لوگو امرداد
یادداشت به قلم بابک شهریاری

کرونا و خط قرمزهای ذهنی ما!

photo 2017 06 12 14 25 33اون قدیما که نه، چون من خیلی آدم مسنی نیستم شایدم هستم، اصلا قدیم و جدیدش مهم نیست‌، می‌خواستم بگم مراسمی داشتیم به نام رشته‌بُری. زن‌های فامیل دور هم جمع می‌شدن و خمیر درست می‌کردن و با وردنه پهن می‌کردند و بعد روی هم تا می‌زدن و سر آخر شروع می‌کردن باریک باریک رشته بریدن‌. رشته ها تو سایه خشک می‌شد و این‌جوری ماده اولیه‌ی آش رشته آماده بود.
آش رشته به دوگونه بود آش شادی که با کشک درست می‌شد و آش ناخوشی که بجای کشک از آب غوره یا ترشی مشابه‌ای استفاده می‌شد. من که بچه بودم دو تا وظیفه به عهده داشتم 1- خوردن رشته‌ها از لحظه‌ای که هنوز خشک نشده بودن تا وقتی که توی آش پخته شده بودن 2- به کوچه دادن آش
این وظیفه دوم خیلی مهم بود و البته فرقی نمی‌کرد آش خوشی پخته شده یا آش ناخوشی به هر حال باید آش و ظرف آش و بقچه ظرف آش و ….. خلاصه هر چی مربوط به آش می‌شد به شدت استتار بشه تا هیچکس چیزی نبینه. مردم نباید بفهمند که ما شاد هستیم چونکه چشم میخوریم و نباید بفهمند که غم داریم چونکه دشمن شاد می‌شیم. حالا این دشمن کی بود و کجا بود من که هیچوقت سر در نیاوردم و البته به جادوی چشم و نظر هم تا هنوز باور ندارم.
نکته اینجاست که فقط ما اینجوری نبودیم و این رویه فقط در زمان گذشته اتفاق نمی‌افتاد بلکه این پدیده‌ای است که خیلی‌ها درگیرش بودن و درگیرش هستند و از آنجا که همه چی پنهان شده کسی هم نمی‌تواند تجربه خودش را به دیگران منتقل کند.
به نظر میاد رمز توسعه یافتن در یک جامعه شناخت اطلاعاتی است که لازم است از جامعه دریافت گردد. به باور من در جوامعی که خط قرمزهای کمتری در ذهن افراد وجود دارد و اطلاعات خود را به راحتی در اختیار نهادهای مدنی دلسوز جامعه قرار می‌دهند امکان بهتری برای سرعت‌گیری توسعه وجود دارد. بر عکس در جوامعی که مردمانش برخی پدیده‌ها را باعث خجالت خود می‌دانند یا به هر علت دیگری از ارائه‌ی شفاف آن به جامعه خودداری می‌کنند امکان آمارگیری از فراوانی آن پدیده‌ها بوجود نمی‌آید. چه بسا که بسیاری از پدیده‌ها وقتی از زوایای بالاتری دیده شوند موجب شرمساری نباشند خصوصا پدیده‌هایی که ما در بوجود آمدن آنها نقشی نداشته‌ایم. فقط لازم است کسانی که با آن پدیده روبرو هستند آگاه گردند که مثلا یک هزارم درصد از مردمان از نظر آماری این‌گونه هستند (یعنی 80 هزار نفر در جهان معادل با جمعیت یک شهر کوچک) و البته که با این آگاهی احساس تنهایی و یا احیانا شرم نخواهند کرد. پرواضح است که اگر تمام این 80 هزار نفر آنگونگی خود را پنهان کنند هیچوقت هیچکس نخواهد دانست که بخشی از جامعه انسانی از نظر آماری چنین تفاوتی را دارند و لذا هیچگاه حقوقی را برای ایشان منظور نخواهند کرد. برای مثال، اگرنابینایی را پدیده‌ای زشت انگاریم و آن را پنهان کنیم و ندانیم چند درصد افراد جامعه نابینا هستند چگونه باید تصمیم بگیریم که به چه میزان خدمات رفاهی باید برای ایشان در نظر بگیریم. حتا اگر پدیده‌ای را زشت و غیراخلاقی و یا …. می‌دانیم و مبارزه با آن را مد نظر داریم، گام اول شناخت فراوانی آن پدیده است و این شناخت میسر نمی‌گردد مگر آنکه ارتفاع خطوط قرمز در ذهن افراد جامعه رفیع‌تر گردد تا جرات بروز دادن آن را داشته باشند.
البته که با تقلیل ارتفاع خطوط قرمز در ذهن افراد، جامعه مجبور می‌شود هر چه بیشتر سر خم کند و از توسعه بیشتر چشم بپوشد. مسلما در جامعه‌ای که افرادش ابتلای خود به کرونا را پنهان می‌کنند تا موجب مذمت قرار نگیرند، آنچه که باید انتظارش را بکشیم فاجعه است و نه توسعه.
در جامعه‌ای که افراد مرگ عزیزانشان را بر اثر کرونا را انکار می‌کنند تا مبادا رفتار جامعه با ایشان عوض شود لابد جامعه به حدی از شعور نرسیده که رفتار صحیحی در واکنش به خانواده‌ی آن متوفایان از خود نشان دهد و این عدم رفتار صحیح خود ناشی از عدم اطلاع‌رسانی شفاف و انکار است و این چرخ باطل با گردش خود ویرانی و مرگ به ارمغان می‌آورد.
به باور من رسانه‌ها در جوامع وظیفه دارند با اطلاع‌رسانی شفاف این چرخ باطل را بشکنند و به ارتقاء سطح شعور و ‌آگاهی جامعه کمک کنند و آحاد جامعه نیز وظیفه دارند اطلاعات صحیح را در اختیار قرار دهند.
بلایی که این خطوط قرمز ذهنی نسبت به کرونا می‌تواند بر سر جامعه بیاورد بسیار واضح است، امید دارم تا همگان نیک بنگرند که سایر خطوط قرمز ذهنی تا کنون چه بلاها بر سر مردمان آورده و چه زندگی‌هایی را به تباهی کشیده و به تباهی خواهد کشید.
از اهورامزدای بی‌همتا خواهانم چنان آزاداندیشی اعطا کند که هیچ مرز قرمزی در فضای اندیشه‌ها وجود نداشته باشد اگرچه مراقبت از گفتار همواره وظیفه است و کردار مردمان باید در چهارچوب قوانین جامعه محدود باشد.
ایدون باد – بابک شهریاری

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

  1. بسیار نکات ارزشمند و جالبی مطرح کردید. آیا شود آنکه چشم بیند! درست این نکاتی است که از کودکی به ما آموخته می شده است!! درود بر شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-09