مهندس بابک شهریاری، معمار شهرساز در گفتوگو با گزارشگر روزنامه اطلاعات با بررسی ساختار شهر و شهرنشینی به مدیریت شهری و شرایط پیچیدهی پایتخت پرداخته است.
گزارش گفتوگو با مهندس بابک شهریاری، سهشنبه 21 بهمنماه 1399 خورشیدی در رویهی 5 روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده است. این گزارش را با عنوان «آیا شهر فقط یک کالبد فیزیکی است؟» در ادامه میخوانید:
«شهرها روح و شخصیت دارند؛ روح و شخصیتی که از ساکنان خود گرفته و اتفاقا به ساکنان خود اعطا میکنند. به عبارتی، شهرها شخصیت خود را از ساکنان فعلی گرفتهاند و در گذر زمان آن را به ساکنان بعدی اعطا میکنند به شرطی که شیرازه و روح شهرها از میان نرفته باشد. از این رو، مدیریت شهرها با نیازسنجی و توجه به سنتها و عادات دیرینه نیکوی شهروندان برای توسعه شهر اقدام میکنند، توسعهای که هم به نیازهای فیزیکی و کالبدی شهر در آن توجه شده و هم نیازهای روحی و شخصیتی شهر را در بر میگیرد.
شهرها؛ بزرگترین ساخته بشر
شاید کمتر به عظمت و قیمت شهرها و هزینهای که برای ساخت یک شهر شده، فکر کرده باشیم. مهندس بابک شهریاری، معمار شهرساز در گفتوگو با گزارشگر روزنامه در این باره میگوید: هرگاه که تصمیم به خلق آثار مهم تر و عظیمتری داریم باید بیش از پیش توجه خود را به مخلوقات خداوند که بیشک بر پایه اساسیترین اصول، مهندسی خلق شدهاند معطوف داریم. وی ادامه میدهد: در میان ساختههای دست بشر به نظر نمیرسد هیچ کدام به عظمت شهرها باشند. از بسیاری جنبهها، شهرها رتبه نخست را در میان ساختههای مهندسی بشر به خود اختصاص میدهند.
هیچ ساخته بشری از نظر وزن، ابعاد، وسعت و هزینه قابل قیاس با یک شهر نیست. با اندک برآوردی مشخص میشود که شهرها چنان گرانبها هستند که قیمت آنها فقط با سالها تولید ملی کشورها قابل قیاس است.
مهندس شهریاری مثال میزند و میگوید: به طور مثال کافی است کل متراژ آپارتمانهای موجود در شهر تهران را در قیمت متوسط هر متر آپارتمان در این شهر ضرب کنیم تا به عظمت نجومی ارزش ریالی این شهر پی ببریم. لذا بدیهی به نظر میرسد که این گرانقیمتترین و بزرگترین و سنگینترین و وسیعترین ساخته باید به نحوی که درخور این عظمت است مدیریت شود. پرسش اینجاست که آیا این مدیریت درخور وجود داشته یا نه؟
شهر چیست
چیستی شهر گرچه در ابتدا مبرهن به نظر میرسد، اما سوالی پیچیده است. شهریاری با اشاره به این موضوع میافزاید: شباهت بین پدیدهای مانند یک شهر با مخلوقات ذی حیات بسیار قابل تامل است. بسیاری از شهرها در آغاز نطفهای در جوار یک رود هستند، شاید روستایی کوچک که نضج مییابد و پس از چندی به عنوان یک شهر در پهنه گیتی متولد میشود و رشد میکند شهرها نیز به پیری میرسند. امروزه باستان شناسان، بسیاری از شهرهای کهن را از زیر خاک بیرون کشیده و مطالعه میکنند. مرگ، شهرها را نیز همچون هر جاندار دیگری در انتظار نشسته است.
وی ادامه میدهد: شهرها نفس میکشند و تغذیه میکنند و فضولات را از خود دفع میکنند. اینها همه واقعیاتی هستند که رخ میدهند. میتوانیم این واقعیات را بپذیریم و برای آنها چاره اندیشه کنیم یا همچنین مختار هستیم که منکر شویم و اجازه بدهیم تا از بازدم شهر، نفس شهرنشینها مسموم شود. یا بیآنکه چاره برای فضولات شهر اندیشه کنیم اجازه بدهیم سراپای وجود ساکنان را لجن فرا گیرد. به هر حال انتخاب با ما است.
شهر بدن ماست
شباهتهای شهر به بدن انسان، مورد دیگری است که مهندس شهریاری بر آن تاکید میکند و میگوید: شهر از بسیاری جنبهها شبیه به بدن ماست. با اندیشیدن در جسم مادی خود دریافتهایم که خالق، برنامهای معین را در دفتر دی.ان.ای نوشته و در نهاد نطفه قرارداده است. از لحظهای که نطفه شکل میگیرد این برنامه بیکم و کاست اجرا میشود و حاصل آن شکل گرفتن جنینی است که قلب در سینه و چشم در کاسه سر دارد. پس از تولد نیز همچنان این برنامه به طور دقیق ادامه دارد و در هر مرحلهای تحولی آغاز میشود و به انجام میرسد تا انسان از مراحل کودکی و نوجوانی و جوانی و میانسالی عبور کند.
وی میافزاید: بسیار پسندیده است تا شهر نیز نسخه ژنتیک را داشته باشد تا مطابق برنامهای مهندسی شده رشد یافته و به بالندگی برسد. هدف از طرح جامع شهری، دستیابی به همین نسخه ژنتیک شهری است که تهران در ابتدا فاقد آن بود. از قضای روزگار نطفه شهر تهران به دست آقا محمد خان قاجار بسته شد و با کمال شگفتی این مخلوق، حاصل نرد عشقی است که او باخته است.
شهریاری توضیح میدهد: مخلوقی عجیبالخلقه که در جایی که انتظار آن نمیرفت (وسط شهر) پادگان قرارگرفت، زندان قرارگرفت و بسیاری نابسامانیهای دیگر رخ داد. در جایی که ریه شهر بود، باغ و باغات ویران شد و آپارتمان ساخته شد، مسیلها مسدود شد و شهر بیسامان گسترش یافت. در مجموع به نظر میرسد هیچ نسخه ژنتیکی در این شهر وجود نداشته تا چشم را در کاسه سر و قلب را در سینه قرار دهد و لذا امروز با جسمیدرهم ریخته روبرو هستیم که سخت بیمار است.
این معمار شهرساز ادامه میدهد: در طی سالهایی که از تولد این نوزاد میگذرد گه گاه کوششهایی شده تا در قالب طرحهای جامع، نسخه ژنتیکی به آن تزریق شود و اصلاحاتی صورت گیرد و حتا سعی شده محله به محله نیز برنامههایی برای بهبود وضعیت در مناطق شهری ارایه شود. اگرچه این کوششها تا حدی گشایشگر بوده و شرایط زندگی شهروندان را بهبود بخشیده و به رونق بعضی محلات منجر شده، اما به نظر میرسد بیش از هر چیزی این رونقها به شانس ساکنان محلات بستگی داشته باشد.
عودلاجان، نمونهای موفق
عودلاجان در دل بافت تاریخی تهران سالها از سکنه و خانواده خالی شده بود، این منطقه به محلی برای خلافکاران کوچک تبدیل شده بود تا اینکه شهرداری به فکر توسعه آن افتاد. مهندس شهریاری در این باره میگوید: محله عودلاجان مدتها با بیمهری مسوولان روبرو بوده و به منطقهای ناامن برای ساکنان و کاملاً امن برای معتادان متجاهر و سارقان تبدیل شده بود. همچنین منطقه امامزاده یحیی چند سالی با شکایات فراوان از سوی ساکنان روبرو بود که با تدبیر مسوولان شرایط تغییر یافت. البته ساکنان خیابان نظامآباد به این اندازه خوششانس نبودهاند و حدود دو دهه است که احداث کارگاه مترو در نزدیک میدان امام حسین، تمامی زندگی مردم را تحتالشعاع قرار داده، همچنین حدود سه دهه است که منطقه فدائیان اسلام عملاً فریز شده و به حال خود رها گشته. ساکنان چشم بر آسمان دارند تا همای سعادت بر بام آنان نیز بنشیند و با اعلام طرحی راهگشا از سوی مسوولان از این شرایط رهایی یابند.
وی میافزاید: در میان این همه نابسامانی نکتهای که در مدیریت شهری تهران همواره به چشم میخورد اجرای طرحهای گازانبری و از پیش اعلام نشدهای است که بهطور ناگهان زندگی کاسبکاران یا ساکنان یک منطقه از شهر را تحتالشعاع قرار میدهد. شهروندی که شب قبل محل کسب خود را ترک کرده و صبح بعد متوجه میشود که به علت احداث شبانه کارگاه مترو یا دیگر طرحهای شهری حتا راه ورود به مغازه خود را ندارد به اندازه شهروندی که صد متر آن طرفتر قیمت سرقفلی دکانش به همین دلیل دو برابر شده خوششانس نیست. اهالی محلههایی که ناکارآمدی مقررات شهرسازی باعث از رونق افتادن کوچههایشان شده و هر روز معتادان متجاهر و دله دزدان در آن جولان میدهند، ظاهرا شانس یارشان نبوده وگرنه چه چیز کمتر از ساکنان فلان روستای شمال شهر تهران داشتهاند که اگر مساحت ساختمانهای آنها با تراول چک فرش گردد باز هم قیمت ملکشان سنجیده نمیشود؟
این معمار شهرساز در ادامه به شرایط پیچیده پایتخت اشاره میکند و میافزاید: به واقع شرایط تهران امروز، بسیار پیچیدهتر از آن است که شناخت آن از عهده یک نفر یا حتی یک گروه ساخته باشد. هرچند آموزشهای آکادمیک در تهیه طرحهای شهری مددکار هستند، اما توجه به دو نکته حائز اهمیت است: اول آنکه با کمال تاسف در جهان امروز مدرک تحصیلی دیگر بر دانایی دلالت نمیکند و دوم آنکه دانستههای خرد جمعی شهرنشینان به عنوان بهرهبرداران از فضای شهری بالاترین سطح آگاهی را دارد و بهره برداری از خرد جمعی شرط لازم برای تدوین چنین طرحی و طرحهایی است.
بابک شهریاری توضیح میدهد: تا زمانی که بر این باور باشیم که مدرک تحصیلی فصلالخطاب دانایی است و گروهی به پشتوانه این اوراق کاغذی برای مردمان یک شهر تصمیم بگیرند و خود را بینیاز از خرد جمعی بدانند نه تنها گرهای کور بر گرههای این شهر زده میشود، بلکه به علت عدم شفافیت، بستر سواستفاده و رانت فراهم میشود تا گروهی خوش شانس به موقع خرید کنند و به موقع بفروشند و سایرین چشم بر آسمان بدوزند تا شاید روزی شاهد اقبال را به آغوش گیرند.
وی در پایان گفتوگوی خود با روزنامه میافزاید: امیدوارم مدیریت شهری تهران از یک سو به آگاهی رسانی شهروندان همت بگمارد تا هر شهروند به درجهای از دانش و آگاهی برسد که طرح جامع فعلی تهران را به خوبی بشناسد و درک کند و از سوی دیگر نسبت به جمعآوری خواستها و پیشنهادهای این شهروندان آگاه بپردازد. مدیریت شهری باید به این باور برسد که فقط و فقط خرد جمعی میلیونها شهروند قادر به گشایش گرههای پرشمار شهری مانند تهران است».
3 پاسخ
با سپاس از مهندس گرامی — مهندس جان نميدانم چرا شما در نوشتار هایتان و همچنين در مصاحبه هایتان سعی می کنيد از واژه های بسیار عربی استفاده کنيد. برخی از واژه های عربی ديگر جا افتاده است مانند(( حال شما چطوره )) . حال : يک واژه عربی جاافتاده در فارسی است اما نميدانم آيا برای اين واژه هاي بسیار عربی (( مانند : نضج – فصل الخطاب – و … )) که در گفتگویتان گفته ايد نمیشد واژه فارسی و يا واژه عربی جاافتاده در فارسی بکار می برديد . فارسی به اندازه کافی به عربی آغشته شده و ديگر نيازی نیست آغشته تر شود.
گرامی مهرزاد
گرچه بیشینه کوشش من بر گسترش واژگان پارسی است ، در این میان گسست هایی است که بر آنان ناچارم.
این ناچاری از آنجا روی میدهد که شنوندگان سخن من به چالش دچار میگردند .
جناب مهرزاد جاگزین مصاحبه ( هم پرسی) قطعا در واژگان پارسی داریم همچنین آغشته (آمیخته) کلمه ایست با ساختار عربی اما شما خود به ناچار و با بکار بردن کلمات عربی سخن خود را بیان داشتید . قطعا علت آن عدم اطلاع شما از معادل فارسی این واژگان نبوده بلکه خود میدانستید که در آن صورت درک من از سخن شما مصروف غلبه بر چالشی بجز مغز سخن شما میگردید .
جناب مهرزاد در آن مصاحبه روی سخن من با مسئولینی بود که با زبان عامیانه و بی چالش با آنها سخن میگوییم و قادر به درک آن نیستند و در نهایت عملکرد آنان و بیشمار بحرانهایی که در این شهر با آن مواجه هستیم تائید کننده این ادعای بنده است . شما چگونه از من انتظار دارید به زبان پارسی پالایش شده با ایشان سخن بگویم و از سوی آنان درک سخن گردد .
بابک شهریاری
بابک جان ، با نظر شما موافقم …. بله . راست می گویید در نوشتارها و همپرسی ها ، ناچار از بکاربردن اينگونه واژگان هستيم وگرنه ازسوی مخاطب به سرعت و به درستی فهميده نميشود و به عبارتی جا نمي افتد . باز هم موافقم که گسست هایی است که ناچار از آنها هستيم . البته اين را هم بگویم که نوشتارهایتان بسیار دلنشين و پرمغز است و آرزوی بهروزی و پيروزی برای جنابتان دارم .