منم بانوی ایرانی
سرودهی هما ارژنگی
منم بانوی ایرانی،
همان آیینه ی حیرت فزای صنع یزدانی،
همان گنجینه ی مانای فرهنگ اهورایی،بر
به دستم مشعل روشنگر دنیای انسانی
من از بی منتهای عشق میایم
کلید گنج مقصودم
خدایم داده فتح الباب بس اسرار پنهانی
ز اندوهان نمیگویم به راه مهر میپویم
که من فرخ نژاد و بهمن و پاک و سپنتایم
زن شایسته ی دیروز و هم امروز و فردایم
منم آن دختر صحرا،
همان سرو بلند عشق و آزادی،
که هنگام سحر در دشتهای خرم پوشیده از شبنم
تمام بره ها در بزم من آواز می خوانند
و دستان توانمند من از پستان گاوان
با محبت شیر می دوشند
منم چادر نشین پر تلاش دشت های دور
همانند ستیغ کوهها آزاده و مغرور
تنور نان و فانوس و اجاق کومه ام روشن
منم آن نقشبندی کز سر انگشت گهربارم
به دشت خالی هر دار قالی خرمنی از عشق میکارم
به شالیزار باران خورده با شادی سرور و مهر میارم
منم دنیای شعر و گنج الهام و هنر بانوی ایرانی
همان خلوت نشین ساحت پر راز عرفانی
همان الهام بخش عارفان عرش ربانی
کتاب بسته و نا خوانده ی ایات سبحا نی
طبیبم من،شفای جسم و جان دردمندانم
پرستاری صبورم مرهم افسرده حالانم
یکی آموزگار عاشقم،استاد آزادم
به گاه داوری،نیکو نهاد و عادل و رادم
منم همراه و همگام و حریف و همدم و همسر
به گاه نیک و بد پشت و پناه و در بلا یاور
منم مادر
منم مادر،خدای کوچک هستی ده انسان
که با لالای شیرینم زمان آرام میگیرد
وبا آواز رنگینم زمین بیدار میگردد
و در آغوش پر مهرم شقاوت رنگ می بازد
منم مادر شفای خاطر آزرده از آلام انسانی
سخن کوته،
منم شعر بلند زندگی زیبا و بی پایان
منم بانوی ایرانی و فخر کشور ایران
3 پاسخ
احسنت
آفرین. درود بر شما
(( خاک و زن در جهان کجرفتار تکیه گاه سپند انسانند باد تا در پناه ایزد پاک شادزیوند و شادمان مانند ))
بخشی از دلنوشته بانو آزیتا اخترخاوری