دشوار میتوان گمان بُرد که شهرنشینی و ساختوسازهای انسانی بتواند زیستبوم را تاب بیاورد و به مرزهای آن دستدرازی نکند. همواره چنین به یاد داریم که زیستبومها از زیادهخواهی انسان ویرانیها دیدهاند. اما برخی دریاچههای ایران در میان بافت شهر جای گرفتهاند و با وجود ساختوسازهای پیرامون همچنان دلربا و چشمنوازند؛یک نمونهی آن: دریاچهی «شورابیل» در شهر زیبای اردبیل است. اینگونه دریاچهها را دریاچههای طبیعی درونشهری میخوانند.
شورابیل را از بس که شورمزه بود و املاح آن فراوان، به این ناام خواندهاند؛ هر چند شورابیل جز خندههای طبیعتش که نمکین است، دیگر شور نیست و مزه و چهرهای شیرین دارد.
دریاچهی طبیعی شورابیل در میان کوهپایههای جنوب شهر اردبیل آرمیده است. اگر دقیقتر بخواهیم نشانی بدهیم، در 2 کیلومتری جادهای که رو به سوی شهر خلخال دارد. شورابیل به شکل گودالی است که گرداگرد آن را یا خاکریزهای طبیعی گرفتهاند، یا سازههای انسانی. از اینرو، مانند حوضهی بستهی ناودیسمانندی است؛ به سخن دیگر، مانند تاقهای وارونهی چین خورده. اگر هم از بالا شورابیل را نگاه کنیم به دانهای لوبیا همانندی میبَرد که خمیدگگی آن رو به شمال شهر است.
شورابیل اندکی فرازینتر از شهر اردبیل است و از آنجا میتوان پهنهی شهر را دید که دامن گسترده است. از روی تپههای پیرامون شورابیل نیز که بلندای اندکی دارند، چهرهی شهر بهروشنی پیداست.
رودخانه بالخلو
شورابیل شورِ شور بود. آن اندازه شور که حتا نمیشد از آب آن برای کارهای کشاورزی بهره بُرد. در سالهای آغازین دههی 70 خورشیدی، آبی شیرین به شورابیلِ شور افزوده شد. نه اینکه گمان کنیم سطل سطل آب شیرین درون شورابیل ریخته باشند؛ نه، برای این کار بخشی از آب رودخانهی «بالخلو» را به سوی شورابیل کشیدند و بدینگونه نمک و املاح شورابیل به تمامی از میان رفت و آبهایش آن روی شیرین خود را نشان داد(نمیدانیم از دید علمی این دگرگونی تا چهاندازه یا آسیبرسان یا بهرهمند کردن زیستبوم طبیعی دریاچه است). بالخلویی که این گونه دستِ یاری به شورابیل داده بود همان رودخانهای است که از کوههای بزقوش و سبلان سرچشمه میگیرد و 75 کیلومتر، که 50 کیلومتر آن در راهی کوهستانی است، میپیماید و از میان شهر اردبیل میگذرد. بالخلو، یا بالیقلوچای، از گذشتهها رگ زندگی شهر اردبیل بوده است و بسیاری از پُلهای کهن این شهر، بر روی آن ساخته شدهاند. افزودن آب بالخلو به شورابیل، سبب گسترش پهنهی آن هم شد. اگر انباشت آب شورابیل در بالاترین حجم خود باشد، مساحت این دریاچه نزدیک به 250 هکتار خواهد شد. اما چون آب شورابیل نوسان دارد، زمانی که آن حجم کاستی میگیرد، مساحت آن در کمترین حجم خود، به 120 هکتار میرسد.
این حوضهی بستهی طبیعی، گنجایش آبی نزدیک به 14 میلیون متر مکعب دارد. ژرفترین بخش دریاچه را 21 متر برآورد کردهاند و کمترین ژرفای آن 7 متر است. این شمارگان و عددها هرچند به کار پژوهشگران و جغرافیدانها میخورَد و برای آنهایی که دوستدار طبیعت هستند و سنجشهای ریاضیوار را چندان سازگار با بهره بردن از زیستبوم و تجربهی لحظههای شادمانه نمیبینند، دستِکم این سود را دارد که برآوردی ذهنی از دریاچهای بهدست میآورند که در میان شهری بزرگ، بستر افکنده است. هیچ دلبستگیای بدون شناخت به دست نمیآید. دلبستگی به طبیعت نیز در گرو شناخت و پژوهش، حتا با چنان اعداد و رقمهای خشک و بیروح، است.
همهی آن شمارگان را گفتیم، این را هم بگوییم که سطح دریاچه، 1363 متر بالاتر از سطح دریا است. افزونبر رودخانهی بخشندهی بالخلو و آبهای شیرینی که ارزانی شورابیل میکند، بارشها و چشمههای درون شورابیل، آب این دریاچه را سرشار و مالامال نگه میدارند.
پیشترها که شورابیل شور بود و اندازهی گوگردهای درون دریاچه فراوان، ویژگی درمانگری داشت و مردم چنین باور داشتند که آب دریاچه برای درمان بیماریهای پوستی و درد مفاصل، سودمند است. برای همین بود که گِل و لجن دریاچه را به پوست خود میزدند و بهراستی هم دردهایشان کمتر میشد. افزودن آب شیرین به شورابیل و از میان رفتن املاح و لجنهای آن، ویژگی درمانگریاش را از میان بُرد. درست است که آب شیرین گواراست و بهتر از آبهای شور، اما درمانگر نیست و شورابیل هم سالهاست که دیگر دست از دارو و درمانگری کشیده است.
پوشش گیاهی پیرامون شورابیل، بیشتر نی و جگن است. گرداگرد آن نیز جنگلکاریهایی انجام دادهاند. اما کاشت درختانی که سازگار با زیستبوم آنجا نبود، گیاهان شورابیل را از میان بُرد. گیاهانی آنجا فراوان بودند؛ از گز و گل گندم و جو گرفته تا سازو که گیاهی علفی با ساقههای سبز و صاف و بلند است؛ و نیز گیاه دو لپهای سلمک که ساقههایی ایستا دارد و در پیرامون شورابیل دستهدسته میرویید. شیرین کردن آب دریاچه نیز در از میان رفتن پوشش گیاهی پیرامون شورابیل تاثیر داشت.
در شورابیل ماهی قزلآلا پرورش میدهند. از سال 1387 شیلات استان اردبیل پرورش ماهیهای دیگری، مانند اردکماهی و کپور و شاه میگو، را هم در دریاچه آغاز کرد و ادامه داد.
یکی از دیدنیترین چشماندازهای شورابیل، رسیدن گروه گروه پرندگان کوچرویی است که از سرزمین سرد سیبری به سوی شورابیل میآیند تا در این دریاچه زمستانگذرانی کنند. فرود دهها پرندهی زیبا در کنارههای دریاچه، بهراستی تماشایی است. آنها از نیمهی دوم آبانماه از سفر دور و دراز خود بازمیگردند و رخت و جامهی خود را در کنار شورابیل زیبا پهن میکنند. دراجها، خوتکاها، چنگرها و قوها شماری از مهمانان هر سالهی شورابیلاند. پلیکانها، اردکهای چشم آبی و باقرقرهها نیز از مهماننوازی و آغوش باز شورابیل برخوردارند. اما امان از دست آدمیانی که با ساخت سازهای پِیدرپِی، شمار آن پرندگان دلربا را کم کردهاند و دیگر آنها آن اندازه حسی از امنیت و آرامش ندارند که کنار شورابیل زندگی کنند و از سرمای سرزمینهای دورشان آسودگی بیابند. هیچکدام از آنها هم آن ناامنی و آمد و شد آدمها را از چشم شورابیل نمیبینند. شورابیل چه گناهی دارد؟ ما هستیم که آزمندانه میکوشیم سهم بیشتر و بیشتری از طبیعت به چنگ بیاوریم و زمین را برای پرندگان و حیات وحش تنگ و کوچک کنیم.
در همان سالهایی که ساختوسازها فزونی گرفته بود، کسانی بودند که هشدار میدادند که چنان دستکاریهایی زیستبوم شورابیل را آسیب میزند و باید جلو ساختنهای بیرویه را گرفت (گزارش خبرگزاری مهر، تیرماه 1396). دلیل آن هم روشن بود. ساختوسازها نهتنها پیرامون دریاچه را خراب میکند، بلکه پسابِ خانهها نیز زیستبوم را روبه ویرانی میبَرد. تجربه به ما میگوید که در این جور وقتها گوش آدمیان سنگین میشود و خود را به نشنیدن میزنند (بهتر است بگوییم، میزنیم).
در گذشته که شورابیل شور بود، در زمستانهای سخت و برفانبار اردبیل، سطح دریاچه یخ نمیبست. اما اکنون آب شیرین شورابیل در زمستانها یخ میزند و دیدهوری و منظرهای بیاندازه زیبا و تماشایی میسازد. باید مراقب بود که پا روی آن یخهای نازک نگذاشت. هر لحظه گمان شکستن سطح یخی دریاچه میرود. یخ و سرما هم که نباشد، شنا کردن در شورابیل شدنی نیست و اجازهی چنین کاری به کسی داده نمیشود.
در پیرامون شورابیل تا بخواهید شهرکسازی شده است. درست است که شورابیل در طرح جامع شهری جای گرفته و از آن نگهبانی میشود، اما ساختوسازها، چهبسا نگرانکننده و آسیبزننده باشند. به هر روی، شورابیل همواره آکنده از مردمی است که برای برخورداری از زیباییهای این دریاچهی طبیعی به کنار آن میآیند و ساعتی از روز را در آنجا میگذرانند.
پیدایش این دریاچهی زندگیبخش و دیدنی، کار یک یا چند دهه و سده نبوده است. دیرینگی شورابیل به پایان دوران سوم و آغاز دوران چهام زمینشناسی بازمیگردد. در آن میلیون سال پیش بود که شورابیل شکل گرفت و سپستر، در دوران شهرنشینی و پدید آمدن شهر کهن اردبیل، در کنار آن به زندگی بارآور خود ادامه داد.
اکنون شورابیل یکی از دههها دیدنی شهر اردبیل است.
* با بهرهجویی از جستار «بررسی و پیامدهای زیست محیطی دریاچه شورابیل» نوشتهی علی احدزاده و فریبا اسفندیاری در پرتال جامع علوم انسانی، و نیز تارنماهای «گردشگری ایران»، «بیتوته» و «تاریخ ما».