امروز فرخ روز اردیبهشت امشاسپند از ماه آذر سال 3758 زرتشتی، 27 آبانماه 1399 خورشیدی، 17 نوامبر 2020 میلادی
چنین روزی از ماه نوامبر سال 420 میلادی بهرام پسر کوچکتر یزدگرد یکم پادشاه ساسانی، در پی کشته شدن پدر، خود را بهرام پنجم شاه ایران خواند.
طبری تاریخنگار نامی ایران (زادهی آمل مازندران) از بهرام پنجم به عنوان شاهی آبادگر نام برده که هرجا که توانسته بود باغ ملی (بوستان عمومی) و ساختمان دولتی پدید آورده بود. کاخ ساسانیان در سروستان (استان فارس) از یادگارهای دوران بهرام پنجم است. در پی کشته شدن یزدگرد یکم شاه ساسانی وقت با لگد اسب در نزدیکی نیشابور در نهم نوامبر 420 میلادی، بهرام پسر کوچکتر او خود را بهرام یا ورهرام پنجم شاه ایران خواند. شاهپور برادر بزرگ بهرام پیش از این در یک درگیری کشته شده بود و «نرسی» برادر میانی، پادشاهی را نمیپذیرفت. بزرگان ایران با شاه شدن بهرام (معروف به بهرام گور) همرای نبودند. یکی از شوندهای ناسازگاری بزرگان این بود که مادر او سوشندخت بود. بزرگان ایران در دوران پادشاهی 21 ساله یزدگرد نسبت به پیروان ادیان دیگر، بسیار حساس شده بودند زیرا که یزدگرد به مسیحیان در گسترهی ایران آزادی مذهبی و پروانهی بنیادگذاری کلیسا داده بود. با این گمان، بزرگان ایران شاهزادهای به نام «خسرو» را به عنوان شاه اعلام کردند. ولی بهرام که مردی نظامی و دلاور بود و در ارتش هواداران فراوان داشت بر آنان پیروز شد. پس از مرگ یزدگرد، سپاهی از منذر بن نعمان گرفت، به تیسفون آمد و با حل ناهمسویی که با بزرگان داشت و هم چنین شکست دادن خسرو، خواهان فرمانروایی ساسانی، به پادشاهی رسید.
بهرام پس از نشستن برتخت شاهی، سیاست پدر (دادن آزادی مذهبی) را در پیش نگرفت و به خواست موبدان به آذربایجان رفت و نسبت به آتشکده «آذرگشنسپ» جاگرفته در سرزمین گزن (جزن) ادای احترام کرد. بهرام که 17 سال و چند ماه سلطنت کرد، خودمختاری تاریخی ارمنستان (از زمان داریوش بزرگ) را برهم زد و آن را به یک ساتراپی (استان) درآورد. بیشتر ارمنیان از دیرزمان مسیحی شده بودند. بهرام، رومیان را هم که در تلاش پشتیبانی از مسیحیان در گسترهی ایرانزمین برآمده بودند، در جنگ شکست سخت داد و هپتالها را از مرزهای شمال شرقی ایران بیرون راند. بهرام در سال 438 میلادی در جریان شکار «گور» ناپدید شد و ایرانیان نزدیک به دو سال او را زنده میپنداشتند و شاه تازه برنگزیدند. برخی از مورخان بر این گمان بودند که به باتلاقهای زاینده رود فرو رفته باشد. حکیم عمرخیام دربارهی مرگ بهرام گفته:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
اشه نیک، اشه نیکترین است
مطابق آرزوست
اردیبهشت یا «اشاوهیشتا»، نام سومین روز ماه و دومین ماه سال در سالنمای زرتشتی است. اردیبهشت به چم «بهترین پاکی و راستی» و یکی از امشاسپندان دین زرتشتی است که در جهان مینوی نماد پاکی، اشویی و نشان اشا (قانون دگرگونناپذیر جهان) است.
اردیبهشت یا ارته وهیشته یا اشه وهیشته در اسطورههای زرتشتی و ایرانی دومین امشاسپند است. او زیباترین نماد از نظام جهانی قانون ایزدی و نظم اخلاقی در هردو جهان است. این امشاسپند نه تنها را نظم در جهان برقرار میسازد، بلکه نگاهبان نظم دنیای مینوی و دوزخ نیز هست. نماینده جهانی او آتش است.
امشاسپند اردیبهشت، از نظر اهمیت و احترام٬ دومین امشاسپند پس از امشاسپند بهمن است. این موجود در اصل همان آرتا یا ریتای هندی است، که در زمانهای بعد آشاواهیشست نام گرفت که به معنای آشای برتر یا بهترین اشه یا برترین ارته (راستی) است.
این امشاسپند پاسدار و نگهبان آتش و یا عناصری که در عین حال بازگو کنندهی طبیعت آتش هستند، میباشد. او ضامنِ پایداری نظم جهان است، چه نظم اخلاقی و چه نظم فیزیکی (نظم مادی).
واژه اشه در اوستا و به ویژه در گاهان بسیار بکار رفته است. «اشا» یا هنجار هستی در زندگی انسانها به گونهی توانمندی در نظم دادن به زندگی، خانواده، هازمان(:جامعه)، زیستبوم، طبیعت و … نمودار میشود. از همینرو بر انسان شایسته است تا پیوسته این توانایی را در خود پرورش داده تا بتواند با «اشا» هماهنگ شود و راستی را در خود بپروراند.
اشو زرتشت در گاهان تنها راه رسیدن به بارگاه خدایی را راه اَشَهَ میداند. در یسن ۴۴ بند ۱۱ میگوید:«تا توش و توان دارم میکوشم مردم را به سوی اشه رهنمون باشم.» یکی از سپندترین دعاهای زرتشتی دعای “اشم وهو” است که در آن اشه و راستی ستایش میشود که یک ذکر ۱۲ واژهای است که سه بار در آن نام اشه برده شده است. دعایی که برای تمرکز ذهن بر روی اشه استوار است از این قرار است: اشه نیک، اشه نیکترین است. مطابق آرزوست، مطابق آرزو خواهد بود، اشه از آن اشه وهیشته است.
در آموزههای آیین اشو زرتشت پاکی برون نیز به اندازهی پاکی درون اهمیت دارد. پاکی برون به معنای پاک نگه داشتن تن و محیط زندگی از همهی ناپاکیها است و به همین شوند، سدره و کشتی، لباس آیینی و نشانهی زرتشتیان، به رنگ سپید است تا هرگونه ناپاکی را نمایان کند.