بیش از دو ماه پیش خبری را در بارهی کاروانسرای قلعه خرگوشی خواندم (امرداد آنلاین، 2 اردیبهشت 1399) که برایم از چندسو چشمگیر بود. هدف از این نوشته، بازبینی و روشن کردن این چند سویه (جنبه) است. در آن نوشتار خبری آمده بود که: «کاروانسرای تاریخی قلعه خرگوشی عقدای اردکان، اثر بیمانند و برجای مانده از عصر صفوی است که در سوم اسفندماه ۱۳۷۷ خورشیدی، بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. این یادمان تاریخی 450 ساله این روزها به شوند بیمهری و بیتوجهی روبه ویرانی نهاده و حال و روز خوبی ندارد. این سازهی تاریخی که از جاذبههای گردشگری عقدا است برای ماندگاری نیازمند توجه بیشتر است.» (رستگار، امرداد، 2.2.1399).
نکاتی که چشمگیر است وابستگی این مکان تاریخی با یک شهر، ارزش تاریخی بنا، و رها شدن و شوند ویرانی یک بنای 450 ساله است. البته این تنها بنای چهارصد و بیش از چهارصد سالهای نیست که در کشور ما در حال ویرانی یا به حال خود رها شده است.
فرتور (عکس) یک: نمای بیرونی بخشی از خرابی های دیوار و یک ورودی قلعه (خرداد 1399).
نخست آنکه در آن نوشتار خبری، از این کاروانسرا-قلعه به نامواره «قلعه خرگوشی عقدا» یاد شده بود تا ندوشن. شایان است بگویم من نه اهل عقدا، با آن مردمان مهربان و اندیشمندم و نه هیچگونه خویشی با مردم فرهنگ و ادبدوست ندوشن دارم! ولی هر دوی این شهر یا آبادیها را بسیار دوست میدارم و جدا از انار بسیار خوشمزه ، نان و نمک عقداییها را بسیار خوردهام و از مهر و محبت آنان بسیار دیدهام. آنچه در اینجا مینویسم بیشتر برداشت علمی و بیسرسختی (تعصب) من است به عنوان یک ایرانی و یک ایراندوست که از دیدگاه جغرافیایی و تاریخی به بازنمایی کوتاهی در مورد این مکان ویژه و ارزشمند میپردازم.
از این کاروانسرا-قلعه در گفتهها و صحبتهای پیشین و حتی نوشتههای خبری قدیمی به عنوان قلعه خرگوشی ندوشن یاد میشده است یا دستکم من اینچنین به یاد دارم. اما شوربختی اینجاست که ما از ثبت این قلعه در گذشته پیش از انقلاب اسلامی در رابطه با یک آبادی ویژه هیچ نشانی نداریم. یعنی من نتوانستم متنی رسمی بیابم که پیشتر این قلعه را به کجا نسبت میدادهاند و آیا این نسبت یا رابطه از دیدگاه حقوقی به ثبت هم رسیده بوده است یا خیر؟! جالب است بدانیم در نوشتهها و نیز وبگاهها و روزنامههای خبری که من نگاه کردم از این مکان به ناموارههای قلعه خرگوشی ندوشن، ورزنه، عقدا، اردکان و میبد یاد شده بوده است و حتا در یک مورد قلعه خرگوشی یزد آمده بود!!
نزدیکترین آبادی پویا (فعال) به این مکان روستایی کوچک است به نام «سورک» که در فاصلهی نزدیکبه 23 کیلومتری (به خط راست) و 25 کیلومتری از راه جاده قرار دارد. دربارهی این روستای کوچک نکته جالبی را در پایان این نوشتار میآورم. سپس ندوشن است که پیرامون سی و هفت کیلومتر (به سوی راست) و چهل کیلومتر از سوی جاده راه است. پس از این، شهر عقدا که دستکم پنجاه کیلومتر (با خط راست) دور است که از راه جاده هفتاد و دو کیلومتر میشود (با مسیریاب گوگل ارت). به این ترتیب به لحاظ دوری عقدا از دیگر آبادیها دورتر است و نزدیکترین شهر بر خلاف ثبت فاصله در کتاب ارزشمند «یادگارهای یزد» شهر ندوشن است. در یادگارهای یزد (ایرج افشار، 1348) به اشتباه فاصله ندوشن تا قلعه را بیست فرسخ آوردهاند در حالی که فاصله عقدا را تا این مکان ده فرسخ نوشته است که این دومی به نظر درست میرسد. امروز اندازهگیریهای ریزبینانه نشان میدهد دوری ندوشن تا قلعه نام برده پیرامون چهل کیلومتر است (فرتور دوم).
فرتور دوم: نمایی از جایگاه قلعه خرگوشی و آبادی های عقدا و ندوشن بر روی عکس ماهواره ای گوگل ارت.
از نگاه دیگر، به دیدگاه جغرافیای طبیعی و حوضهی آبریز، عقدا به طور کلی در گسترهی آبی کویر «اردکان-عقدا» جای گرفته است یعنی همهی ریزشهای آبی بر محدودهی شهر عقدا و کوههای پیرامون آن، بهسوی این کویر جریان مییابند. در حالیکه ریزش باران و برف بر گسترهی قلعه خرگوشی به سوی باتلاق گاوخونی رانده میشود و از سویی ریزشهای گستره ندوشن بیشتر به گودیهای محلی ناشی از گسل نایین-دهشیر واریز میشود. به این شوند، هر یک از این مکانها حوضه یا گسترهی آبریز خود را دارند.
نکته دیگر، میزان دخالت هر آبادی در ساختوساز اصل کاروانسرا به شمار میرود که بنا بر نوشتهها و گفتههای در یاد مانده که بهگونهی فرهنگ شفاهی باقی ماندهاند، نقش پر رنگتر در ساخت این مکان در دورهی شاهعباس صفوی، با مردمان ندوشن بوده است که حتا پخت آجر هم از کورههای آجرپزی ندوشن فراهم شده و سنگهای کوه نیز از تپه-کوههای پیرامون مکان قلعه آورده شدهاند. لازم است بگویم که این قلعه کاروانسرا از دو گونه مواد اصلی ساخته شده است که یک بخش لاشهسنگی در زیر تا میان دیوار ها و دیگر بخش آجری در قسمت میان تا بالای دیواره ها است. در تمام نوشتهها و گفتهها تاکنون به نادرست سنگهای آذرین به کار رفته در ساخت قلعه را «گرانیت» (نوعی از سنگ آذرین درونی) یاد کردهاند که نادرست است و با توجه به نمونه سنگهای بازبینی شده در عکسهای نمای نزدیک، جنس آنها از نوعی «آندزیت پورفیری» (آذرین بیرونی یا خروجی) بوده است که در کوههای پیرامون فراوان است. آندزیت پورفیری گونهای از سنگ آذرین خروجی است که در آن بلورهای درشتدانه روشنرنگ (دیدهشدنی با چشم) در خمیرهای بسیار ریزبلور یا بدون بلور جای میگیرد (فرتور زیر).
فرتور سوم: نمونه آندزیت پورفیریک یا پورفیرییتک قلعه خرگوشی (خرداد 1399)
به شوند فراوانی این نوع سنگ (یعنی آندزیت پروفیریک) در نزدیکی جایگاه این کاروانسرا، یعنی در محدودهی شمالی و جنوبی آن، سنگلاشههای آندزیتی نیز از خود محل فراهم شده و بهکار رفته است.
در یکی از نوشتارهای اینترنتی دربارهی ساخت این قلعه میخوانیم که: «این قلعه شاهعباسی تک تک خشتهایش با دستان پینهبستهی کارگران ندوشنی زده شده و در کورهای در ندوشن که هنوز هم بقایای آن برجای مانده است پخته شده است. با مشقت و با وسایل حمل و نقل بیش از 400 سال پیش به آن نقطه که مرز میان ندوشن و ورزنه بوده حمل شده است». (برگرفته از: ورزنه. ارگ یا varzaneh.org؛ نوشتهی محسن سنایی اردکانی، بی تاریخ؟!). در کتاب یادگارهای یزد (ایرج افشار، 1348) از این قلعه در سه صفحه یاد شده است و نشان میدهد که راه دیرین یزد به اصفهان از ندوشن میگذشته است و در دوره شاهعباس که امنیت راهها بسیار موردتوجه بوده به ساخت این قلعه میان ندوشن و ورزنه همت گماشتند (افشار، یادگارهای یزد، صص 43-41).
گمان میرود این سازهی ارزشمند و تاریخی، پس از دگرگونی راه اصفهان به یزد از انتهای دورهی قاجار (؟) به این سو، به شوند دور افتادن از مسیر اصلی و به شوند داشتن چشمهی آب محل ماندن گلههای چوپانان شده بود. پرسش اینجاست که چگونه است که برای دهها سال این سازهی تاریخی و گرانبها از دید و توجه مسوولان میراث فرهنگی دور مانده بوده و افزونبر این، مردمان بومی نیز کوششی برای بهبود وضعیت و نگهداری از آن انجام نداده بودند. این موضوع تا آنجا پیش رفته که کتیبهدزدان داخلی (افزون بر خارجی) همت به کندن و دزدیدن سنگنوشتهها (:کتیبهها) کرده بودند که گویا این موضوع آشکار شده و سنگنوشتهها بهگونهی شانسی یافت شده و در مکانی در سازمان میراث فرهنگی یزد به گونهی موزه نگهداری میشود (به گفته دکتر محسن میرجانی، میراث فرهنگی اردکان، همان نوشتار امرداد).
من در کشمکش ادعای وابستگی این کاروانسرا-قلعه تاریخی تنها در حد گفتهها و نوشتههای موجود نمیتوانم بهدرستی و آشکاری حق را به شهر یا آبادی ویژهای بدهم و در این مورد خویشکاری (:وظیفهای) هم ندارم. اما این موضوع به نظر من نیازمند مطالعه بسیار ژرفتر و گستردهتری است و بهتر آن است که همواره در این نوع پویاییها و تصمیمگیریها با خرد جمعی و روشی بهنجار کار شود تا حق آنگونه که باید به حقدار برسد.
پرسش مهم دیگر اینجاست که چرا در این چند دههی گذشته هیچ کدام از مردم ندوشن یا عقدا یا اردکان در پی نگهداری درست و بهینه این بنای ارزشمند نبودهاند و یک بنای تاریخی ارزشمند جایگاه گوسفند و بز و چوپانان زحمتکش شده است؟؟ باز دستکم شاه عباس بزرگ صفوی سازههایی ساخت که پس از چهار صد و اندی سال، امروزه به درد گوسفند و بز میخورد! البته خوشبختانه از سال گذشته پویاییهایی از سوی سازمان میراث فرهنگی اردکان و نیز همکاری داوطلبانه تنی چند از جوانان دلسوز اردکانی برای انجام تعمیراتی در این کاروانسرا-قلعه آغاز شده است که با بازسازی پشتبام همراه بوده است. همچنین در مهرماه سال 1398 خورشیدی، پنج ستون سنگی که نیمهویران تا ویران شده بودند نیز بازسازی شدهاند. به گفتهی سرپرست میراث فرهنگی اردکان، مولاژ یا نمونه ساختگی سنگنوشتهی اصلی کندهشده هم در سر در ورودی قلعه بر جایش گذاشته شده است (خبرگزاری جمهوری اسلامی، آنلاین، 8 اردیبهشت 1399)، اگرچه عکس یا فیلمی از کارگزاری این کتیبهی ساخته شده نیافتم. شوربختانه در گذشته توجه و بودجه کافی به امر ارزشمند بازسازی آثار تاریخی منطقه داده نشده است و در شرایط موجود نیز با مشکلات افزون شده، مانند بیماری کوید 19 و پیچیدگیهای اقتصادی عمومی ناشی از سوءمدیریت و برنامهریزی اشتباه، بودجه کافی برای اینگونه پویاییها وجود ندارد.
یک جنبهی چشمگیر دیگر این است که تا کنون بیشترین آگاهیهای هندسی یا معماری منتشر شدهای که من دیدهام و در نوشتارهای گوناگون کارآزمودگان (:متخصصین) از جمله آگاهان محترم میراث فرهنگی یزد و اردکان به کار برده شده است از همان سه صفحه مطلبی بازگو یا بازنویس شده است که بیش از پنجاه سال پیش، روانشاد ایرج افشار، آن مرد عاشق یزد و ایرانزمین، به بهای سالها گشتوگذار در گسترهی استان یزد گردآوری کرده بود و حتا یک صفحه هم هیچکس بر آنها نیافزوده است!! نمیدانم آیا دوستداران یزد و دوستداران ایران کم شدهاند یا اینکه من به نوشتهها دسترسی نداشتهام و مشکل از سوی من است. اما آنچه که میدانم این است که با گوشهای کوچک از هزینه بسیاری از مراسم یا همایشهای بیهوده یا با بخش ناچیزی از اختلاسهای پایانناپذیر فراوان، میتوان جدا از بهبود اوضاع اقتصادی، صدها بنای تاریخی و باستانی کشورمان را آباد کرد و آنها را به چرخهی میراث فرهنگی و گردشگری کشور باز گرداند. آیا این امید میتواند زنده شود؟
فرتوری از بخش داخلی بنای کاروانسرا از وبگاه ایرانگردی msol.ir (م.س. الکتابی).
نکتهی چشمگیری که در روند بررسی این کاروانسرا برخورد کردم این بود که در اینجا میآورم. در بررسی کتاب تاریخ زرتشتیان یزد به نامهای از سوی دستوری از یکی از روستاهای نزدیک ندوشن به نام سورک اشاره شده است (شهمردان، 1360، ص 156). البته در این کتاب نام آبادی سورگ با “گ” آمده است. نوشتهی روانشاد شهمردان این چنین است: «نام این دستور ماونداد، پور دستور بهرام اردشیر ماونداد رستم، بوده که به سمت دستور دستوران ایران گمارده شده بود. در این نامه یادی از دستور بهرام دستور مهربان سورگی (بهگمانم سورکی درست است) آمده است که دستور آن محل بوده است.»
(شهمردان، ص 156). روانشاد شهمردان به نظر خودشان سورگ (با گ) را مکانی به نام سوراگ در تورانپشت یزد (منطقه جنوب شیرکوه) دانسته بودند. در پرسش از اهالی توران پشت چنین آبادی در گذشته یا حال نمی شناختند. با توجه به راهنماییهای آقای مهدی جعفری ندوشن در مورد سکونت زرتشتیان تا زمان صفویه و مدتی پس از آن در منطقه عقدا، ندوشن و سورک به نظر میرسد که گمانمیرود موبد بهرام سورکی باید از دستوران اهل سورک ندوشن بوده باشد. از آنجاکه این نکته شایان بررسی و پژوهش افزونتر است در اینجا به آن اشاره کردم. به امید آنکه مردم نیک اردکان و عقدا و ندوشن دست بههم داده در آبادی این منطقه و به ویژه بازسازی شواهد تاریخی گذشته این خطه کوشش کنند و به یاری یکدیگر پیروز باشند.
1. https://amordadnews.com/30951/ بامداد رستگار: کاروانسرای قلعه خرگوشی عقدا، زیرسایه ویرانی
2. هر بار که به رایگان از این سایت ماهواره ای ارزشمند بهره می برم به سازندگانشان خدابیامرزی می دهم و همینطور برای کاهندگان و بازدارندگان ارتباطات اینترنت هم آرزوی عقل و سهل اندیشی و فراخ بینی می کنم.
3. Porphyritic Andesite
4. و یا بهگمانی از دوره پهلوی
* داریوش مهرشاهی (هموند بازنشستهی گروه جغرافیای دانشگاه یزد)