیر نظر منطقه ۱۲ تهران تغییر یافت و با مدیریت افشار و عرب‌نیا و بعد، از سال ۱۳۶۲ دبیرستان پسرانه ویژه اقلیت‌های مذهبی شد که تا اکنون (سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳) با مدیریت سیاهپوش، حائری، شهبازیان، قاضی، مهندس راسخی و جاوید اداره شده است. مدت ۲۵ سال را با این مدیران همکار بودم. سال‌ها معاونت این دبیرستان را خزائلی و مهربابا و … برعهده داشتند و تا اکنون که رمضان‌نسب هستند.
مهم‌ترین تغییرات در دبیرستان فیروزبهرام در این دوران صورت گرفت. ابتدا تخته سیاه قدیمی کلاس‌ها با تخته‌های سبز رنگ سرتاسری و دولبه تاشو که پشت آن هم قابل نوشتن بود عوض شد. سپس با گرفتن انشعاب گاز، شوفاژکشی در تمام کلاس‌ها و دفتر و سالن بزرگ دبیرستان صورت گرفت. کابل‌کشی جدید جای سیم‌کشی‌های برق قدیمی را گرفت. چندین کولر برای دفتر و کلاس‌ها خریداری و نصب شد که همه با دهش نیک‌اندیشان خیرخواه و انجمن خانه و مدرسه وقت صورت گرفت. همه نیمکت‌های بسیار قدیمی و از هم دررفته کلاس‌ها با صندلی‌های تک نفره دسته‌دار دانشجویی عوض شد. با دهش خیرخواهانه برادران زرتشتی تمام بنای دبیرستان با حفظ اصالت تاریخی آن که مورد نظر سازمان میراٍث فرهنگی بود، زیر نظر رستم فرخنده و منوچهر کاویانی بازسازی انجام شد. پس از آن در سالن بزرگ و زیبای بازسازی‌شده با دهش خیرخواهانه خانواده منشنی، سن مجهز و زیبایی ساخته شد و صندلی‌های مدرن در سالن جای صندلی‌های قدیمی را گرفت و به صورت امروزی درآمد. روزنامه اطلاعات در ۱۷ بهمن‌ماه ۱۳۷۸ خورشیدی خبری را با این عنوان چاپ کرد «دبیرستان فیروزبهرام اثر ملی شد.» در پی آن با چاپ عکسی از نمای این دبیرستان نوشت: «عملیات ساختمان دبیرستان فیروزبهرام مربوط به دوره پهلوی اول، واقع در خیابان میرزا کوچک خان تهران است که با شماره ۲۴۹۴ در فهرست آثار ملی ایران قرار گرفت.»
این خبر شادی‌بخش نشان داد که بنای تاریخی دبیرستان فیروزبهرام تاحد امکان جاودانه خواهد ماند.

درباره فیروزبهرام
این دبیرستان توسط بهرام جی بیکاجی، به یاد فرزند ناکامش فیروز، که در جنگ جهانی اول و در سال ۱۹۱۶ میلادی با کشتی در دریای مدیترانه غرق شد، بر روی زمین انجمن زرتشتیان پایه‌گذاری شد. ساخت این بنا که مدت ۹ ماه طول کشید، در دی‌ماه ۱۳۱۱ خورشیدی با حضور جمعی از بزرگان کشور گشایش یافت. تاثیر معماری سبک قاجار بر روی این بنا به ویژه در نماسازی آن به‌روشنی دیده می‌شود و کار جعفرخان معمارباشی است. دبیرستان فیروزبهرام نخست دخترانه بود و پس از ساخته شدن دبیرستان نوشیروان از این بنا به عنوان دبیرستان پسرانه استفاده شد. از اول گشایش تا مهرماه ۱۳۵۹ به صورت دبیرستان ملی و زیر نظر انجمن زرتشتیان تهران اداره می‌شد. همه دانش آموزان با دین‌های مختلف در آن مشغول به تحصیل بودند و بزرگان فرهنگی چون حکیم‌الهی، فرسایی، … و کیخسرو کشاورز و خداداد شهریارزاده، هر یک چند سالی مدیریت آن را برعهده داشتند و معاونت چند نفر آنها را جمشید پیشدادی انجام می‌داد.
دبیرستان فیروزبهرام در دوران فعالیت فرهنگی خود تا به امروز دانش‌آموزان بسیار زرنگ و باهوش و آماده‌ای را در رشته‌های ریاضی و تجربی تحویل دانشگاه‌های بزرگ ایران داده است که هر کدام به درجات عالی تحصیلی رسیده و باتوجه به تخصص خود، در ایران و دیگر کشورهای جهان مشغول کار هستند.

خاطرات از تدریس در فیروزبهرام
در سال تحصیلی ۶۷-۶۶ که شهر تهران زیر بمباران و موشک‌باران شدید بود و اغلب کلاس‌ها تعطیل می‌شد، در کلاس چهارم تجربی زیست‌شناسی درس می‌دادم. هیچگاه کلاسم و امتحاناتی که انجام می‌دادم تعطیل نشد تا اینکه تمام مدارس تهران را مدتی تعطیل کردند و بیشتر خانواده‌ها به شهرهای دیگر رفتند. پس از تعطیلات نوروز، کلاس‌های چهارم تجربی و ریاضی چون می‌بایست طبق برنامه در خرداد امتحانات نهایی را بگذرانند و در تابستان هم کنکور بدهند، به ناچار تشکیل شد و درس‌ها ادامه یافت. با کمال تعجب از این کلاس در کنکور ورودی سال ۶۷ از ۲۷ نفر دانش‌آموز چهارم تجربی، ۱۷ نفر در رشته‌های مختلف گروه پزشکی قبول شدند و دکتر کیقباد بهدین متخصص تغذیه نفر ششم در کنکور ورودی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد. دیگر هم‌کلاس‌های ایشان که در کنکور پزشکی موفق شدند: دکتر افشین گشتاسبی، دکتر هرمزد هرمزدی، دکتر خدایار خدایاری، دکتر شهریار خانبدر، دکتر کیومرثی. در سال‌های ۷۰ تا ۷۵ پیشنهاد دادم از طرف دبیرستان به هر دانش‌آموزی از کلاس چهارم تجربی که در کنکور ورودی سراسری درس زیست‌شناسی را با امتیاز ۹۵ درصد به بالا بیاورد، با ارایه کارنامه قبولی کنکور یک سکه بهار آزادی جایزه داده شود که پذیرفته شد. سال اول دکتر رستم کیانی‌جم، سال بعد دکتر رستم خوبیاری، بعد از آن دکتر شاهرخ طهمورس‌زاده، دکتر پدرام نمیرانیان و سال بعد هم دکتر آرش رشیدی موفق به دریافت این جایزه شدند و از آن به بعد هم به علت گران شدن بهای سکه طلا دیگر این طرح اجرا نشد.
هر سال با فرا رسیدن نوروز باستانی در نیمه‌های اسفند شور و هیجان بیشتری در دانش‌آموزان دیده می‌شد. به‌ویژه چهارشنبه‌سوری با مراسم آتش‌افروزی و انفجار ترقه‌ها در راه بود و گرفتاری بزرگی برای مسوولان به ویژه ناظم دبیرستان به‌وجود می‌آورد و کوشش می‌کردند تا حد امکان جلوی دادن نارنجک‌ها و دیگر مواد خطرناک به یکدیگر را بگیرند تا در حیاط و راهروهای مدرسه صدای انفجاری شنیده نشود. حتی با اخطار قبلی جیب‌ها و کیف بعضی‌ها را که مشکوک بودند بازرسی می‌شد. اما گاهی بچه‌ها در این مورد زرنگی‌هایی نشان می‌دادند و کارشان به دفتر دبیرستان و تهدید به اخراج می‌کشید، وگرنه پرونده‌شان به اداره موارد امنیتی کشیده می‌شد و این پرونده مانع از ورودشان به  دانشگاه بود. در یک سال شاهد چنین موردی در دبیرستان فیروزبهرام بودم که به ناچار دانش‌آموزی که در کیفش چند ترقه خطرناک دیده شده بود را در نیمه اسفندماه آن سال از دبیرستان اخراج کردند و متاسفانه هیچ دبیرستان دیگری در این موقع از سال تحصیلی حاضر به ثبت‌نام او نبود. ناچار با گرفتن تعهد کامل از خانواده‌اش او را به دبیرستان غیرانتفاعی پویندگان معرفت که در آنجا هم زیست‌شناسی تدریس می‌کردم، معرفی و با هزار خواهش قبول کردند با گرفتن شهریه کامل آن سال تحصیلی، دوباره ثبت‌نامش کنند تا از تحصیل خود عقب نماند. سال بعد در یکی از روزهای نیمه اسفندماه، هنگامی که مشغول گفتن نکته‌های کنکوری و نوشتن خلاصه آن‌ها روی تخته کلاس بودم و دانش‌آموزان هم مشغول نوشتن بودند، ناگهای صدای ترقه‌ای از آخر کلاس شنیده شد با تعجب برگشتم و فقط به آنها نگاه کردم کلاس در سکوتی وحشتناک فرورفته و همه چشم‌ها به من دوخته شده بود تا ببینند چه عکس‌العملی از خود نشان می‌دهم. چاره‌ای نداشتم جز این‌که آرامش خود را حفظ کرده و بر اعصاب خود مسلط شوم. فقط گفتم کسی که این کار را کرده از جایش بلند شود. دانش‌آموزی در ردیف آخر کلاس بلند شد و ایستاد، اما سرش را پایین انداخته بود. پرسیدم چرا این کار را در کلاس انجام دادی؟ گفت دست خودم نبود، ناگهان اتفاق افتاد. گفتم می‌دانی چه خطری برای آینده و تحصیلات بعدی خودت به‌وجود آوردی؟ فوری بنشین و به ادامه درس توجه کن. همه تعجب کردند چرا از کلاس اخراج و یا به دفتر دبیرستان معرفی‌اش نکردم؟! اما من با سابقه مشکلات دانش‌آموز اخراجی سال پیش می‌دانستم چه مشکلاتی برای این دانش‌آموز پیش خواهد آمد، درنتیجه با سکوت کامل کلاس، درس را ادامه دادم، انگار که اتفاقی پیش نیامده است. ناگهان با صدای چند ضربه شدید به در کلاس، خزائلی معاون دبیرستان وارد شد و با عصبانیت پرسید چه خبر بود؟! گفتم چون پنجره کلاس باز است ما‌ هم مثل شما صدای ترقه‌ای شنیدیم. او با سرعت به طرف کلاس‌های دیگر رفت و به احتمال فکر کرد ترقه‌ای در حیاط دبیرستان منفجر شده و نمی‌شد عامل آن را پیدا کرد. البته بعدها به طور خصوصی جریان را بدون نام‌بردن از دانش‌آموز خطاکار برای معاون دبیرستان تعریف کردم. این دانش‌آموز تا پایان سال چه در کلاس درس و چه در راهرو و محوطه دبیرستان، هر جا که به من می‌رسید آثار شرم و تاسف همراه با سپاس را در نگاه و رفتارش می‌خواندم و از عکس‌العمل خود در آن روز راضی بودم.
در زمان مدیریت شهبازیان یکی از دبیران دبیرستان فیروزبهرام به معاونت آنجا تعیین و مشغول به کار شد. یک سالی نگذشته که به علت اختلاف سلیقه بین مدیر و معاون در چگونگی اداره کردن دبیرستان، گفتگوهایی در گرفت و کار به اداره آموزش و پرورش منطقه ۱۲ کشید و تقاضای برکناری معاون شده بود. معاون نیز در مقابل، شکایت خود را مطرح کرده بود. به ناچار شکایت‌های بعدی هر دو به بالاتر و وزارت آموزش و پرورش رسید که البته بیشتر همراه با تهمت‌های بی‌اساس و مدرک بود. ما دبیران آن‌جا هم از ادامه این ماجرا متاسف بودیم، تا این‌که یک روز صبح مدیر اطلاع داد امروز قرار است بازرس وزارتی برای روشن شدن موضوع به دبیرستان بیاید. در اولین زنگ تفریح آن روز هنگامی که همه دبیران در دفتر حضور داشتند، بازرس وزارتی آمد. فردی بود با لباس روحانیت و حالت موقر که به محض ورودش به دفتر، چهره‌اش برایم آشنا بود، چون چند سال در دبیرستان دولتی استاد مطهری منطقه ۲ تهران با ایشان  همکار بودم. در آن جا عربی درس می‌داد و دبیری با شخصیت و دانا بود. همراه مدیر به تک‌تک دبیران معرفی شد و دست داد. همین که به من رسید با خوشحالی گفت چطوری آقای کشاورزی؟ دست داد و روبوسی کرد و در کنارم نشست. به همه گفت که من افتخار می‌کنم چند سال با ایشان که یک دبیر باسابقه و باتجربه، به‌ویژه که هموطن زرتشتی ما هستند، در دبیرستان استاد مطهری همکار بودم. زنگ تفریح تمام شد و همگی آماده رفتن به کلاس خود بودیم، که از من خواست بمانم. پس از رفتن دیگر دبیران به من گفت که با او به دفتر مدیر دبیرستان بروم و در آنجا معاون را هم صدا کرد تا در جلسه‌ای با حضور مدیر دبیرستان شرکت داشته باشیم. در جلسه به مدیر و معاون گفت من هیچ یک از شما را نمی‌شناسم بنابراین دشمنی با شما ندارم. شکایت‌های رسیده را به‌دقت بررسی کردم و در حد شما فرهنگیان نمی‌دانم که تا این مرز پیش رفته و برای برکناری هر یک پرونده‌سازی کنید. بنابراین از شانسی که امروز نصیب من شده و با همکار گرامی‌ام که مورد اعتماد کامل هستند و حضور دارند استفاده می‌کنم و نظر ایشان را هرچه باشد می‌پذیرم و گزارش می‌دهم. سپس رو به من کرد و پرسید نظر شما درباره این اختلافات که به درازا کشیده شده است چیست؟ گفتم به نظر من همه چیز از یک سوءتفاهم کوچک در چگونگی اداره کردن دبیرستان شروع شده و متاسفانه با ادامه آن و اضافه شدن سوءتفاهم‌ها، به علت عصبانیت و برخوردهای بی‌مورد لفظی و سپس اضافه شدن انواع تهمت‌های تلافی‌جویانه به یکدیگر کار چنین بالا گرفته است. هیچ‌کدام از این تهمت‌ها و شکایت‌ها پایه و اساسی جز انتقام گرفتن ندارد و من کار هیچکدام را در این مورد تائید نمی‌کنم. از دو طرف می‌خواهم که با صلح و آرامش و دوستی به کار خود ادامه دهند و به فکر پیشرفت کار آموزشی دبیرستان باشند که هدف اصلی همه ما این است. بازرس وزارتی گفتند من هم در پاسخ همه شکایت‌های شما همین را می‌نویسم و آقای کشاورزی هم به همراه من زیر این گزارش را امضاء می‌کنند و آن را به بازرسی می‌فرستم. شما هم بلند شوید یکدیگر را ببوسید و آشتی کنید و صمیمانه به کار خود ادامه دهید. بالاخره این ماجرا هم با خوبی و خوشی به پایان رسید.
در سال تحصیلی ۷۳-۱۳۷۲ توسط گروهی از دانش‌آموزان هنرمند، «سالنامه فیروزبهرام» به صورت زیراکسی چاپ و منتشر شد و یک جلد از آن را به من هدید دادند که هنوز آن را دارم. تاکنون چندین بار از آن فتوکپی شده و به دوستداران و دانش‌آموزان سابق و حتی به کتابخانه دبیرستان فیروزبهرام و یک نسخه هم به کتابخانه یگانگی داده‌ام. این سالنامه با همکاری، صاحب امتیاز: کورش القابی، مدیر مسئول و سردبیر: بابک بهی، دبیر شورای نویسندگان: فرهاد روئین‌تن، ویرایش و تایپ: فرشید و بامداد فلاحتی، زیر نظر حسین خزائلی پارسا، تهیه و منتشر شد. در صفحه اول نام و سال انتشار سالنامه، در صفحات دوم و سوم متن سنگ بزرگی که بر دیواره دبیرستان نصب شده و تاریخچه «پایه‌گذاری آن در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۱۱ خورشیدی و گشایش آن در دوم دی‌ماه ۱۳۱۱ خورشیدی» همراه با دو عکس تاریخی و قدیمی از مراسم جشن افتتاح فیروزبهرام آمده است. در صفحه پایان سالنامه کاریکاتور طنزآمیز بسیار دیدنی از درگیری دبیران هم‌رشته، با حضور حائری مدیر دبیرستان با تعجب در یک طرف و خزائلی معاون دبیرستان خواب‌آلود در پشت میزش در طرف دیگر که در حال چرت‌زدن است، دیده می‌شود. البته سروگردن هر یک از همکاران با عکس واقعی خودشان هنرمندانه مونتاژ شده است و حاج‌منیری با مهربابا – پارسی با سپهری – سحاب با تفضلی دست به یقه شده و هر کدام جمله‌ای کوتاه و طنز به دیگری می‌گوید. در صفحه ۴ پیش‌درآمد که با این دو بیست شعر آغاز می‌شود:
به نام خداوند جان و خرد/کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند هست و خداوند نیست/که ما بندگانیم و ایزد یکی است.
سپس از صفحه ۵ به بعد به معرفی طنزآمیز دبیران آن سال دبیرستان فیروزبهرام با عکس آن‌ها می‌پردازد که به ترتیب عبارتند از: محمدرضا اصل رسولی؛ دبیر زمین‌شناسی. منوچهر امیری مقدم‌نژاد؛ معلم تاریخ و جغرافیا. حمیدرضا امیری؛ دبیر ریاضی، یدالله انتظاری؛ دبیر زبان انگلیسی. امیر پارسی؛ معلم ریاضی و بازیگر معروف سریال‌های کمدی تلویزیون. بوذرجمهر پرخیده؛ دبیر فیزیک و مکانیک. عزیزالله حاج منیری؛ دبیر ریاضی. محمود حائری؛ مدیر دبیرستان فیروزبهرام. حسین خزائلی پارسا؛ معاون دبیرستان. محمد رجایی؛ دبیر ادبیات و عربی. زریر نجمی؛ دبیر فیزیک. کورش سپهری؛ دبیر شیمی. میرجلال سحاب؛ دبیر شیمی. شهمردان شهمردانی؛ دبیر دینی زرتشتی و اوستا. استاد پرویز شهریاری؛ دبیر ریاضی (سردبیر مجله سخن علمی و فنی در سال ۱۳۴۰، سردبیر ماهنامه چیستا تا پایان عمر که در دو صفحه کامل معرفی شده‌اند.) حسن شریف؛ دبیر ادبیات و عربی. احمد طباطبایی؛ دبیر تاریخ. مهدی قمصری اصفهانی؛ دبیر ریاضی. شاهرخ کشاورزی؛ دبیر زیست‌شناسی و زمین‌شناسی. بهرام مهربابا؛ دبیر ریاضی. هاشم موسوی شوشتری؛ دبیر زبان انگلیسی. حسین ایجودپی؛ دبیر ورزش. لطفی سرایدار زحمتکش دبیرستان.
در صفحه ۲۳ این سالنامه در معرفی من چنین نوشته شده است: شاهرخ کشاورزی، لیسانس زیست‌شناسی و زمین‌شناسی، متولد ۱۳۱۸ کرمان، سن ۵۴ سال، سابقه تدریس ۳۲ سال. استاد شاهرخ کشاورزی یکی دیگر از دبیران لطیف، با ذوق و هنرمند دبیرستان ما می‌باشند که به اکثر سازهای کلاسیک آشنایی داشته و به‌خصوص ویلن را با احساس می‌نوازد. اگر با استاد رابطه خویشاوندی داشته باشید متوجه می‌شوید که علاوه بر خود استاد، برادر ایشان نیز هنردوست بوده و به سازهای سنتی زهی به‌خصوص تار و سه‌تار آشنایی کامل دارند و در جشن‌های خودمانی استاد با برادرشان یک گروه سونات تشکیل داده و به ارتقابخشیدن به سطح معنوی و آرامش روحی میهمانان می‌پردازند. ایشان یکی از سه طراح سوالات امتحان نهایی درس جانوری و گیاهی سراسر کشور می‌باشند. وی هرگز خودپسندی و تعریف و تمجید از خود را دوست نداشته و با آن مخالفتی شدید دارند. همیشه یکی از ساده‌ترین لباس‌های خود را برای تدریس انتخاب می‌کنند. استاد علاوه بر تدریس به نویسندگی هم علاقه داشته و تاکنون نزدیک به پنجاه جلد کتاب تالیف و یا ترجمه کرده‌اند که نمونه بارز آن، ۶۱۸ سوال گیاه‌شناسی بود که در امتحان نهایی خرداد سال ۱۳۷۲، حدود ۸۵ درصد سوالات از آن طرح شده بود. استاد ما اخلاقی مخصوص‌به‌خود دارند و هیچگاه نشده ما عصبانیت را در چهره ایشان ببینیم چون اعتقاد زیادی به فشار خون و انسداد عروق کرونر قلب دارند و می‌گویند عصبانیت سبب کوتاهی عمر می‌شود.
دبیرستان فیروزبهرام دارای یک آزمایشگاه کامل و مجهز با چند میکروسکوپ زایس آلمانی و تلویزیون رنگی با فیلم‌ها و سی‌دی‌های آموزشی است که چندین سال زیرنظر رسولی دبیر زمین‌شناسی اداره می‌شد و انواع سنگ‌ها و کانی‌ها و سنگواره‌های زمین‌شناسی هم دارا می‌باشد. کتابخانه بزرگ این دبیرستان از سال‌های پیشین تشکیل شده و دارای کتاب‌های پرارزش علمی، ادبی، تاریخی، داستان‌ها و سرگذشت‌ها می‌باشد که در دوران مدیریت خداداد شهریارزاده چندین جلد نیز به این کتابخانه هدیه کردم و چندین سال سرپرستی کتابخانه برعهده همکار گرامی‌ام سروش شیدایی بود که ضمن تدریس ادبیات به این کار هم مشغول بودند و نظم کاملی به کتاب‌ها و چگونگی در اختیار گذاشتن آن‌ها به دانش‌آموزان علاقمند دادند.

مراسم در فیروزبهرام
در سالن دبیرستان فیروزبهرام، پس از آن که با دهش خیرخواهانه خانواده منشنی بازسازی شد و دارای سن مجهز با دستگاه‌های نور و صدا و صندلی‌های نو و مبله شد، شاهد چند برنامه جشن و بزرگداشت و یادبود و دیگر مراسم بودم.
مراسم گشایش سن و سالن با صندلی‌های جدید برای سپاس از خانواده منشنی به ویژه پسرشان که در سال‌های گذشته دانش‌آموز این دبیرستان بودند. این مراسم در سال ۱۳۸۳، زمان مدیریت مهندس راسخی برگزار شد و ایشان از من هم خواسته بودند تا سخنانی کوتاه پیرامون پیشینه دبیرستان فیروزبهرام بازگو کنم و خانم توران بهرامی نیز شعری به همین مناسبت سروده و‌ آماده کرده بودند. پس از اجرای چند برنامه هنری و موسیقی توسط دانش‌آموزان هنرمند، اعلام شد حاضرین می‌توانند برای خوردن آش که به همین مناسبت پخته شده بود به آدریان رفته و دوباره برای ادامه برنامه به سالن برگردند که به علت نزدیک شدن غروب آفتاب، متاسفانه دیگر کسی به سالن دبیرستان بازنگشت و بقیه برنامه اجرا نشد
در سال ۱۳۸۱، به همت پرویز فروهر و خداداد شهریارزاده و سروش شیدایی و من جشنی به مناسبت هفتادودومین سالگرد گشایش دبیرستان فیروزبهرام برگزار شد که چند تن از مدیران و دبیران گذشته فیروزبهرام و گروهی از دانش‌آموزان سال‌های پیشین و دوستداران این دبیرستان شرکت داشتند. دیدار خوبی بود. بیشتر برنامه به بازگو کردن خاطرات کسانی که از گذشته خاطراتی داشتند، گذشت. هم‌چنین در این برنامه، بین حاضران چند برگه پلی‌کپی پخش شد که در آن نام مدیران فیروزبهرام از ابتدا تا زمان مهندس راسخی آمده بود. این لیست مدیران با استفاده از سالنامه‌های چاپ‌شده قدیمی دبیرستان و توسط پرویز فروهر تهیه شده بود.
مطابق این لیست؛ مدیران دبیرستان فیروزبهرام از ابتدا عبارتند از:
۱- علی‌محمد فره‌وشی (مترجم همایون)؛ سال.
۲- احمدمیرزا خسروانی؛ ۳ سال.
۳- مترجم همایون (دوباره)؛ سال.
۴- مهدی ایرانی؛ ۲ سال.
۵- مهربان شاهویر؛ ۲ سال.
۶- مترجم همایون (سه‌باره)؛ ۲ سال.
۷- سهراب سفرنگ؛ ۱۱ سال
۸- فرامرز ماستر؛ ۳ سال.
۹- دکتر کمال جناب؛ ۲ سال.
۱۰- احمد مدنپور؛ ۱۰ سال.
۱۱- سید محمد طباطبایی؛ ۴ سال.
۱۲- حسن رفعتی افشار؛ ۱ سال.
۱۳- کیخسرو کشاورز؛ ۲ سال.
۱۴- زین‌العابدین سلامت؛ ۳ سال.
۱۵- دکتر نصرت‌الله حکیم‌الهی؛ ۷ سال.
۱۶- محمدباقر نجفی
۱۷- سیروس فرسایی
۱۸- خداداد شهریارزاده ناصری؛ ۲ سال
۱۹- افشار
۲۰- عربزاده
۲۱- سیاهپوش
۲۲- حائری
۲۳- پرویز شهبازیان
۲۴- پرویز قاضی
۲۵- مهندس خداداد راسخی خرمی.
ادامه دارد
بخش (۷): مناسب‌های دیگر در فیروزبهرام

———————-

یادآوری: بخش (1)، بخش (2)، بخش (۳)، بخش (4)، بخش (5)

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1404-02-18