ساخت راه آهن در شهر تهران و سپس شکلگیری ریلهای آهنی در بسیاری از شهرهای کشور، داستانی درازدامن دارد. اما آنچه در تهران کنونی از آن سرگذشت تاریخی به بیشتر به یاد میآید ایستگاهی است که در «محلهی راه آهن» و پیرامون آن شکل گرفته است و گاه آن را بخشی از محلهای دیگر به نام «جوادیه» میشناسند.
محلهی راه آهن از شمال به خیابان مختاری میرسد. این خیابان داستانی جداگانه و یادکردنی دارد که باید در جایی دیگر به آن پرداخت. راه دسترسی محلهی راهآهن از جنوب به شمال شهر، از همین خیابان مختاری میگذرد. جنوب راهآهن به محلهی شوش پایان میپذیرد. از خاور راه به خیابان کهن شاهپور (وحدت اسلامی کنونی) میبَرد و از باخترِ محله راه آهن به امیرآباد جنوبی (خیابان کارگر) میتوان رسید. میدان راه آهن در جایی است که برخوردگاه سه خیابان پایتخت، ولیعصر، شوش و کارگر است و در کلان شهر کنونی تهران پهنهای مهم و پُررفتوآمد را میسازد. محلهی کنونی راه آهن در زمان قاجار بیرون از دروازههای شهر بود.
میدان و ایستگاه راهآهن در میان سالهای 1306 تا 1313 خورشیدی ساخته شد. اما اندیشهی ساخت خط راهآهن برای تهران به دورانی پیش از آن بازمیگردد. در زمان پادشاهی ناصرالدینشاه قاجار نخستین خط راه آهن پایتخت از شهر تهران تا شهر ری کشیده شد. گذر ریلها از دروازه پُل راهآهن بود و از آنجا به خاور دروازه شاهعبدالعظیم میرسید. از ویژگیهای جالب این دروازه تاق نماهای دو اشکوبهای در دوسوی سازه و سه تاج کنگرهدار آن بود. این دروازه که درست در میدان شوش کنونی ساخته شده بود، جایی برای تولید کنندگانی مانند کاشیسازان و آجرپزان به شمار میرفت.
اما نخستین سنگ بنای ساختمان راهآهن کنونی در 23 مهرماه 1306 و در سالهای آغازین پادشاهی رضاشاه در جنوب میدان راهآهن گذاشته شد. طراح آن معماری اُکراینی به نام گارادیتسکی بود. او از کمکهای چشمگیر استادی ایرانی به نام کریم طاهرزاده برای ساخت ساختمان و سازههای پیرامون ایستگاه راهآهن برخوردار بود. این معمار اوکراینی را شرکتی آمریکایی که پیمانکار انجام پروژهی ساخت ایستگاه راه آهن بود، به تهران آورد. جالب توجه است که گارادیتسکی دیگر به کشورش بازنگشت و در ایران ماند و سرانجام در همین شهر درگذشت و در گورستان ارمنیها به خاک سپرده شد. ساختمان راهآهن کنونی که باید آن را از آثار تاریخی تهران دانست، یادآور کوشش ها و هنر اوست.
به هر روی، اگر گسترهای میان خیابان شوش و میدان کشتارگاه (میدان بهمن کنونی) با خیابان ری را درنظر بگیریم، محدودهی ایستگاه راه آهن به دست خواهد آمد. اما نکتهی مهمی که در ساخت سازهی آن به چشم میخورَد، الهامپذیری طراح آن از سازههای ایران باستان است. در این کار بیگمان طاهرزاده یاریهای بسیاری به گارادیتسکی کرده است تا او سازهای برآورَد که نشانی از معماری باستانی ایران داشته باشد.
از دیگر سازههای محلهی راه آهن بیمارستان بهارلو کنونی است که در آغاز بیمارستان شماره یک راه آهن و سپس بیمارستان اطبا نامیده میشد. این بیمارستان در سال 1318 خورشیدی بهدست رضاشاه گشایش یافت و تاکنون به کار خود ادامه میدهد.
این را هم باید برشمرد که در دههی سی خورشیدی، میدان راه آهن وارون آنچه در شهرسازی کهن ایران دیده میشود، شکلی مستطیلی ندارد؛ بلکه ترکیبی از مستطیل و دایره است. این کار گونهای نوآوری در شهرسازی بود و از شیوههایی اروپایی الهام گرفته شده بود.
محله راهآهن بافتی سنتی و کهن دارد. از همینروست که بخشهایی از این محله فرسوده و کهنه به چشم میآید. بهویژه کوچههای آن درهم تنیدهاند و پهنای آنها اندک است. شمار کموبیش فراوان مسافرخانهها و هتلها در این محله، به سبب ایستگاه راه آهن و آمدوشد بسیار مسافران در آنجاست.
پیوستگی محلههای جوادیه و راهآهن
پیشتر اشاره کردیم که محلهی راهآهن را گاه بخشی از محلهی جوادیه میدانند. این دو محله دیوار به دیوار هم هستند؛ هر چند در محلهی جوادیه ساختوسازها دیرتر آغاز شد.
جوادیه در جنوب باختری میدان راهآهن جای دارد و یکی از خطهای راهآهن از این محله میگذرد. بزرگراههای تندگویان و نواب مرزهای این محله را میسازند و خاور آن به بلوار دشت آزادگان میرسد. نقشهی محلهی جوادیه شکلی پنجضلعی دارد و چنین بهگمان میرسد که از یک سو بزرگراهها فضای آن را بستهاند و از سوی دیگر ریلهای آهن.
جوادیه را در آغاز «تُرکآباد» مینامیدند؛ از آنرو که بیشتر ساکنان آن از آذریها بودند. اما پیش از ساختوسازها، جوادیه پهنهای کموبیش خالی از مردم بود و جز زمینهای کشاورزی و شماری از کشاورزانی که با خانوادههای خود در آنجا زندگی میکردند، سازهی دیگری دیده نمیشد. زمینها گویا از آنِ دولت بود. میگویند کاروانسرایی نیز در کنار چند خانهی مسکونی تُرکآباد دیده میشد. اما داستان تُرکآباد به همینجا پایان نپذیرفت و بر اثر کوششهای مردی نیکوکار محلهای شکل گرفت که اکنون به نام جوادیه میشناسیم. کسی که جوادیه را ساخت و آباد کرد، جواد فردانش نام داشت. او را باید بیشتر شناخت.
فردانش کیست؟
در سال 1330 خورشیدی مالک بسیاری از زمینهای تُرک آباد، ثروتمندی درسخوانده به نام جواد فردانش بود. او که در سال 1293 خورشیدی زاده شده بود، فرزند سرمایهدار بزرگی بود. در جوانی به آلمان رفت و در رشتهی مهندسی الکترونیک درس خواند و پس از بازگشت به کشور کار کشاورزی را در زمینهای تُرکآباد که بخشی از داراییهای پدر و عمویش بود، آغاز کرد. او زمینها را بخشبندی کرد و هر کدام را به بهایی اندک به خواستارنش فروخت. این کار در سال 1320 خورشیدی آغاز شد و چندین سال ادامه یافت. بدینگونه شمار درخور توجهی از مردم به تُرکآباد آمدند و با خرید زمینها ساختوسازها آغاز شد. بیشتر آنها کارگران راهآهن و کارخانهی قند و شکر و کشتکاران بودند. حتا گفتهاند که فردانش برخی از زمینها را رایگان یا به قسطهای درازمدت به مردم واگذار کرد.
فردانش به فروش زمینها بسنده نکرد و نخستین چاه آب را در این محله حفر کرد و مدرسه و گرمابه ساخت و سازههای دیگری برای استفادهی مردم بنا کرد. در آن زمان هنوز شهر تهران آب لولهکشی نداشت و چاههایی که به خواست فردانش در زمینهای تُرکآباد کنده شده بود، آب آشامیدنی محله را برآورده میکرد. از همینرو بود که انجمن محلی تُرکآباد به پاس کارهای نیک و فراوان جواد فردانش و کمک او برای آباد شدن آنجا، نام محله را از تُرکآباد به «جوادیه» دگرگون کرد. جواد فردانش که هنوز هم مردم محله جوادیه یاد او را زنده نگهداشتهاند و همواره به نیکی از او سخن میگویند، در 93 سالگی، در سال 1386 خورشیدی، چشم از جهان فروبست.
بافت محله جوادیه
جوادیه از همان آغاز شکلگیری جایی برای جولان و باشندگی لوطیهای بزن بهادر و داشمشدیها شناخته میشد و آکنده از جوانمردانی بود که کموبیش آوازهی آنها به گوش تهرانیها میرسید. اما جوادیه یک آوازهی دیگر هم داشت؛ در این محله پُلی با طراحی آلمانیها در سال 1342 ساخته شده بود. این پُل سازهای فلزی بود و بهسبب آن به این محله «سرپُل جوادیه» هم میگفتند. تا آنکه در سال 1389 پُل قدیمی را برداشتند و پُلی دیگر با طراحی بسیار زیبا ساختند. پُل کنونی محله جوادیه یکی از نمادهای مهم پایتخت شناخته میشود و بسیار مدرن و چشمنواز است.
محلهی جوادیه بازارچهای چندین ساله دارد و از گذشتهها کارگاههای قالیشویی بسیاری در آنجا سرگرم کار بودند؛ هر چند اکنون شمار آنها کاستی گرفته است. محلهی جوادیه به دو سینمای قدیمی شیرین و توسکا نیز شناخته میشد. این دو سازه نیز پایدار نماندند و تعطیل شدند.
جوادیه نیز مانند محلهی راهآهن، بافتی کهن و سنتی دارد. کوچههای باریک و شمار بسیار بُن بستهای محله چندان با اصول شهرسازی سازگار نیست.
در جوادیه برخی ناموران فرهنگی زاده شدهاند، یکی از آنها عمران صلاحی، شاعر و طنزپرداز است. او در خانهای در بیست متری جوادیه، کوچهی نوری، زاده شد و سرانجام در 11 مهرماه 1385 در سن 59 سالگی درگذشت. یکی از شعرهای او درباره محلهی زادگاهش است و «من بچهی جوادیهام» نام دارد. صلاحی این شعر را در آذر 1351 سروده است:
«من بچهی جوادیهام
من بچهی منیریه، مختاری، گمرک
فرقی نمیکند
این رودهای خسته به میدان راهآهن میریزند …
من بچهی جوادیهام
از روی پُل میگذری
غمهای سرزمین من آغاز میشود …».
* با بهرهجویی از: گزارش خبرگزاریهای «ایسنا»، «همشهری آنلاین»، «جام جم» و «ویکی پدیا». آنچه درباره ی زندگی جواد فردانش آورده شد با بهرهگیری از نوشتهی حامد جلیلوند در تارنمای «حامیژه» (خانهی الکترونیکی حامد و منیژه) است.
آب فشاری های دوران پیشین محله راه آهن
ریل سراسری راه آهن جمهوری اسلامی ایران
پل جدید و مدرن جوادیه (سرپل جوادیه) ساخت 1389
بیمارستان قدیمی بهارلو ساخت 1318
مسجد حضرت رسول اکرم (ع)
مجموعه ورزشی شهید قاسم مظلومیان ( باشگاه راه آهن )ساخت 1332
زمین ورزشی فوتبال تیم راه آهن
چهره های نامی ورزشی از راست: اکبریدالهی قهرمان کشتی فرنگی آسیا، نادرفریادشیران دروازهبان تیم ملی فوتبال ایران قهرمان آسیا، خسروکارآمد قهرمان کشتی ناشنوایان جهان، محمود کدخدایی قهرمان کشتی جهان، قدیر یعقوبی قهرمان کشتی جهان، ابوطالب طالبی قهرمان کشتی جهان، منصور صادقی قهرمان بوکس آسیا، جعقر مختاری فر بازیکن تیم ملی فوتبال ایران
میدان راه آهن تهران
ایستگاه قطار راه آهن تهران
میدان بهمن (کشتارگاه پیشین) محله راه آهن
زمین ورزشی فوتبال محله راه آهن
تندیس جهان پهلوان تختی در ابتدای محله زادگاه وی در چهارراه تختی و رجایی
یادمان زورخانه (گردان) دوران نوجوانی جهان پهلوان تختی در انتهای محله زادگاه وی در خیابان تختی
بوستان بزرگ رازی در محله راه آهن – میدان گمرک
بوستان گل محمدی که در دوران قاجار، یخچال و آب انبار بوده است
بوستان گل محمدی که در دوران قاجار، یخچال و آب انبار بوده است
حمامهای نمره و عمومی دوران پیشین محله راه آهن
فرتور از همایون مهرزاد است.
2393
2 پاسخ
بادرود: فرتورها عالــــــیند.هومایون گرامی یادی اززمان بچگیت کردی به به وخاطرات برای اکثراً زنده نمودی.
درود
سپاس از شما برای این گزارش بسیار خوب. مستدام باشید