پیکرکهایی که در گذشتههای تاریخی ساخته میشدند در شکلگیری دنیای کودکان نقش بسیار داشتند. افزونبر اینکه پیوندی مهرورزانه میان کودک و عروسک پدید میآوردند. عروسکها هم ابزاری برای بازی و سرگرمی بودند و هم پیامآورانی فرهنگی و اخلاقی. آن دستسازها احساسات کودکان را برمیانگیختند و بدینگونه پیام فرهنگی را که از آن برخاسته بودند، به کودکان میرساندند. از اینروست که میتوان عروسکها را نمادی از پویایی یک فرهنگ دانست.
اما پیام برخی از عروسکها تنها برای کودکان نبود؛ گاه آنها زبان تودههای مردم میشدند تا با نمایشی عروسکی، سخن رنجکشیدگان را به گوش فرمانروایان برسانند؛ همانند عروسک «مبارک» که با زبان جسورانه ی خود از دردهای مردم سخن، ساز میکرد.
عروسک مبارک؛ زبان مردم کوچه و بازار
عروسک «مبارک» پیشینهای بسیار کهن دارد. تا بدان اندازه که آنرا «نماد ملی نمایش عروسکی ایران در جهان» دانستهاند. شاید کهنترین یادی که از این عروسک شده باشد، به سدهی چهارم مهی (:قمری) بازگردد.
بر تَن عروسک مبارک جامهای سراپا قرمز میپوشاندند. بلوز، شلوار و کلاه نواردوز او همگی قرمز بود. چهرهاش را سیاه میکردند؛ چون روزگار سیاه و دردمند مردمان روزگار خود، مبارک با زبانی طنزآمیز و نیشدار رنج مردم زمانهی خویش را بازگو میکرد. او زبان سخنگوی مردم کوچه و بازار بود.
مبارک نترس بود؛ دشوارهای روزمرهای را که مردم با آن درگیر بودند، با گفتاری شوخطبعانه و سخنهایی پُر از کنایه میگفت. لهجهاش شیرین و بامزه بود و دیگران را به خنده وامی داشت. گاه نیز آواز سر میداد؛ یا هر کار دیگری میکرد تا کودکان و بزرگسالانی را که به تماشای نمایش او آمده بودند، بخنداند. اما خندهی او تنها برای شادمانی نبود؛ حرف و سخنی داشت که با زندگی و دشواریهای مردم پیوند میخورد.
مبارک، عروسک خیمهشببازی بود. در کنار او مرشدی بود که با نواختن تنبک و موسیقی ضربی، با مبارک همسخن میشد. چون حرفهای مبارک از راه سوتک به گوش میرسید، گاه چندان مفهوم نبود. از این رو، مرشد سخن او را تکرار میکرد تا تماشاچیان به درستی دریابند که مبارک چه گفته است.
مرشد و مبارک گاه با هم مهربان بودند، گاه رودرروی هم میایستادند. اما قهرشان بسیار کوتاه بود و زود آشتی میکردند و بر سرِ سخنی دیگر میرفتند. گاه نیز پیش می آمد که بچه مرشدی نیز به نمایش آن دو بپیوندد. و گاهی یک چهرهی عروسکی دیگر به نام «سلطان سلیم» نیز مبارک را همراهی میکرد. سلطان سلیم همواره آماج حرفهای نیشدار مبارک میشد.
نمایش مبارک چنین بود که سکوی کوتاهی را برپا میکردند که روی آن چادر کشیده شده بود. مبارک درون آن چارچوب، با نخی نازک به حرکت درمیآمد. همین هم خود سبب خنده و شادی میشد.
نمایش خیمه شببازی بهراستی بیمانند و سرشار از نوآوریهای گفتاری بود و مبارک آشناترین چهرهی عروسکی برای کودکان و بزرگترها به شمار میرفت. او شادیآور بود و البته مژدهرسان نوروز و سال نو.
عروسک عاروسو؛ همدم ساده و زیبای کودکان
«عاروسو» عروسکی بود که زنان روستاهای شهربابک، در شمال باختری کرمان، برای دختربچههای خود میساختند. این عروسک را بیشتر در دهستان ده نو و استبرق میشد یافت. در گویش آنان، عاروسو به چم (:معنای) «عروسک» بود. پیشینه این دستساز زیبا دستکم به 120 سال میرسد.
عاروسو را با سادهترین مواد میساختند. دستسازی پارچهای بود و نخ و سوزن و پنبه (یا چوب) در ساخت آن به کار بُرده میشد. زنان هنرمند روستایی چهرهی عاروسو را زیبا و دلپذیر با نخوسوزن طراحی میکردند. آنها مهرورزی مادرانهی خود را به کار میبردند تا کودکانشان نیز مِهر به عروسک، و از این راه مِهر به دیگران را بیاموزند. کودکان نیز پس از یادگرفتن ساخت عروسک پا پیش میگذاشتند و خود عاروسوهایی دیگر میساختند.
عاروسوها چهرهی یکسانی نداشتند. گاه شاد بودند، گاه غمگین؛ زمانی به شکل پیران درمیآمدند و گاه نیز چهرهای کودکانه داشتند. این دگرگونی از حس سازندهی عاروسو برمیخاست.
عروسک کرمانی عاروسو، ثبت ملی شده است.
جُلی؛ عروسک پولکپوش کودکان ابرگوه
«جُلی» عروسک کودکان اَبَرکوه در استان یزد بود. از 2 تکه چوبی ساخته میشد که چلیپا وار به هم وصل شده بود. در ساخت آن سرچین لباس مادران و مادربزرگها را بهکار میبردند و با یراق و پولک این عروسک را آراسته میکردند. پارچهها رنگی بود و حسی از شادی به کودکان میبخشید. اما رنگ پوشش آنان یکسان نبود و بستگی به پسند زنان سازندهاش داشت. چهرهی جُلی نیز همانند چهرهی عاروسو گاه خندان بود گاه بیتفاوت. اما جُلیهایی که اکنون بازآفرینی و ساخته میشود، همواره چهرهای خندان دارد.
پژوهشهای حامد اکرمی، یکی از بازآفرینی کنندگان (:احیاکنندگان) عروسک جُلی، نشان میدهد که دیرینگی این عروسک به دستکم چهار سده پیش بازمیگردد (پایگاه خبری ایران اکونومیست).
عروسک جُلی با شمارهی 1504 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.
* شوربختانه فرتور (:عکس) برخی عروسکهای بومی در دسترس نیست و ممکن است در این سلسله گزارشها برخی فرتورها با دیگر عروسکها همانندی داشته باشد یا همتای این عروسکها در دیگر منطقههای ایران یافت شود. یادآور میشود که بیشتر عروسکهای آیینی و افسانهای در سالهای گذشته به دست هنرمندان و بومیها بازآفرینی شدهاند.
عروسکها؛ ابزاری برای پژوهشهای مردمشناسی
بیبی کُگ، عروسک آیینی زرتشتیان
عروسکها؛ نشانههایی از زندگی ساده و بیپیرایهی مردم
عروسکها؛ نقشآفرین در ماندگاری خردهفرهنگها
عروسکها؛ از باورهای کهن تا نمایشهای مردمی
عروسکها؛ گنجینهای از آیینها و نمادها