لوگو امرداد
یادی از گذشته‌ها، تنظیم و ویرایش: بوذرجمهر پرخیده

خاطرات شاهرخ کشاورزی؛ دبیر بازنشسته آموزش‌وپرورش تهران (۵)

شاهرخ کشاورزیچهار بخش از خاطراتِ زنده‌یاد شاهرخ کشاورزی را با هم خواندیم. دوران کودکی، آغاز دبستان تا دیپلم‌گرفتن از دبیرستان البرز و دانشجویی در دوره شبانه دانشسرای‌عالی، اجرای برنامه‌های موسیقی و کار در پالایشگاه نفت پارس توسط ایشان روایت شد.
خواندن خاطراتِ آقای کشاورزی ما را به فضای زندگی مردم در حدود هشتاد سال پیش می‌برد. هم‌چنین تاریخچه‌ای است از مدارس زرتشتی کرمان و تهران و نیز گذری‌ست بر چگونگی اجرای برنامه‌های موسیقی در آن روزگاران.
خواهش می‌کنم: خانواده ایشان به‌ویژه همسر، فرزندان و برادران ایشان، در کامل کردن این خاطرات، به‌ویژه در زمینه عکس‌های قدیمی و کودکی ایشان من را یاری دهند و اگر دنباله این خاطراتِ آموزنده را دارند، برای ویرایش در اختیارم قرار دهند تا پس از انتشار در سایت «امرداد»، آن را به صورت کتاب منتشر کنم.
اینک دنباله این خاطرات:

جشن مهرگان سال ۱۳۴۰
در سازمان جوانان زرتشتی (فروهر) برای برگزاری جشن مهرگان که بایستی به مدت سه شب در روزهای نهم و دهم و یازدهم مهرماه ۱۳۴۰ اجرا شود برنامه‌ریزی کاملی صورت گرفت تا برنامه‌ای شایسته برگزاری این جشن کهن به هم‌کیشان و دیگر شرکت‌کنندگان حاضر در سالن هدیه شود. تمرین‌های هنرمندان جوان آغاز شد. تمام برنامه هر شب با توجه به نوشته چاپ شده آن زمان که بین حاضرین و هنرمندان پخش شده بود و نزد من باقیمانده است، شامل این قسمت‌ها بود:
برنامه جشن مهرگان، سال ۱۳۴۰، در سالن باشگاه آرارات
۱- آرم سازمان فروهر آهنگ از شاهرخ کشاورزی، اجرا ارکستر جوانان زرتشتی (سازمان فروهر).
۲- خیرمقدم توسط آقای داریوش جهانیان
۳- موسیقی آهنگ پیک مهرگان. شعر و آهنگ از شاهرخ کشاورزی، خواننده گیتی کشاورزی.
۴- آهنگ رویا. شعر و خواننده کامبیز فولادپور، آهنگ از مهربان کیانخو.
۵- فلسفه مهرگان. توسط آقای موبد رستم شهزادی.
۶- آهنگ عشق سرگشته. آهنگ از شاهرخ کشاورزی، خواننده ایرج نوذری.
۷- موسیقی. سلو آکوردئون، آهنگساز و اجرا مهربان کیانخو.
۸- گزارش کارهای سازمان فروهر. توسط آقای منوچهر ایرانپور.
۹- آهنگ اسب سفید. آهنگ از مهربان کیانخو، شعر از رشادت، خواننده شیدفر نامور.
۱۰- رقص بالت. آکوردئون از مهربان کیانخو و اجرا از خانم پارسی.
۱۱- سخنی چند با دوستان و همکیشان ارجمند. توسط آقای باستانی.
۱۲- آهنگ اندوه دل. شعر و آهنگ از شاهرخ کشاورزی، خواننده گیتی کشاورزی.
۱۳- بیان مهرگان. دکلمه توسط منوچهر ایرانپور.
۱۴- آواز در دستگاه شور. خواننده ایرج نوذری،  به همراهی ویلن شاهرخ کشاورزی.
آنتراکت ۱۵ دقیقه
۱۵- نمایش مازیار. در سه پرده نوشته صادق هدایت، کارگردان آبادانی و سرکیسیان. علاوه بر دیگر برنامه‌های موسیقی و هنری، اجرای این نمایشنامه تاریخی با استفاده از لباس‌ها و دکورهای ویژه که فقط دراختیار باشگاه آرارات بود و آن‌ها را با سالن خود کاملا” در اختیار هنرمندان جوان زرتشتی تهران قرار داده بودند، خیلی مورد توجه همگان قرار گرفت. حتی روزنامه اطلاعات نام تمام هنرمندان گروه موسیقی و گروه تاتر را در پایان خبر این جشن آورده است.
نام هنرمندان گروه‌های موسیقی که در این برنامه شرکت داشتند را پیش از این یادآور شده‌ام، اما هنرمندان بازیگر و جوان زرتشتی که چنین نمایشنامه تراژدی با آن نوشته پرارزش را اجرا کردند و کارگردانی آن را آبادانی و شاهین سرکیسیان (از کارگردانان ارمنی و حرفه‌ای تاتر ایران)، به خوبی در سن گردان باشگاه آرارات انجام دادند، عبارتند از : خوبچهر کشاورزی، زری کرمانی‌زاده، داریوش کشاورزی، هوشنگ فرهی، منوچهر بهرام (غیبی)، فرامرز بهمنی، اسفندیار افسری، سیروس افسری، فرامرزی، کیقباد بهروزی، کورش مهابادی، گودرز کشاورزی، منوچهر کشاورزی، گودرز بهروزی، آهنگ متن نمایشنامه از شاهرخ کشاورزی، خواننده خوبچهر کشاورزی، شعر از عراقی.

برگزاری جشن‌های دیگر
در نوروز سال ۱۳۴۱، به مدت سه شب در پنجم و ششم و هفتم فروردین جشن زادروز اشوزرتشت توسط هنرمندان موسیقی و بازیگری سازمان فروهر در سن تالار دبستان گیو برگزار شد. در این جشن ترانه‌های نغمه بهار و پریشان شعر و آهنگ از شاهرخ کشاورزی که مناسب فصل بهار ساخته شده بود با صدای گیتی کشاورزی خوانده شد، و چهار مضراب شادی در سه گاه با همنوازی تار استاد سیروس دولت‌زاده و ویلن شاهرخ کشاورزی و تنبک منوچهر کشاورزی به اجرا درآمد. سپس دکلمه ویژه زادروز اشوزرتشت که توسط کیخسرو کشاورز نوشته شده بود، با بیان هنرمندانه دخترشان گوهر کشاورز اجرا شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. ایشان گویندگی و اعلام تمام برنامه را نیز برعهده داشتند.
جشن مهرگان و جشن سده نیز به همین ترتیب در سالن دبستان گیو با برنامه‌های جالبی اجرا و مراسم آتش‌افروزی هم در حیاط دبیرستان نوشیروان برگزار شد.
در نیمه سال ۱۳۴۲ هم‌چنان‌که گرفتار تحصیل در دانشکده و به پایان رساندن آن بودم و با قطع شدن معافیت سربازی دانشجویی دیگر نمی‌توانستم کارم را در پالایشگاه نفت پارس ادامه بدهم، با همکار هنرمند و موسیقیدانم در شعبه مرکزی شرکت نفت پارس، علی نظری که آن زمان در ایران خواننده بسیار مشهوری شده بود و صفحه موسیقی (به یاد مادر) او حدود یک میلیون عدد به فروش رسیده بود، از من خواست تا برای اجرای یک برنامه موسیقی در تلویزیون ایران ارکستری را آماده سازم. در نتیجه با گروه موسیقی سازمان جوانان زرتشتی تهران (فروهر) هماهنگ کردم و قرار شد دو ترانه (به یاد مادر) و (عروسی رقیب) را با سبک موسیقی پاپ و خوانندگی ایشان برای برنامه جوانان تلویزیون ایران تنظیم و اجرا کنم.
تمرین‌ها در محل امروزی سازمان فروهر صورت گرفت و عصر روز اجرای برنامه همگی در همانجا گرد آمدیم و با سرویس تلویزیون به مرکز فروشنده و استودیو پخش رفتیم و این دو ترانه با اعلام گوینده تلویزیون و معرفی کامل گروه موسیقی به صورت زنده و‌ خیلی خوب در ساعت هفت و نیم بعدازظهر روز یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۴۲ اجرا و پخش شد.
روزنامه کیهان در روز شنبه ۲۷ مهرماه ۱۳۴۲ با خبری کوتاه نوشت: «به قرار اطلاع؛ آقای علی نظری خواننده آهنگ معروف به یاد مادر به همراهی ارکستر و رهبری شاهرخ کشاورزی، آهنگ‌های جاز جالبی در برنامه خانه جوانان اجرا می‌کند. این برنامه جالب با همکاری هنرمندان آماتور، در ساعت هشت و نیم عصر یک‌شنبه (فردا) از تلویزیون ایران پخش می‌شود.»
در ساعت بیست و سی دقیقه عصر ۲۸ مهر ۱۳۴۲، خانم گلی یحیوی گوینده تلویزیون ایران چنین اعلام کرد: هم‌اکنون ارکستر پاپ جوانان زرتشتی تهران (فروهر) ترانه‌های مادر و عروسی رقیب را با صدای آقای علی نظری اجرا می کنند. (از روی نوار ضبط شده که از این برنامه در دست است) نوازندگان عبارتند از: آقایان شاهرخ کشاورزی، رهبر ارکستر و تنظیم‌کننده آهنگ‌ها و کیخسرو کرمانی‌زاده (ویلن)، داریوش کشاورزی (کلارینت)، سیروس دولت‌زاده (ماندولین)، گودرز کشاورزی (آکوردئون)، داریوش اخترخاوری (گیتار)، رشید پارسی (آکاردئون)، پرویز کشاورزی (مالاکاس)، منوچهر کشاورزی (تومبا)، ایرج آبانی (درام).
چند روز بعد از پخش این برنامه؛ در راهرو شرکت نفت پارس با مهندس آزاریانس مدیر پالایشگاه دیداری داشتم که با خوشحالی گفت برنامه موسیقی ارکستر جوانان زرتشتی را به رهبری شما و خوانندگی آقای علی نظری از تلویزیون ایران دیدم، خیلی جالب بود. من نمی‌دانستم که شما در رشته موسیقی هم هنرمند هستید!

پایان تحصیلات در دانشسرای‌عالی
بالاخره دوران تحصیل در رشته طبیعی دوره شبانه دانشگاه تربیت معلم به پایان رسید و در دو رشته زیست‌شناسی و زمین‌شناسی لیسانس گرفتم. اما برگه لیسانس طبق تعهد محضری که داده بودم در گرو پنج سال تدریس در دبیرستان‌های هر جای ایران به‌جز تهران بود. به‌ناچار از پالایشگاه نفت پارس استعفاء دادم و به استخدام وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) در‌آمدم.
برای شروع کار و تدریس به شهر کرمان و خانه پدری خود بازگشتم. سال اول را در دبیرستان نعمتیه ماهان که در کنار مزار شاه نعمت‌الله ولی قرار داشت به تدریس پرداختم. تنها معلم لیسانسیه آن دبیرستان بودم. هفته‌ای چهار روز از شنبه تا سه‌شنبه ساکن ماهان شدم. با یک معلم جوان و فرهنگی اتاقی را در یک باغ زیبا و پردرخت اجاره کرده بودیم و شب‌ها را در آن اتاق می‌گذراندیم.

برگزاری کلاس موسیقی
بعدازظهر سه‌شنبه به کرمان و خانه پدری می‌رفتم و بعدازظهر پنچشنبه‌ها هم در دبیرستان ایرانشهر کرمان کلاس موسیقی داشتم و به دوستداران موسیقی که همه از دانش‌آموزان دبیرستان ایرانشهر و بیشتر زرتشتی بودند، چگونگی اجرای موسیقی با سازهای ویلن، تار، سنتور، نی و دف و آواز و تنبک همراه با آموزش نت‌خوانی می‌آموختم. تا این‌که به همراه دوستی از همکاران فرهنگی به اداره رادیو کرمان رفتم و نواری از اجرای ویلن من ضبط شد. خبر دادند از آن به بعد عضو ارکستر رادیو کرمان به رهبری ایوب دژاکام شدم. او از موسیقی‌دانان توانای ارتشی که قره‌نی (کلارینت) را به استادی  می‌نواخت و آهنگ‌سازی نیز می‌کرد. همه هفته در روزهای پایانی با این ارکستر و خواننده آن ترانه‌های جدیدی تمرین و سپس در استودیو رادیو کرمان ضبط می‌کردیم. پخش این برنامه، علاوه بر رادیو کرمان، به رادیو ایران و تمام استان‌ها نیز فرستاده می‌شد. بین سال‌های ۴۲ و ۴۴ چند آهنگی که ساخته بودم و بر روی آن‌ها شعری گذاشته شده بود، با ارکستر رادیو کرمان توسط خوانندگان مختلفی اجرا و ضبط و پخش شد که مشهورترین آنها دو ترانه محلی کرمانی «آخ حبیبم، بل بمیرم» و «گل از کرمون بلبل از کرمون» بود.
در تابستان ۱۳۴۳؛ به دعوت برنامه شما و رادیو که صبح روزهای جمعه برنامه‌های شاد و طنز رادیویی همراه با مسابقه هوش از رادیو ایران پخش می‌شد، به تهران آمدم. همراه با دو خواننده ارکستر رادیو کرمان، عطا مشرف‌زاده و ده‌بزرگی، این دو ترانه محلی کرمانی و هم‌چنین ترانه محلی «شو نومزه بازی» از ساخته‌های ایوب دژاکام را با ارکستر بزرگ شما و رادیو به رهبری استاد انوشیروان روحانی که در آن من هم ویلن می‌زدم، در استودیو بزرگ رادیو ایران ضبط و در برنامه صبح جمعه همان هفته از رادیو ایران پخش شد.
جالب‌ترین خاطره‌ام در ماهان، بازدید رئیس دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، مهندس سیحون به همراه دانشجویان سال آخر این دانشکده در رشته آرشیتکت (طراحی و معماری) بود که برای دیدار و مطالعه درباره چگونگی معماری مزار شاه نعمت‌الله ولی و طراحی شرقی آن و همچنین دیدار از موزه تاریخی آنجا آمده بود. دانشجویان با دقت گفته‌های استاد را می‌نوشتند و نقش‌های روی سردرها و دیوار و گنبد و مزار را به صورت نقاشی و طراحی در دفترشان ثبت می‌کردند. در بین این دانشجویان موفق به دیدار دوست هنرمندم مجری دکلمه‌های پرارزش و جذب در جشن‌های سازمان فروهر، منهدس منوچهر ایران‌پور شدم که در همین رشته فارغ‌التحصیل شد. او مرا به استادش معرفی کرد و توانستم دانسته‌های خود را درباره ماهان و مزار تاریخی شاه نعمت‌الله ولی به ایشان بازگو کنم. ظهر آن روز هم همگی مهمان نهار از طرف تولیت آنجا بودیم که روز بسیار پرخاطره و خوبی بود و هرگز فراموش نمی‌کنم.

کفالت اداره فرهنگ ماهان
از نوروز ۱۳۴۳ به علت مسافرت مهدوی رییس فرهنگ ماهان، کفالت این اداره بر عهده من گذاشته شد. همراه با تدریس، کارهای اداری و سرکشی به مدارس ماهان را هم انجام می‌دادم. در روز دوم فروردین ۴۳ که طبق رسم همیشگی و هرساله در این روز جشن نوروز و دیدار همگانی زرتشتیان کرمانی در سالن بزرگ دبیرستان ایرانشهر برگزار می‌شد. این سالن دارای سن مجهز و دو اتاق گریم و تعویض لباس بود. در این سالن برنامه موسیقی داشتم که به خوانندگی عطا مشرف‌زاده دانش‌آموز همین دبیرستان اجرا شد و بر شادی نوروزی حاضرین افزود.

در دبیرستان ایرانشهر
از اول مهرماه ۴۳ به اداره فرهنگ شهر کرمان منتقل شدم. تمام وقت به دبیرستان دخترانه کیخسرو شاهرخ با مدیریت کشور خانم مزدیسنا رفتم. البته چند ساعتی هم در دبیرستان پسرانه ایرانشهر به تدریس زیست‌شناسی پرداختم. در این سال میرزا برزو آمیغی که بازنشسته شده مدیر افتخاری و شاپور سپهری مدیر و گروهی از دبیرانی بودند که من در دوران دبیرستان در همین جا، البته در ساختمان قدیم دبیرستان ایرانشهر شاگرد همه آن‌ها بودم. برایم بسیار مایه افتخار بود که در دفتر این جا – ساختمان جدید دبیرستان – بین مدیر و همه دبیران گذشته خود و همکاران فرهنگی جدیدم هستم. بایستی در این‌جا از همه آن‌ها یاد کنم. چون هرچه در گذشته آموختم و هم اکنون نیز از همه آنها در حضورشان می‌آموزم، به‌ویژه روش تدریس و چگونگی برخورد با دانش‌آموزان برای یک عمر کارم که تدریس خواهد بود، مفید است. البته با بعضی از آن‌ها که در دبیرستان دخترانه کیخسرو شاهرخ هم درس می‌دادند و دبیران دیگر آن‌جا بیشتر انس گرفته و صمیمی‌تر شده بودم. مانند کیکاوس گژگینی (فیزیک) و تاج‌الدینی (ورزش) و منوچهر کاویانی (تاریخ و جغرافیا) و افلاطون خسروی (ریاضی). در آن زمان دبیرستان دخترانه کیخسرو شاهرخ کرمان دارای کلاس‌های اول، دوم، سوم (هر کلاس دو شعبه) و کلاس‌های چهارم و پنجم و ششم تجربی بود که تدریس درس زیست‌شناسی (درس ویژه رشته تجربی) را برعهده داشم. در ضمن در سال ۱۳۴۳، فعالیت‌های هنری دانش‌آموزان این دبیرستان بردوشم بود. برای هر کلاس یک گروه فعال روزنامه‌نگاری ترتیب داده بودم که هر دو هفته یکبار روزنامه دیواری کلاس خود را با نام و طرحی جالب و مطالب مفید منتشر کرده و به دیوار راهرو مدرسه نصب کنند. هم‌چنین با گروه موسیقی و هنری و دکلمه هر هفته بعدازظهر پنجشنبه در سالن دبیرستان برای تمام دانش‌آموزان، برنامه‌های هنری متنوع و شنیدنی و دیدنی با حضور مدیره دبیرستان و دبیران و کارکنان دفتری، اجرا می‌شد که خاطره خوبی برجا گذاشته بود.
دبیرستان پسرانه ایرانشهر دارای کلاس‌های اول، دوم و سوم متوسطه (هر یک دو شعبه) و کلاس‌های چهارم و پنجم و ششم ریاضی بود که در همین سال زیست‌شناسی کلاس‌های چهارم و پنجم ریاضی دبیرستان درس می‌دادم. یک برادرم (فرامرز) در کلاس پنجم ریاضی بود و برادر دیگرم (رستم) در کلاس چهارم ریاضی این دبیرستان دانش‌آموز کلاسم بودند. دبیرستان ایرانشهر از سال‌ها پیش از این، در رشته‌های مختلف ورزشی بسیار پیشرفته و در مسابقات سالیانه بین دبیرستان‌های پسرانه کرمان، بیشتر مقام اول را کسب می‌کرد، زیرا این دبیرستان دارای دو زمین والیبال، یک زمین بسکتبال، زمین فوتبال بزرگ، زمین تنیس مجهز، پنج میز پینگ پنگ در سالن شاهرخیه، بارفیکس و طناب مخصوص برای حرکات ژیمناستیک و پارالل همچنین یک هالتر و چند دنبل برای بدنسازی بود. دو دبیر ورزش بسیار فعال و علاقمند و پیگیر داشت که خداداد سیامک (کوچکی) و سپس تاج‌الدینی نام داشتند و تمام وقت خود را چه در ساعات ورزش و چه صبح و ظهر و عصرها به طور فوق‌العاده با تیم‌های مختلف تمرین کرده و بچه‌ها را آموزش می‌دادند.

اجرای موسیقی در جشن سده
جشن سده کرمان هر ساله با شکوه هرچه‌تمام‌تر، در عصر روز دهم بهمن‌ماه و در بیابان اطراف پیرشاه‌مهرایرد معروف به باغچه بداق‌آباد و با حضور زرتشتیان و دیگر مردم کرمان و مقامات لشکری و اداری برگزار می‌شد. در سال‌های ۴۳ و ۴۴، با گروه سرود دانش‌آموزان دبیرستان ایرانشهر، سرود آتش را تمرین کردیم. در این سال‌ها؛ همراه با صدای ویلن من و صدای طبلی که توسط عطا مشرف‌زاده دانش‌آموز این دبیرستان اجرا می‌شد در این جشن کهن شرکت کردیم و موسیقی ما از بلندگو پخش می‌شد. برنامه‌های این جشن باستانی، از رادیو کرمان هم پخش شد.
از تابستان سال ۱۳۴۴ در یک آپارتمان، در طبقه دوم متعلق به پذیرشگاه مهرابی واقع در انتهای خیابان ناصریه ساکن شدم. این محل جنب گرمابه شاهپور و بیمارستان و زایشگاه مهرابی، بالای یک مغازه نجاری و چند مغازه دیگر قرار داشت. در آپارتمان کناری ما هم مانکجی کشاورزی دبیر فیزیک و خانواده‌اش زندگی می‌کردند. روبروی ما هم اردشیر فرهمند یزدی دبیر شیمی و داریوش غیبی دبیر زمین‌شناسی، هر کدام در خانه‌ای کوچک زندگی می‌کردند که بیشتر با این دو خانواده رفت و آمد داشتم و تا امروزه هم به یاد یکدیگر هستیم.

نویسندگی در رادیو کرمان
در نیمه پایانی سال ۱۳۴۴، رئیس رادیو کرمان عوض شد. با آمدن رئیس جدید که خود از دبیران فرهنگی و منتقل شده به رادیو بود، جابه‌جایی‌هایی صورت گرفت و من از بخش موسیقی به بخش نویسندگی برنامه‌ها و شورای نویسندگان رادیو کرمان منتقل شدم و تا سال ۱۳۴۹ که به تهران منتقل شدم نویسندگی چندین برنامه علمی، هنری، تاریخی، فولکلور کرمان و …. را برعهده داشتم. برنامه‌های؛ سخن تاریخ، چهره‌های آشنا، شگفتی‌های آفرینش، ارمغان نوروزی، آداب‌ورسوم کرمانی‌ها در گذشته را من می‌نوشتم و نیز طراح و مجری مسابقه هفتگی یک نام و پنج نشان شدم که با جایزه‌های اهدایی از طرف فروشگاه‌ها برگزار می‌شد. در شورای نویسندگان رادیو کرمان با پرویز بدیعی دبیر ادبیات دبیرستان شاهپور، سروان پورجهانشاه از راهنمایی و رانندگی که لیسانس ادبیات نیز بود، استاد آموزگار دبیر دینی و عربی، استاد برهانی دبیر ادبیات، علی اطهری کرمان (شاعر بزرگ کرمان) که در بازار فالوده‌فروشی داشت و برنامه شعر و موسیقی را می‌نوشت، آشنا و همکار شدم. شعر بسیار معروف اطهری کرمانی (سوگند) نام دارد که بارها از برنامه مشاعره رادیو ایران توسط مهدی سهیلی شاعر و مجری این برنامه خوانده شد و هم در برنامه گل‌ها اجرا شد.
تمام بعدازظهرها به جز روزهای تعطیل، از ساعت ۵ تا ۸ در اداره رادیو کرمان بودم و تهیه‌کنندگی و صدابرداری را در استودیو ضبط برنامه‌ها آموختم. در آن زمان تمام موسیقی‌ها و برنامه‌های دیگر رادیویی ابتدا در استودیو بر روی نوارهای (ریل) ضبط و در اتاق بایگانی بزرگی که پر از قفسه بود با شماره نگهداری می‌شدند. هنگام پخش؛ آن‌ها را به مسئول پخش می‌دادند تا طبق برنامه سرساعت از استودیو پخش به مرکز فرستنده که دارای برج بسیار بلند و آنتنی در نوک آن بود، توسط کابل مخصوص منتقل شده، سپس به صورت اموج رادیویی پخش می‌شد. ساعت پخش برنامه‌های این رادیو بین ساعت ۱۶ تا ۲۲ شب بود.
سال‌های بعد، در دیگر دبیرستان‌های کرمان برنامه تدریس زیست‌شناسی و فقط در کلاس ششم دبیرستان داشتم و دانش‌آموزانم را برای امتحانات نهایی و گرفتن دیپلم هم‌چنین شرکت در کنکور سراسری و ورود به دانشکده‌های مختلف آماده می‌ساختم. با روش تست چهارجوابی با نمره منفی آشنای‌شان می‌کردم.

معاونت دبیرستان ایرانشهر
در سال ۱۳۴۷ دوست و همکار فرهنگی‌ام منوچهر کاویانی دبیر تاریخ و جغرافیا، مدیر دبیرستان ایرانشهر کرمان شد و از من دعوت کرد که به‌طور تمام وقت در هفته معاونت این دبیرستان را که روزگاری خود دانش‌آموز آنجا بودم برعهده بگیرم. پذیرفتم و ضمن تدریس درس اختصاصی زیست‌شناسی برای کلاس چهارم رشته تجربی که در همین سال علاوه بر رشته ریاضی تشکیل شده بود، به امور معاونت دبیرستان پرداختم.
در همین سال به فکر تشکیل کتابخانه برای استفاده دانش‌آموزان دبیرستان ایرانشهر افتادم. در کلاسی که همیشه خالی و نسبتا” کوچک بود قفسه‌های فلزی نصب شد و از بین دانش‌آموزان علاقمند دو نفر برای اداره آن‌جا انتخاب شدند. من با اهدای کتابخانه شخصی خودم پایه تشکیل این کتابخانه را گذاشتم. بیشتر کتاب‌هایم مربوط به دوران دانشجویی بود که با علاقه فراوان آن‌ها را خریداری کرده و هر یک را چند باری خوانده بودم. به‌ویژه سری کتاب هفته که ابتدا با سردبیری پروفسور هشترودی و سپس با سردبیری احمد شاملو شاعر بزرگ همه هفته منتشر می‌شد و خواهان فراوان داشت. البته از همکاری دانش‌آموزان و خانواده‌های آنها هم که هر یک چند جلدی بر این کتاب‌ها افزودند استفاده شد. هنگام ثبت‌نام هم از هر دانش‌آموز یک جلد کتاب که با نوشتن نام‌شان و گذاشتن تاریخ زیر آن، یادگاری باقی می‌ماند، گرفته شد تا این‌که دو تن از دانش‌آموزان سال‌های پیش دبیرستان ایرانشهر، دکتر منوچهر خدیوپارسی از آمریکا و دکتر خدارحم کیانی (هم‌کلاس دبیرستانی من هم بود) از آلمان هر یک ۲۵۰ جلد کتاب پرارزش و نفیس علمی، ادبی، تاریخ، هنری و فرهنگ لغات فارسی به فارسی و انگلیسی به انگلیسی، انواع اطلس‌های رنگی جغرافیایی و ساختمان بدن انسان و اندام‌های آن، به یادبود دوران تحصیل خود در دبیرستان ایرانشهر کرمان هدیه کردند که خیلی بر ارزش و محتوای آن کتابخانه افزود و هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد.

ریاست امور هنری دانش‌آموزان
از ششم فروردین ۱۳۴۸ به ریاست اداره امور هنری دانش‌آموزان استان کرمان منصوب شدم و در اداره کل آموزش و پرورش کرمان با چند همکار از ۸ صبح تا ۲ بعدازظهر به کار امور هنری دانش‌آموزان دبیرستانی پرداختم. مهمترین کار این اداره چگونگی تشکیل کلاس‌های فوق‌برنامه هنری و تشویق دانش‌آموزان به اجرای برنامه‌های هنری موسیقی، تاتر، نقاشی، روزنامه‌نگاری دیواری، خوش‌نویسی بود. بایستی انتخاب‌شوندگان هر رشته از شهرهای استان کرمان در یک اردوی سه روزه که در کرمان تشکیل می‌شد شرکت کنند تا از بین آنها بهترین‌ها در هر رشته با نظر معلم‌های آشنا به هر رشته، انتخاب شده و به اردوی هنری کشوری که در اردوگاه رامسر هنگام تابستان تشکیل می‌شد، معرفی شوند. با همکاری دبیران مطلع، این افراد انتخاب شدند و در اواسط تابستان به همراه سرپرستان هر گروه در این اردوی کشوری شرکت کردند. در آن‌جا هر شب دانش‌آموزان هنرمند یک استان برنامه هنری موسیقی و تاتر و دکلمه و پیش‌پرده و …. بایستی اجرا کنند و به بهترین‌ها جایزه می‌دادند. گروه کر دانش‌آموزان استان کرمان با اجرای سرود تنظیم‌شده چهار صدایی موفق به دریافت گلدان نقره شدند.
در میانه این سال میرزا برزو آمیغی مدیر دبیرستان ایرانشهر کرمان که سال‌ها در این سمت کار می‌کردند و افراد سرشناس بسیاری دانش‌آموز دبیرستان ایرانشهر در زمان مدیریت ایشان بودند، درگذشت. بزرگداشت باشکوهی از طرف انجمن زرتشتیان کرمان، در سالن بزرگ دبیرستان ایرانشهر کرمان برای‌شان برگزار شد، که تمام مقامات فرهنگی و اداری و دانش‌آموزان سابق این دبیرستان در آن شرکت کردند.

ادامه دارد …
بخش (۶): دبیری در تهران

—– —– —– —–

یادآوری: بخش (1)، بخش (2)، بخش (۳)، بخش (4)،

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

  1. بسیار بسیار آگاهی های ارزنده و تاریخی در این گزارش رندگینامه کدبان شاهرخ کشاورزی وجود داردکه نقش یک زرتشتی در دنیای موسیقی، فرهنگی و آموزشی، کتابخانه، روزنامه نگاری و پرورش جوانان ایران بویژه در شهر کرمان بروش ساده و قابل فهم بیان کرداند.

    از خبرنامه امرداد بسیار سپاسگزارم که این گنجینه ارزنده را جمع آوری و پخش کردید.
    برقرار و پیروز باشید.
    سهیلا شیدفر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1404-01-01