راه رستگاری،
همه در آرزوی سالی نو با خوشی و کامروایی و پیشرفت به جلواند
و بهم میگویند صدها سال به از این سالها.
اما رسیدن به خواستهها هم آسان است و هم دشوار! آسان است که از راه راست و درست منحرف نشده، بیراهه نرویم.
دشوار است که باید موانع را از پیش پا برداشت و به دستور دین عمل کرد، به مصداق از تو حرکت از خدا برکت.
سرودهای اوستا و اندرزنامههای بزرگان و پیشینیان، ما را به سر منزل مقصود نزدیک و کامیاب میسازد.
آری سرودهای مقدس اوستا دستور زندگی است. سرودها میآموزند:
کار و کوشش مایه رستگاری است، دنیا سرای سپنج و گلخنی پر از آسیب و رنج نیست. تنبلی، دریوزگی و گدایی پسندیده نیست، بهشت پاداش دو روز عمر گذرا نیست، راستی و درستی سعادت جهانی و مینوی است. با داشتن زندگانی خوش، میتوان دیندار و پارسا هم بود. راه پیشرفت: منشپاک فروغ ایزدی است، کسی شایسته سروری و برتری گردد، که سر اطاعت به درگاه خسرو خسروان یعنی پرودگار بیهمتا فرودآورد.
– از کسی فرمانبرند که خود «سروش» ایزد بردباری و فرمانبری پند نیوشد. خانه بهشتی کسی راست که فرشته توانگری «ارت» بدو روی آورد و او را در زندگی بیقید نبیند.
– کسی از رمه و گله برخوردار گردد که ایزد «گوش» موکل چهارپایان سودآور، از سلوک وی نسبت به جانوران اهلی خشنود باشد.
– «تشتر» ایزد باران کشتزار کسی را سیراب کند که از دستگیری نیازمندان و انفاق در راه خدا دریغ نورزد.
– کسی همیشه پیروزگر و سرافراز ماند که «مهر» پاسبان عهد و پیمان را نیازرده باشد.
-کسی از بیداد اهریمنی و ستم جفاکاران درامان خواهد بود که خود از راه عدل و انصاف نگشته باشد و به «رشن» فرشته عدالت روی آورده باشد.
– فروهر نیاکان از برای خانومان و بخشایش ایزدی درخواست کنند که کسان آن خانه پاکیزهخو و با دادودهش باشند.
– همای دانش «چیستا» بر سر کسی شهپر افکند که دیندار و پارسا و پرهیزکار باشد.
– فروشکوه هماره از آن ایرانیان است، اگر دست از دامن کوشش برندارند. (نقل باختصار از زندهیاد پورداوود )
با توجه به مفاد گفتههای بالا، برای پیبردن به شناسنامه و موقعیت هرچه بهتر به رتبه اخلاقی نیاکان پیببریم. تاریخ و مزدیسنا به منزله ناموس کلی زرتشتیان و ایران است که باید بیطرفانه و بیغرضانه بررسی شود.
رستگاری و نیکنامی در مینویخرد
در مینویخرد آمده: «از برای نیکنامی و رستگاری روان، رادی خوشتر»
درفصل 43 مینویخرد آمده: «پرسید دانای مینویخرد، چگونه می توان هرمزد و امشاسپندان را خشنود ساختن و چگونه میتوان اهریمن نابکار و دیوان را بهستوه آوردن و از دوزخ باریک و گندیده رستن؟»
مینویخرد پاسخ کرد: که هرمزد خدای و امشاسپندان را خشنود ساختن و بهشت برین را از برای خویشتن خوشتر و خرمتر کردن و اهریمن نابکار و دیوان را بهستوهآوردن و از دوزخ تاریک و گندیده رستن در این است که مردم:
– خرد مینو را پشتیبان خود کنند. – از خرسندی مینوی زره کنند.
– از راستی سپر کنند. – از سپاسداری مینوی گرز سازند.
– از فروتنی مینوی کمان سازند. – از رادی مینوی تیر سازند.
– از پیمانشناسی مینوی نیزه سازند. – از کوشش مینوی دست افزار کنند.
«این چنین از بخشایش ایزدی و مینوی برخوردار توانشدن و در بهشت برین پناهگرفتن و از دیدن ایزدان بهرهورشدن و از اهریمن دروند (= ناپاک و دروغزن) و دوزخ تیره و گندیده رهایییافتن.»
چنانچه دیده میشود در این قطعه دلکش، نیکان و پارسایان باید از برای رستگاری روز پسین مانند یلان و پهلوانان ایران مسلح باشند، اما با صفات پسندیده آسمانی، از آن جمله باید از برای اهداف خود در جهان دیگر از رادی تیر در ترکش پارسایی داشته باشند.
در فصل 37، پرسید دانا از مینویخرد:
[ مردم از راه کدام کرخه و به چه انگیزه به بهشت رسند؟]
مینویخرد پاسخ کرد:
[ نخست از رادی، دوم از راستی، سوم از سپاسداری، چهارم از خرسندی، پنجم نیکی خواستن برای همهی نیکان، ششم بیگمان بودن از اینکه آسمان و زمین و هر چیز نیک و نغز در این گیتی آفریده دادار هورمزد است. هفتم بیگمان بودن به رستاخیز و تن پسین و جز اینها.]
چنانچه دیده میشود رادی، در سر صفات نیک شمرده شده و پاداش چنانکه دیده میشود، بهشتبرین دانسته شده است و ناگزیر نارادی و نامردمی باید گناهی باشد درخور سزای روز پسین و شکنجه وقت بهره گیری. مسلما کسانی که در سال نو مشمول عواطف پرودگار خواهندبود که خود نیز پایبند به هفت مورد اخیر گفتار باشند.
درباره رادی نیاکان به نقل از ابن حوقل ص 60-59
ویژگیهای مردم فارس:
[ مردم فارس را آیینی پسندیده است و آن بزرگداشت خاندانهای قدیمی و گرامی داشتن بزرگان و منعمان است. در آنجا خاندانهایی است که کارهای دیوانی (=دولتی) را از روزگاران قدیم تا زمان ما از یکدیگر به ارث میبرند، یکی از این خاندانها، (آلمرزبان) ابن دادبه، که کارهایی بهعهده داشتند. حسن مرزبان (پیشکار یا صاحب بربد) محمد بن واصل و پس از او بندار یعقوب بن لیث بود و علی بن مرزبان عهده دار دیوان استدراک عمرو بن لیث بود و نزد وی به سبب هوشیاری و فضل و دانش درجتی یافت و برادرانش حسن، سهل، فضل، محمد و منصور بودند و شیخ، ابومنصور احمد بن عبدالله از فرزندان اوست و تا زمان ما کارهای دیوانی به دست آنان است و من ابوجعفر سهل بن کاشب ابوالحارث بن فرعون را دیدیدم و هم اکنون هم (در زمان ابن حوقل، زنده است و سوگند به خدای یگانه که جز او کسی را پیش از او و هم بعد از او ندیدم که همهی مردم به دانش و کرم وی معترف باشند، زیراکه سنتها و آثار مردی دربارهی گذشتگان رنجها کشیدهاند براین جاریاست که کریمان را ستایش و غیر ایشان را نکوهش میکنند، ولی من کسی را ندیدم که ابوجعفر را نکوهش کند یا از او گلایه و ناخرسندی نماید و از پنجاه سال باز کسی به خراسان نیامده است.]
اینکه مورد احسان وی قرارگرفته و اگر او را ندیده باشند به وسیله مکاتبه مشمول فضل قرار میگیرند، وی حتی اندیشه کسانی که نمیتوانند حاجت پیش او آرند نیز کردهاست و رباطهایی ساخته و املاکی وقف آنها کردهاست که گاوانی در آن مشغول چریدنند و گماشتگان او شیر آنها را میدوشند و به رهگذران و مسافران همراه، مقداری طعام میدهند. در هر قریه یا رباطی که وی در آن ملکی است صد راس گاو و بیشتر از آن به همین منظور وجود دارد و این جز گاوانی است که در مزارع خود از آنها استفاده میکند. در همهی خراسان و ماوراالنهر کسی در احسان و نیکی رسانیدن به عموم نظیر او نمیتواند باشد و خاندانش (آل مرزبان بن فرابندار) قدیمیترین خاندانهای عجم است و ستارهی افراد آن نیز بیشتر میباشد. از جمله آنان ابوسعید حسن بن عبدالله نصر بن منصور مرزبان، عبدالرحمان بن حسین بن مرزبان فرابندار بن مرزبان و احمد بن فرابندار و دیگران که من (ابن حوقل) از شناختن و بیان ستارهی آنان ناتوانم و نیز علی بن فرشاد و فرزندانش حسین، حسن و احمد تا نزدیک زمان ما با افرادی از خاندانهای قدیم که ذکر کردم دیوانهای فارس را بر عهده داشتند.
دادودهش حتی آبادیها و روستا (رباط)ها وقف و اختصاص به مسافرین و غربها میدادند که از درآمد آنها در مدت توقف در تنگنا نباشند. هنوز هم خانوادههای بندار در گوشه و کنار ایران که مسلما بازماندگان همان بندارهای اولیهاند، وجود دارند.
موبد جهانگیر اشیدری، 1 آبان ماه 1299 – 1383
این نوشتار در هفتهنامه امرداد، شماره 64 به تاریخ اسفندماه 1381 و شماره 65 به تاریخ فروردینماه 1382 چاپ شده است.