لوگو امرداد
میراث فرهنگی و زیست‌بوم در هفته‌ای که گذشت

از بیم خشک شدن خلیج گرگان تا خبرهایی از دریاچه‌ی چیتگر تهران

در گزارش‌ها و خبرهای زیست‌بوم هفته‌ی گذشته، نگرانی از پدیده‌ی گرد و غبار، در پی گمانه‌زنی خشک‌شدن خلیج گرگان، به چشم می‌خورد. این در حالی است که یکی دیگر از پدیده‌های طبیعی کشور، غار تمتمان در آذربایجان غربی، دستخوش ویرانی است و توجهی به آن نشده است. شکستگی لوله‌های نفتی میان‌کوه در چهارمحال و بختیاری نیز آسیب جدی دیگری برای زیست‌بوم آن گستره به شمار می‌آید

یافته‌های نو درباره‌ی تاریخ یزد و دیرینگی آن از خبرهای مهم هفته‌ی گذشته بود. اما آنچه در دریاچه‌ی چیتگر تهران بر سر زبان‌ها افتاد، بیشتر سرگرم کننده بود، تا مساله‌ای زیست بومی!

5 5

– اگر خلیج گرگان خشک شود منبعی برای گردوغبار محلی خواهد شد: معاون پژوهشی پژوهشگاه ملی اقیانوس‌شناسی و علوم جوی در این‌باره گفت: خلیج گرگان در صورت خشک شدن و یا نیمه‌خشک شدن، به منبع گردوغبار محلی در منطقه تبدیل می‌شود که دشواری‌های بسیاری به‌همراه خواهد داشت.
حمید علیزاده افزود: بررسی‌ها نشان می‌دهد که خلیج گرگان تحت تاثیر چند پارامتر مهم، در چند سال گذشته دگرگونی‌هایی را شاهد بوده که یکی از مهمترین آن تراز آب دریای کاسپین(خزر) است که اکنون در پایین قرار دارد. تغییر اقلیم هم تاثیر چشم‌گیری داشته است به گونه‌ای که باعث کاهش مساحت، ژرفا و تبادل آب میان دریای کاسپین و خلیج گرگان شده که در صورت ادامه یافتن این شرایط، خلیج گرگان به یک منبع گرد و غبار محلی تبدیل خواهد شد.
وی افزود: اکنون خلیج گرگان نیمه‌خشک است و میزان تبخیر بیشتر از میزان ورودی آب است، این خلیج با منابع آب شیرین پُر نخواهد شد و همیشه بیلان منفی دارد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که همیشه شوری آب در خلیج گرگان چه در تراز بالا و چه تراز پایین، بیشتر از خزر است. با توجه به اینکه شرایط اقلیمی نشان می‌دهد که آب از دریای خزر وارد خلیج شده و در آنجا تبخیر می‌شود و با توجه به حجم آب رودخانه‌هایی که وارد خلیج می‌شود، تنها  درنظرگرفتن حق‌آبه کمکی به بهبود شرایط خلیج نمی‌کند. آنچه که کمک می کند این است که دهانه‌های ورودی خلیج گرگان و دیای کاسپین باز شود که اگر بسته شود خلیج مانند منبع غبار محلی عمل خواهد کرد.
وی پافشاری کرد: بدون از دست دادن زمان باید تبادل آب میان خلیج گرگان و دریای کاسپین فراهم شود تا حجم گیاهان تالابی و مقدار رسوب با برداشت کردن کاهش یابد. (ایرنا، 22 آذر)

tamtan

– نامهربانی‌ها با غار 40 هزار ساله‌ی تمتمان: تمتمان، غاری با دیرینگی 40 هزار ساله، یکی از کهن‌ترین سکونت‌گاه‌های انسانی در شمال باختری کشور است؛ سکونت‌گاهی که راز زندگی انسان نخستین را در دل خود نگه داشته است، اما نامهربانی مردم سببی برای آلودگی این میراث چندین هزار ساله شده است. غار 40 هزار ساله غار تمتمان در 20 کیلومتری شهر ارومیه در سال 1384 خورشیدی، در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است، اما دیواره‌ها و سقف غار سیاه شده است و نمی‌شود علامت و نشانی را دید؛ به زمین که نگاه ‌کنیم تصویری از فضولات گوسفندان خودنمایی می‌کند و دود به‌جا مانده از آتش چوپانان در سالیان بسیار، قصه نامهربانی برخی از مردم با این اثر تاریخی را بازگو می‌کند و نشان می‌دهد که بی‌تفاوتی چهره دیگری به این اثر تاریخی داده است. گواه روشن بر این سخن، وجود زباله‌های بی‌اندازه در پیرامون این غار است. آن‌ها که برای سرگرمی ساعاتی از روز را در آنجا سپری کرده‌اند، بر بی‌مهری خود سنگ تمام گذاشته و هرآنچه زباله در بساطشان بوده، بر دامن این اثر زیبا پخش کرده‌اند درحالی که به باور باستان‌شناسان و پژوهندگان این غار تاریخی، توانمندی (:پتانسیلی) بزرگی برای استان آذربایجان غربی است.
غار تمتمان در گذر هزاران سال مورد استفاده شبانان و به هنگام باران‌های بهاری، سرمای زمستان و محیطی دلخواه و خنک در تابستان‌های گرم پناهگاهی برای گوسفندان آن‌ها بوده است، از این رو لایه‌ی ضخیمی از پسماندهای(:فضولات) جانوری تمامی آثار غار را در زیر خود مدفون کرده است. (ایرنا، 23 آذر)

1 8

– شهرداری تبریز جلو تخریب خانه‌ی کلکته‌چی را گرفت: شهردار منطقه 8 تبریز با اشاره به مرمت خانه‌ی کهن کلکته‌چی به دست شهرداری، گفت: مانع از تخریب کامل این خانه قدیمی شدیم. علی مدبر در ادامه افزود: با توجه به فرسودگی دیوارها، ستون‌ها و تخریب بخش گسترده‌ای از خانه‌ی تاریخی کلکته‌چی و به منظور باززنده‌سازی(:احیای) دوباره این خانه تاریخی، شهرداری کارهای استحکام‌بخشی و پایدارسازی این خانه را آغاز کرده و همه‌ی بخش‌های ویران‌شده خانه، بازسازی می‌شود.
مجموعه‌ی خانه تاریخی کلکته‌چی در خیابان راسته، کوچه تبریز، با بیش از یک سده دیرینگی، دربردارنده‌ی 3 خانه مسکونی است که یکی از آن‌ها چند سال پیش از تملک شهرداری ازسوی یکی از وارثان خانواده کلکته‌چی خارج شد و به فروش رسید و دو خانه‌ی دیگر به‌جا مانده است. محمدتقی کلکته‌چی، یکی از خوش‌نویسان معاصر و شاگرد استاد حسن و حسین میرخانی بوده است. این خانه کهن در 5 تیر سال 1384 خورشیدی، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. (ایرنا، 23 آذر)

– خانه پدری جلال آل‌احمد پاتوق معتادان: رییس کمیته بودجه‌ی شورای شهر تهران از تبدیل‌شدن خانه‌ی پدری جلال آل‌احمد به پاتوق معتادان گلایه کرد. او گفت: مدتی است خانه پدری جلال آل احمد خوابگاه معتادان شده است و تذکری در این‌باره به وزیر میراث فرهنگی و گردشگری ارایه می‌دهم. خانه پدری جلال آل‌احمد یکی از خانه‌های میراث فرهنگی در محله سنگلچ تهران است که سال‌ها پیش ازسوی سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری وقت، تملک شد، اما افسوس پاتوق کارتن‌خواب‌ها شده است. این در حالی است که این خانه  قرار بود به عنوان خانه‌ی باستان‌شناسان ایران تبدیل شود، اما امروز به گونه‌ای تبدیل شده که معتادان آن را ویران کرده و برای ایجاد گرما درهای اتاق‌ها را کنده و در وسط اتاق‌ها آتش‌می‌زنند و آنجا را مملو از زباله کرده‌اند. (ایسنا، 23 آذر)

3 1 1

– علت اصلی حادثه مرگ ماده ببر سفید پارک ارم بازگو شد: در پی اعلام خبر مرگ ماده ببر سفید باغ‌ وحش ارم به نام «کویین» و مطرح شدن فرضیه‌های گوناگون درباره‌ی سبب این رویداد، رییس اداره نظارت بر امور حیات‌وحش استان تهران گفت: برپایه‌ی بررسی‌های انجام شده اقدام غیر اصولی و غیرکارشناسی باغ‌وحش ارم نسبت به قرار دادن ببر نر در مجاورت جایگاه استراحت ماده ببر سفید، علت اصلی حادثه درگیری این دو ببر است که به مرگ «کوئین» منجر شد. (ایسنا، 23 آذر)

– پیامدهای زیست‌محیطی انتقال آب هلیل‌رود به کرمان: طرح انتقال آب از سرچشمه‌های هلیل‌رود، یکی از منابع تامین آب هامون جازموریان، به شهر کرمان در روزهای گذشته به محل بحث و کشمکش میان موافقان و مخالفان، تبدیل شده است. علی زینی‌وند، استاندار جدید کرمان، چند روز پیش بر تکمیل طرح پافشاری کرده بود. اما کنشگران محیط‌زیست باور دارند که این طرح پیامدهای زیادی خواهد داشت. محمد درویش، کنش‌گر محیط‌زیست یکی از منتقدان این طرح است. او در آغاز به ارایه‌ی آماری پرداخت که با استناد به آن‌ها، شهر کرمان نیازی به انتقال آب از هلیل‌رود ندارد، پرداخت و گفت: «جمعیت کرمان براساس سرشماری سال 95، 570 هزار نفر است و حتا اگر این جمعیت تا امسال به 800 هزار نفر هم رسیده باشد، کل نیاز آب این شهر 80 میلیون مترمکعب است. در این‌باره بد نیست به دو نکته توجه کنیم؛ نخست اینکه طبق اعلام آبفای کرمان، شبکه این شهر 30 تا 50 درصد پرت آب دارد. دوم اینکه طبق اعلام جهاد کشاورزی استان، سالانه 8/5 میلیارد مترمکعب آب از چاه‌ها برداشت می‌شود که با 80 میلیون مترمکعب از آن می‌توان کل مشکل مردم کرمان را حل کرد. حتا اگر کل استان 4 میلیون نفر جمعیت داشته باشد، با 400 میلیون مترمکعب، یعنی کمتر از 7 درصد این برداشت، مشکل همه استان حل خواهد شد. چرا ما راه‌حل منطقی یعنی جلوگیری از هدررفت و اختصاص بخشی از چاه‌ها را به آب آشامیدنی انتخاب نکنیم و سراغ راه پرهزینه انتقال آب برویم؟ آیا این نابخردی نیست؟»
درویش دو مشکل اصلی زیست‌محیطی در منطقه را افت سفره‌های زیرزمینی در جیرفت (سرچشمه‌ی هلیل‌رود) و ایجاد بزرگ‌ترین کانون ریزگرد در جازموریان دانست. او گفت: «روی هلیل‌رود تا‌کنون 30 سد ساخته شده است؛ درحالی‌که این رودخانه به‌عنوان یکی از مهم‌ترین رودخانه‌های کشور، با ایجاد پهنه آبی 500 هزار هکتاری در تالاب جازموریان به مهار چشمه‌های تولید گرد و خاک، ایجاد تنوع زیستی در منطقه، افزایش جمعیت پرندگان و به تبع آن کاهش حمله حشرات و ملخ‌ها به اراضی اطراف، کاهش دمای شب و روز و نمونه های دیگر کمک می‌کرد و امروز هم می‌توانست قطب گردشگری در جنوب استان باشد که ما همه اینها را از میان بردیم. ایجاد سد و انتقال آب هلیل‌رود به شمال استان راحت‌ترین راه برای مسوولان بوده است؛ درحالی‌که پیامدهای جبران‌ناپذیری برای زیست‌بوم منطقه دارد». (همشهری آنلاین، 23 آذر)

2 8

گونه‌ی خبرساز دریاچه چیتگر: «سربرآوردن تمساح در دریاچه‌ای مصنوعی در پایتخت ایران»؛ این خبری است که جسته ‌و ‌گریخته دست‌به‌دست می‌شد و کسی هم چندان آن را جدی نمی‌گرفت، اما اکنون واکنش مقامات رسمی از تایید کلیت خبر، یا دست‌کم دیدن گونه‌ای مشکوک و موجودی بزرگ در این دریاچه، حکایت دارد. به هر روی، این خبر شگفت‌آور کم‌کم رنگ‌وبوی جدی‌بودن به خود می‌گرفت تا اینکه به گونه‌ی رسمی مقاماتی از شورای شهر تهران یا مدیران ارشد شهرداری بخشی از خبر را تایید کردند.
جای خبرساز این‌ روزهای پایتخت، یک دریاچه مصنوعی در منطقه 22 و در باختر (:غرب) تهران است. ماجرای خبر تازه، به بسته‌شدن دریاچه در دو هفته گذشته برمی‌گردد که البته دلیل آن تعمیرات بازگو شده بود. در کنار این تعطیلی، دو روز پیش خبری در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شد که دلیل این بسته شدن نه تعمیرات، بلکه پیداشدن یک تمساح بزرگ است. در این میان، با انتشار یک عکس، خبر حالت جدی‌تری به خود گرفت؛ عکسی که یک گردشگر در نیمه‌های شب گرفته بود و حتا همان شب ماجرا را به نگهبان شیفت شب دریاچه هم گفته بود. البته ماجرای این عکس را علی‌اکبر عفت‌منش، معاون اجرایی پروژه دریاچه چیتگر، هم تایید می‌کند، اما می‌گوید: «تاکنون گزارشی از وجود تمساح در دریاچه نداشتیم».
رییس اداره محیط زیست شهرستان تهران نیز در این‌باره می‌گوید: «خبر پیداشدن تمساح در دریاچه‌ی چیتگر را فعلا تایید نمی‌کنیم» و می‌افزاید: «اینکه گفته می‌شود آنجا تمساح وجود دارد، کسی هنوز به‌صورت قطعی نمی‌تواند موضوع را تایید کند و ما هم دقیقا نمی‌دانیم دلیل این نوع پیچیدن خبر و اطلاعات از کجا بوده است».  او البته در همین گفت‌وگو هم گمان وجود تمساح را رد نکرد و گفت: «محیط زیست وجود یا نبود تمساح سه‌متری در دریاچه خلیج فارس را رد نمی‌کند. پایش‌های محیط زیست همچنان ادامه دارد تا به اخبار جدیدی برسیم».
ماجرا هرچه هست، تا همین الان هم برای مردم ایران به خبری شگفت‌آور و جادویی تبدیل شده‌ است. (روزنامه شرق، 24 آذرماه)

– همراهی مردم در کاشت درخت در چیتگر تهران: این‌بار هم گروهی از کنش‌گران محیط‌زیست محله «آبشار»، به پشتیبانی و همکاری شهرداری با گرد‌آوری هسته‌های دورریز میوه مصرفی خانگی و کاشت آن در جنگل چیتگر، باغی پُرثمر ایجاد کرده‌اند که با ابتکار آن‌ها در سال‌های آتی، این درختان به بار خواهند نشست. اکنون هسته‌های میوه به دست اهالی در بخشی از جنگل وسیع چیتگر کاشته شده‌اند تا دوباره به چرخه طبیعت و زندگی برگردند. احسان خیراتیان صفایی، معاون خدمات شهری و محیط‌زیست منطقه، درباره ساخت این باغ میوه می‌گوید: «هسته‌های میوه گرد‌آوری شده از زباله‌های خانگی، در زمینی به مساحت ۲ هزارمترمربع و با ۲ هدف و رویکرد اجتماعی و زیست‌محیطی کاشته شده است. از منظر محیط‌زیستی این هسته‌ها از میوه‌های مصرفی که دور ریخته می‌شوند، جمع‌آوری و دوباره به چرخه حیات و طبیعت برمی‌گردند. این حرکت، موجب سبز شدن عرصه‌ها و سرزندگی طبیعت می‌شود. از این موضوع هم نباید غافل شویم که با کاشت هسته‌های میوه از دفع آن‌ها جلوگیری شده است و در مقیاس بیشتر می‌تواند به کاهش تولید پسماند منجر شود».
برپایه ی استانداردها، به ازای هر هکتار زمین، 600 اصله درخت کاشته می‌شود و در کل باید 90 هکتار از عرصه جنگل چیتگر با کاشت درخت، دوباره احیا شود. برای پدیدآمدن این رویکرد، از سوی شهرداری منطقه، صد هزار اصله درخت، در بزرگ‌ترین بوستان جنگلی پایتخت کاشته شده است و همچنان این کار ادامه دارد تا بادهای ورودی باختر پایتخت، هوای شهر را پاک‌ کنند. (همشهری آنلاین، 24 آذر)

دیرینگی و تاریخ یزد جابه‌جا می‌شود: مدیرکل میراث فرهنگی یزد گفت: سفالینه‌هایی در استان یزد پیدا شده است که باستان‌شناسان گمان می‌برند از آنِ دوره اشکانی است. اگر این فرضیه ثابت شود، تاریخ شهر یزد به روزگار باستان برمی‌گردد.
او افزود: درباره‌ی پیشینه‌ی تاریخی شهر یزد همیشه گمان بر این بود که یزد در راهی پیوندگاهی و در مسیر، پدید آمده است. در صورتی که اینجا هم تمدن نخستینی که شکل گرفته در کنار آب بوده است، اما دگرگون. چون یزد در کنار رودخانه‌ی همیشگی و یا دریاچه‌ای نیست، بلکه به سبب کاریزهایی (:قنات‌هایی) که وجود داشته، شکل گرفته است. ما چند ناحیه تمدنی در پیرامون یزد داریم، مانند دشتی که از مهریز شروع می‌شود و تا اسفنجرد یا رستاق ادامه دارد. یکی هم در میبد و اردکان و در طرف دیگر شیرکوه که حوضه آبریز متفاوتی داشته‌اند. می‌توان گفت نخستین سکونت‌گاه‌هایی که در یزد شکل گرفته در این سه ناحیه بوده به ویژه ناحیه غربالبیز که کاوش‌هایی نیز در آنجا انجام شده است.
فاطمی افزود: به تازگی در پیرامون میبد آثاری مربوط به هزاره‌ی سوم و چهارم پیش از میلاد پیدا کرده‌ایم که نشان می‌دهد یک منطقه سکونتگاهی کهن بوده است. ما هر آثاری که در یزد داشته‌ایم آثاری مربوط به پس از اسلام بوده است و آثار پیش از آن را نداشته‌ایم. اما به‌تازگی پژوهش‌هایی در پیرامون شهر یزد آغاز شده است و باستان‌شناسان ما در حال بررسی محدوده‌هایی بوده‌اند. آن‌ها به آثاری برخورد کردند و منطقه‌ای را دیدند که در آنجا سفالینه‌هایی مربوط به دوره اشکانی وجود داشته است. بخشی از این منطقه اکنون در محدوده‌ی شهر است، ولی پیشتر بیرون از شهر بوده است. این سفالینه‌ها تصور ما را درباره‌ی زندگی و تاریخ یزد پس از اسلام نقض می‌کند و تاریخ شهر یزد را به عقب برمی‌گرداند. اگر این سفالینه‌های اشکانی مورد بررسی دقیق‌تر قرار گیرند ثابت می‌شوند که متعلق به این محدوده بوده یا نه.
وی افزود: بررسی‌هایی روی کاریزها برای پاک‌سازی و به‌سازی انجام می‌شد که در کنار آن چنین سفالینه‌هایی پیدا شده است. باستان‌شناسان ما پیشینه‌ی آن‌ها را به دوره اشکانی نسبت می‌دهند ولی باید این فرضیه ثابت شود. بنابراین به مجوز برای این بررسی نیاز داریم. در ماه‌های گذشته نیز به گورستانی برخورد کردیم که شیوه خاک‌سپاری میترایی دارد. جزییات و محل دقیق این کشفیات را در اکنون اعلام نخواهیم کرد تا مجوز پژوهش‌های بیشتر گرفته شود. (مهر، 24 آذر)

– صد هزار قطعه باغ تهران از میان رفته است: رییس شورای اسلامی شهر تهران گفت: «در 60 سال گذشته تاکنون، صد هزار قطعه باغ تهران از میان رفته‌است». محسن هاشمی، با گفتن اینکه موضوع فضای سبز تهران از اهمیت برخوردار است، گفت: عدد صد هزار اغراق‌آمیز نیست و باید حساسیت بر روی موضوع باغ‌ها در تهران بالا باشد. هر چند شمار زیادی بوستان به تهران افزوده شده است، اما، 30 هزار درخت در گذشته در تهران قطع شده است».
به گفته‌ی وی، پیش از این باغ‌های تهران با استفاده از آب کاریزها آبیاری می‌شد و حقِ آب داشتند، اما اکنون از آب شهری به جای آب کاریز استفاده می‌کنند و دیگر موضوع حق‌آبه مطرح نیست و صاحبان باغ‌ها به درختان توجهی ندارند و اجازه می‌دهند که درختان خشک شوند. (ایرنا، 25 آذر)

– شکستگی لوله‌های نفتی میان‌کوه اردل برای محیط زیست زیان‌بار است: نشت نفت در منطقه‌ی سرخون شهرستان میان‌کوه در دو دهه‌ی گذشته، برای چهارمین بار روی داد. این رویداد در مسیرخط نفت خوزستان به اصفهان از مسیر میان‌کوه شهرستان اردل دیده می‌شود و باور برخی از کارشناسان چنین است که شکستگی لوله‌ی نفت اثرات گوناگونی بر روی محیط‌زیست و منابع طبیعی خواهد داشت.
خط نفت مارون به اصفهان در منطقه حوزه نفتی مارون آغاز می‌شود و تا اصفهان امتداد دارد که به عنوان اصلی‌ترین تامین کننده‌ی نفت پالایشگاه اصفهان شناخته می‌شود. بخش بیشتر این خط از منطقه کوهستانی و سخت‌گذر استان چهارمحال‌وبختیاری گذر می‌کند. نخستین نشت نفت این خط لوله در سال 1360 براثر رانش زمین روی داد. بخشی از این خط لوله در منطقه میانکوه شکسته و باعث زیان به بخشی از منابع گوناگون این منطقه شد. این رویداد در سال 1368 و سال 1395 نیز در این منطقه رخ داد. پیش از ظهر روز یکشنبه ۲۳ آذر خط لوله نفت مارون به اصفهان در منطقه تلمبه‌خانه روستای گندمکار شهرستان اردل باردیگر دچار شکستگی شد.
یک کنشگر زیست‌محیطی در چهارمحال‌وبختیاری با اشاره به تکرار حادثه نشت نفت در منطقه سرخون  برای چهارمین‌بار، اشاره کرد و گفت: «نشت نفت در این منطقه خسارت جبران‌ناپذیری به خاک و آب به عنوان دو عامل مهم زندگی و حیات برجای می‌گذارد».
وی با اشاره به تجربه‌ی چهار شکستگی گذشته گفت: «نشت نفت باعث بروز آلودگی در خاک منطقه می‌شود که این آلودگی باعث از میان رفتن زندگی مردم می‌شود. با آلوده‌شدن خاک، پوشش گیاهی نیز دچار آسیب می‌شود».
وی به آلوده‌شدن منابع آبی به عنوان خسارت دیگر این نشت نفت اشاره کرد و گفت: «با نشت نفت در مرحله نخست، منابع آبی سطحی از جمله رودخانه‌های این منطقه دچار خسارت و آسیب می‌شوند و بخش کشاورزی، آبزی‌پروری، سلامت و بهداشت مردم را در پایین‌دست تحت تاثیر قرار می‌دهد».
این کنش‌گر محیط‌زیست چهارمحال‌وبختیاری افزود: «در حوادث گذشته چشمه‌های آب این منطقه آلوده شده بود و سلامت مردم منطقه با تهدید مواجه شد و باعث بروز بیماری پوستی و همچنین تهدیدی برای سلامت و بهداشت مردم شد».
یک کارشناس محیط‌زیست نیز با اشاره به اینکه چشمه سرخون از بزرگ‌ترین چشمه‌های آب شیرین منطقه است، گفت: «نشت نفت در حوادث شکستگی لوله‌ی انتقال نفت، باعث آلوده‌شدن این چشمه شده است».
وی گفت: «به دلیل نشت نفت در چند سال متمادی با آغاز بارندگی چشمه سرخون و چشمه‌های فصلی در مسیر نیز دچار آلودگی نفتی می‌شود و این چشمه‌ها بوی نفت می‌دهد و زندگی مردم منطقه را تحت فشار قرار داده است».
یوسف‌پور به افزایش مهاجرت مردم به سبب محدودیت منابع آب و آلودگی نفتی منطقه و از میان رفتن کشاورزی و آبزی‌پروری مردم اشاره کرد و گفت: «وجود لجن‌های نفتی و همچنین نشت نفت زندگی مردم منطقه را از جنبه اجتماعی، زیست‌محیطی و حقوق عامه تحت تاثیر قرار داده است».
وی با پافشاری بر اینکه مسوول و متولی موضوع نفت و این خط لوله وزارت نفت و شرکت خطوط و لوله اصفهان است، گفت: «در صورت بروز خسارت به محیط‌زیست، مردم و حقوق عامه، مسوولیت آن بر دوش مسوولان وزارت نفت است». (ایرنا، 26 آذر)

– مرمت سه خنجر برنزی لرستان: معاون میراث فرهنگی لرستان از مرمت سه خنجر برنزی در استان خبر داد. وی افزود: عملیات حفاظت و مرمت سه خنجر برنزی در آزمایشگاه قلعه فلک‌الافلاک انجام گرفت. این سه خنجر برنزی به‌گونه‌ی علمی از کاوش‌های باستان‌شناسی محوطه سنگ‌تراشان خرم‌آباد به‌دست آمده‌اند. سه خنجر کشف‌شده از نوع خنجرهای دو جزیی است که در تاریخ ایران باستان معمول بوده‌اند.
دو عدد از این خنجرها دارای دسته و تیغه مفرغی و مزین به سنگ‌‌تراش خورده‌اند که بخش سنگی آن‌ها با میخ پرچ‌های برنزی به دسته مفرغی متصل شده‌ است. شی سوم نیز خنجری است با دسته مفرغی و تیغه‌ی آهنی که به‌شدت هوازده و آسیب‌دیده بود. در این عملیات ابتدا خوردگی‌ها و سطوح حاصل از فرسایش محیطی را برداشته و پس از پاکسازی تا جایی که به اثر آسیب وارد نشود، نسبت به تثبیت و پاکسازی آن‌ها اقدام شده است. (ایسنا، 27 آذر)

***
یادداشت هفته
ريشه‌یابی رفتارهای ضد‌ ميراث فرهنگی

پرستو فخاریان در یادداشتی با عنوان «دو ریشه‌ی رفتار ضد میراث فرهنگی»، در شماره 23 آذر روزنامه‌ی «اعتماد»، به واکاوی برخی کنش‌های ویرانگری که به میراث تاریخی آسیب می‌زنند، پرداخته است و در آغاز نوشته است: «در روزهای اخير، اقدامات يک بلاگر در فضای مجازی بسيار بحث‌برانگيز بوده است؛ بلاگری كه به نواحی مرزی استان سيستان‌وبلوچستان با افغانستان سفر كرده بود و با دسترسی به برخی مناطق تاريخی و باستانی كه هنوز كاوش نشده‌اند، بدون رعايت پروتكل‌های لازم برای حفاظت از ميراث فرهنگی، آثار منقول را جابه‌جا كرده و به آن‌ها دست زده بود تا برای صفحه‌ی شخصی خود در فضای مجازی توليد محتوا كند».
در ادامه‌ی این یادداشت می‌خوانیم: «بسياری از مردم و فعالان ميراث فرهنگی در آن استان همچنين كل كشور به اين موضوع واكنش‌های تندی نشان دادند تا جايی كه با فشار افكار عمومی، فرمانده يگان حفاظت ميراث فرهنگی کشور نيز خبر از دستگيری اين بلاگر داد. اما در يک نگاه عميق‌تر بايد ديد چه عواملی موجب شد تا چنين اتفاقی رخ دهد؟».
نویسنده دو عامل را سبب‌ساز چنین پیشآمدی می‌داند: نخست عدم آموزش و دوم فرهنگ‌سازی، سپس می‌نویسد: «در اين موضوع آنچه مساله را حادتر می‌كند اين است كه فرد مذكور علاوه بر بلاگر بودن، راهنمای گردشگری است؛ امری كه توقعات را از او افزايش می‌دهد و اين سوال را ايجاد می‌كند كه آيا يک راهنمای گردشگری نبايد شيوه رفتار با آثار تاريخی و به‌جا مانده از گذشته را بداند؟ در پاسخ به اين سوال نيز دو نكته به نظر می‌رسد؛ يا چنين نكاتی در دوره‌های راهنمای گردشگری به افراد آموزش داده شده اما در مقام عمل امثال اين بلاگر از دانش خود در اين حوزه بهره نگرفته‌اند، يا اينكه چنين آموزش‌هايی مهم جلوه داده نمی‌شوند و در ادامه به سهل‌انگاری راهنمايان می‌انجامند. آنچه مسلم است بايد در درجه‌ی نخست از نهاد آموزش‌دهنده توقع داشت كه با برجسته كردن اين موضوعات از بروز چنين اتفاقاتی جلوگيری كند. تنها در اين صورت است كه می‌توان فرد خاطی را شماتت كرد و منجر به مجازات او بود. اما مساله فرهنگ‌سازی و آموزش تنها به اين امر ختم نمی‌شود. از آنجا كه گفته می‌شود يک راهنمای محلی اين بلاگر را همراهی می‌كرده، واضح است كه آموزش‌های لازم در اين باره به جامعه محلی نيز داده نشده و اين افراد نيز نسبت به آنچه موجب تخريب آثار تاريخی می‌شود، آگاه نبوده‌اند؛ حال آنكه اگر چنين آموزشی رخ داده بود، می‌شد از بروز اين اتفاق جلوگيری كرد».
نویسنده آنگاه به راهکار دیگر اشاره می‌کند و می آورد: «نظارت كامل بر پهنه‌های تاريخی و باستانی اما موضوع مهم‌تری است كه افكار عمومی يك‌صدا خواهان آن از دستگاه مسوول در اين زمينه بوده‌اند. وزارت ميراث فرهنگی، گردشگری و صنايع دستی مسوول مستقيم چنين نظارتی شناخته می‌شود. با اين‌همه اين سوال پيش می‌آيد كه آيا با توجه به گستره‌ی وسيع سايت‌ها و آثار تاريخی و باستانی، اين وزارت و ادارات زيرمجموعه آن عملا امكان نظارت كامل و تمام وقت بر اين محوطه‌ها را دارند؟ يا با توجه به آنكه همه اراضی باستانی در‌اختيار كامل اين دستگاه دولتی نيست و دستگاه‌های حاكميتی و دولتی ديگری در اين ميان ذی‌نفع هستند، اين وزارت تا چه اندازه می‌تواند از اهرم نظارتی خود بهره گيرد؟».
نویسنده در ادامه افزوده است: «حالا بايد به پرسش ديگری پاسخ داد:چگونه بايد در شرايط كمبود بودجه كه يكی از عواقب آن كمبود نيروی انسانی است از همه سرمايه‌های تاريخی كشور محافظت كرد؟ اينجاست كه پای سازمان‌های مردم‌نهاد به موضوع باز می‌شود؛ سازمان هایی  كه برخاسته از جامعه محلی و نيروهای آموزش‌ديده و دغدغه‌مند باشند تا بتوانند ضمن محافظت از ميراث فرهنگی منطقه خود، بازوی نظارتی وزارت ميراث فرهنگی در منطقه خود باشند. همچنين به صورت نظام‌مند و در راستای پايداری اقتصاد منطقه در ازای بازديدهای كنترل شده گردشگران و علاقه‌مندان به آثار تاريخی، درآمدزايی كنند، چراكه بايد پذيرفت از آن دری كه اقتصاد محلی بيرون می‌رود، تخريب آثار تاريخی و محيط‌زيست وارد می‌شود».
در پایان یادداشت نیز می‌خوانیم: «اين بلاگر و راهنمای گردشگری حتما اولين كسی نيست كه موجب تخريب بخشی از تاريخ يک منطقه می‌شود يا دست به اعمال ناآگاهانه می‌زند؛ در واقع بايد قدردان توسعه شبكه‌های اجتماعی باشيم كه اين فرصت را فراهم كرده تا چنين آسيب‌هايی ديده شود. در اين میان عطش ديده‌شدن در چنين فضاهايی نيز يكی از مهم‌ترين دلايل چنين اقدامات نابخردانه‌ای است. اما اگر افراد جامعه به صورت عموم و افرادی كه مشخصا با حوزه‌ی ميراث فرهنگی و گردشگری مرتبط هستند به‌درستی آموزش ديده باشند و بدانند نهادهای دولتی يا مردمی به صورت حرفه‌ای بر رفتار تخريب‌گرانه نظارت دارند، ديگر عطش ديده شدن نيز نبايد منجر به بروز چنين اتفاقاتی شود».

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-09