هر چند دهههاست که گذرگاهی پُر رفت و آمد از شهر تهران نام یکی از ناموران اندیشه و ادبیات ایران را برخود دارد و «خیابان مولوی» خوانده میشود، اما در آغاز نام پیشهور و هنرمندی روحوضی بر خود داشت و «خیابان اسماعیل بزاز»، یا به گویش تهرانیها «اسمال بزاز» نامیده میشد. این خیابان در زمان ناصرالدینشاه قاجار در نزدیکی دروازه عبدالعظیم ساخته شده است و در کلانشهر کنونی تهران در بخش جنوبی بازار بزرگ شهر، در فاصلهی میان میدان رازی و میدان قیام (میدان شاه) جای گرفته است.
خیابان اسماعیل بزاز (مولوی) در بیستمین سال از پادشاهی ناصرالدین شاه، به سال 1284 مهی، ساخته شد. پیش از آن چنین خیابانی وجود نداشت. داستان آن چنین است که شاه قاجار دستور داد که خندق و باروی کهن تهران را ویران کنند و پایتخت را گسترش بدهند و دروازههای دوازدهگانهی جدیدی برای آن بسازند. بدینگونه خندق جنوب شهر، در جایی که اکنون خیابان شوش دیده میشود، پُر شد و به جای آن خیابانی نو ساخته شد. این خیابان همان است که سالها پس از آن مولوی نامیده شد.
شاه برای انگیزه بخشیدن به مردم و پیرامونیانش چنین گفته بود که آنهایی که در پُر کردن خندق گرداگرد تهران کمک کنند و در آباد کردن آن بکوشند زمینهای آن بخش به آنها داده خواهد شد. اسماعیل بزاز در شمار نخستین کسانی بود که پیشقدم شد و خندق این بخش از شهر را پُر کرد و پذیرفت که در آن بخش گذرگاهی بسازد. از این رو، پس از انجام پیمانی که سپرده بود، شاه قاجار دستور داد که گذرگاهی را که او ساخته بود به نام خود او خیابان اسماعیل بزاز نامگذاری کنند. اما اسماعیل بزاز چه کسی بود و پیرامون شاه چه میکرد؟ پیش از آن که او را اندکی بیشتر بشناسیم، باید به یک نکتهی تاریخی اشاره کرد.
آن نکته چنین است که تا آن زمان هرگز در زبان فارسی واژهی «خیابان» به کار بُرده نشده بود و گذرگاهها را کوی و برزن مینامیدند. نخستین گذرگاهی که در تهران عنوان خیابان گرفت همین خیابان اسماعیل بزاز بود.
اسماعیل بزاز و ساخت خیابانی در پایتخت
اسماعیل بزاز سرگذشتی کوتاه و خواندنی دارد. او زادهی اصفهان بود و زمانی که به تهران آمد به دستهی مطربها و نوازندگان دربار پیوست و به کار سرگرم کردن شاه و درباریان میپرداخت. او را باید دلقکی مانند کریم شیرهای دانست؛ با این تفاوت که کریم شیرهای و لودگانی مانند او، زورگو و یاوهگو بودند، اما اسماعیل بزاز هنرمندی روحوضی و چیرهدست بود که پاس مردم را نگه میداشت و در نزد تهرانیها آبرویی داشت. چنین گفتهاند که او آنچه از راه مطربی و هنرپیشگی به دست میآورد با تهیدستان و نیازمندان تقسیم میکرد. در کنار کار هنرورزانهاش، گذران زندگیاش از راه پارچهفروشی بود و از همینرو بزاز (به معنی پارچهفروش) نامیده میشد. سرانجام نیز از مطربی و سرگرم کردن درباریان دست کشید و پس از سفری زیارتی، به تهران بازگشت و در خیابانی که خود آباد کرده بود، دکان بزازیاش را باز کرد و تا پایان زندگی سرگرم این پیشه بود.
اسماعیل بزاز پس از کمکهای بسیار در پُر کردن خندقِ این بخش از شهر، گذرگاه و خیابانی ساخت که آبانبار بزرگی داشت. از این سازه برای برآوردن آب آشامیدنی مورد نیاز مردم استفاده میشد. با هزینهی خود و کمک مردم ساختمانهایی نیز در این خیابان ساخت و همه را وقف کرد. ساختن گرمابه و مسجد و زورخانه نیز از دیگر کارهای او در آن جا بود. گرمابه ای که اسماعیل بزاز در این خیابان ساخت دو بخش زنانه و مردانه داشت. درِ ورودی گرمابه ی زنانه از کوچه باز می شد و درِ گرمابه ی مردانه رو به خیابان بود. بدین گونه یکی از خیابان های مهم و آباد پایتخت شکل گرفت و نام اسماعیل بزاز را بیش از پیش در یادها زنده نگه داشت.
دو گذر نیز نیز در خیابان اسماعیل بزاز ساخته شد؛ یکی را گذر میرزا موسی نامیدند و دیگری را که گرمابه در آنجا ساخته شده بود، گذر حمام خانه عنوان دادند. یک کوی و برزن خیابان اسماعیل بزاز به نام کوچه باغ ایلچی، یا کوچه باغ ارامنه، نامیده میشد. این کوچه پیشتر جایی برای ساختمان قدیمی سفارت انگلیس بود.
خیابانی که چنین پی افکنده شد و سازههای گوناگون در آنجا ساختند، تا پایان پادشاهی قاجاریه به همان نام اسماعیل بزاز آوازه داشت. تا آنکه بلدیه (شهرداری) تهران در زمان رضاشاه تصمیم گرفت که نام ناموران فرهنگی و تاریخی ایران را بر روی خیابانهای پایتخت بگذارد. از اینرو، نام خیابان اسماعیل بزاز را تغییر دادند و آن را خیابان مولوی نامگذاری کردند. برای آباد کردن خیابان نیز کوششهای بسیاری شد و با گسترش و امتداد دادن آن، خیابانی بزرگتر و پُر رفتوآمدتر ساختند.
سازههای تاریخی خیابان مولوی
پیش از آنکه به چند سازهی خیابان مولوی که رنگ و روی تاریخی دارند اشاره کنیم، باید از یک رویداد مهم تاریخ سیاسی ایران یاد کرد که سالها پیش از ساخته شدن خیابان اسماعیل بزاز، در همان جایی روی داد که سپستر این خیابان بنا شد. آن رویداد که پیامدهایی سیاسی برای ایران داشت، کشته شدن الکساندر گریبایدوف، دیپلمات، شاعر و نمایشنامهنویس روسی و یازده تَن از همراهانش بود. گریبایدوف که برای تدوین پیماننامهی ترکمانچای با همراهانش به تهران آمده بود، بر اثر خشم مردم در 11 فوریه 1829 (22 بهمن 1207 خورشیدی) کشته شد. بر پایهی پژوهش عبدالله انوار، تهرانشناس، خانهای که گریبایدوف و همراهانش در آن کشته شدند در ضلع جنوبی کوچه باغ ایلچی، در جایی که به سوی میدان مولوی کنونی راه میبَرد، قرار داشت. در آن زمان که فتحعلی شاه قاجار بر ایران پادشاهی میکرد، این خانه بیرون از دروازههای شهر بود و پیداست که هنوز خیابان و گذرگاهی در آن جا شکل نگرفته بود.
یکی از سازههای تاریخی خیابان مولوی، کلیسای طاطاووس (تادئوس) است. این کلیسا که در کوچهی ارامنه (کوچه باغ ایلچی) در نزدیکی چهارراه مولوی جای دارد، نخستین کلیسای مسیحی تهران است؛ هر چند وسعت چندانی ندارد. ساخت آن به دورانی پیش از پی افکندن خیابان مولوی بازمیگردد. این کلیسا نمازخانهای با چهار شاهنشین دارد.
در زمان مظفرالدین شاه قاجار، در سال 1321 مهی، در خیابان اسماعیل بزاز (مولوی) مسجد و مدرسهای ساخته شد که اکنون مسجدالاقصی نام دارد و در گذشته مسجد و مدرسهی مشیرالسلطنه نامیده میشد. او بانی این دو سازه و وزیر خزانهداری مظفرالدین شاه بوده است. یکی از ارزشهای تاریخی مسجد مشیرالسلطنه، ساعتی است که در آنجا ساخته شده و دومین برج ساعتی شهر تهران است؛ هر چند مدتهاست که از کار افتاده و اکنون جایی برای لانهسازی کبوتران شده است!
در سالهای پایانی پادشاهی قاجاریه، مدرسهای دخترانه در خیابان اسماعیل بزاز ساخته شد. بانی این مدرسه شوکتالملوک جهانبانی بود. او از نوادگان فتحعلی شاه قاجار بود و چند سالی به نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شد. مدرسهی دخترانهی او ایران نام داشت و به سبب کوشش بسیار در آموزش دختران، نام و آوازهای نیک یافته بود. شوکتالملوک جهانبانی سرانجام در سال 1374 در تهران درگذشت.
در زمان رضاشاه، در سال 1319 خورشیدی، زایشگاهی در خیابان مولوی، ایستگاه باغ فردوس کنونی، ساخته شد که اکنون بیمارستان اکبرآبادی نام دارد. این بیمارستان در آغاز جایی برای درمان و حمایت از بانوان و زنان باردار بینوا بود.
یکی دیگر از سازههای تاریخی خیابان مولوی که چند سال پیش ویران شد، سینما تمدن بود. این سینما در سال 1310 خورشیدی در برخوردگاه (تقاطع) خیابان مولوی و خیابان سیروس ساخته شد. سینما تمدن یکی از نخستین سینماهای روباز و تابستانی ایران بود و بیش از سیصد صندلی داشت.
از زورخانهی نیرو و شادی خیابان مولوی، در بازارچه سعادت، نیز باید نام بُرد. این زورخانه در سال 1305 ساخته شد و قدیمیترین باشگاه زورخانهای تهران است که هنوز به کار خود ادامه میدهد. به همینگونه یکی از سازههای دیرینه خیابان مولوی، بازارچهی حضرتی است. در این بازارچه آثاری کهن از دورههای تاریخی تیموری و صفوی یافته شده است. چنین به گمان میرسد که بازارچه بر روی بازماندههای اثری کهن ساخته شده است. یک گذر تاریخی دیگر که خیابان مولوی را به خیابان شوش پیوند میدهد، خیابان امینالسلطان است که در جایی دیگر باید به آن پرداخت. نام دیگر آن، خیابان صاحب جمع است.
کشف تاریخی شگفت انگیز خیابان مولوی
در روزهای نخست دیماه 1393 خورشیدی، زمانی که کارگران شرکت فاضلاب تهران سرگرم حفاری در چهارراه مولوی بودند، یکی از دانشجویان باستانشناسی به نام مهسا وهابی که بر حسب اتفاق از آنجا میگذشت، متوجه سفالهای شکستهای شد که زیر دست و پای کارگران مانده بود. او سفالها را به مرکز باستانشناسی بُرد و بهزودی دریافتند که در آنجا بازماندهای باستانی و بسیار کهن وجود دارد. باستانشناسان بیدرنگ کارهای حفاری را متوقف کردند و دست به کاوشهای علمی زدند. چیزی زمان نبُرد که در همانجا اسکلت زنی 7 هزار ساله پیدا شد. کاوشهای دیگر در فروردین 1394 خورشیدی، به پیدا شدن اسکلتی دیگر انجامید. بدینگونه تاریخ تهران بسیار بیشتر از آنچه پیشتر در تپههای قیطریه به دست آمده بود و به 3 هزار سال پیش بازمیگشت، عقب بُرده شد.
در خردادماه 1394 خورشیدی، نیز با مستندنگاریهای علمی و فنآوری رایانهای، چهرهی زن 7 هزار سالهی خیابان مولوی بازسازی شد و چهرهی او، آنچنان که باستانشناسان میگویند، تا 95 درصد به دست آمد. این کار با استفاده از 5 نرم افزار استاندارد و مدلسازی بسیار پیشرفته انجام گرفته بود. باستانشناسان گمان میبَرند که این زن مسافری از ری باستان بوده که برای سکونت موقت به جایی آمده است که اکنون ما نام خیابان مولوی میشناسیم.
خیابان مولوی کنونی
خیابان مولوی اکنون جایی پُر آمد و شد است و گذرگاهی برای داد و ستدهای گوناگون. بهویژه راستهی پارچهفروشان این خیابان آوازهی بسیاری دارد. پاساژهای چند اشکوبهای خیابان مولوی نیز رنگی تجاری به این خیابان داده است. خیابان مولوی با پیشینهی تاریخی بسیار، هنوز هم از بخشهای مهم پایتخت شناخته میشود.
* با بهرهجویی از: گفتوگوی عبدالله انوار دربارهی تاریخچهی خیابان مولوی در تارنمای «معمار نت»؛ تارنماهای روزنامه «همشهری» و «ویکی جو».
میدان قیام ابتدای خیابان مولوی تهران
چهاراه اصلی و قدیمی مولوی
بازار قدیمی حضرتی جنوبی محله مولوی
آرامگاه سر قبرآقا (صاحب جمع- محله امین السلطان-مولوی)
بازار امین السلطان در محله مولوی
زورخانه نیروشادی محله مولوی 1305
گذر هرندی در محله مولوی
کاروانسرای خانات درجنوب محله مولوی
مسجد امام حسین (ع) محله مولوی 1330
سقاخانه محله مولوی
مسجد حضرتی در مجاور کلیسای سنت تادیوس در محله مولوی
کلیسای قدیمی سنت تادیوس 1882 میلادی در کوچه موسوی (ارامنه) مجاور بازار شمالی قدیم مولوی
بیمارستان قدیمی اکبرآبادی در خیابان مولوی
مهسا وهابی دانشجوی باستان شناسی که اتفاقی در سال 1393 متوجه قدمت 7000ساله منطقه تاریخی مولوی در هنگام حفاری آب و فاضلاب شد
کشف اسکلت زن 7000ساله در منطقه مولوی در سال 1394
گذر مال فروشها در محله مولوی
گذر سیداسماعیل محله مولوی
سمساری های گذر سید اسماعیل محله مولوی
گذر سیداسماعیل محله مولوی
بازار قدیمی حضرتی مولوی
میدان رازی گمرک انتهای خیابان مولوی تهران
فرتور از همایون مهرزاد است.
3293