لوگو امرداد

خشایار زارع، کُنشگر فرهنگی مَرودَشت زندگی را بدرود گفت

zare2خشایار زارع از کُنشگران فرهنگی و راهنمایان گردشگری قدیمی شهرستان مَرودشت به سبب سکته‌ی مغزی و پس از چند روز بستری شدن در بیمارستان و به کما رفتن، روز پنج شنبه نهم بهمن‌ماه و در جوانی درگذشت و زندگی را بدرود گفت.

به گزارش اَمرداد، نام خشایار زارع برای دوست‌داران تاریخ و فرهنگ ایرانی در شهرستان مَرودشت و سرزمین پارس به سبب فعالیت‌های فرهنگی او نامی آشنا است. از سویی، شادرُوان پدر خشایار با نام صیاد زارع از کارمندان قدیمی میراث جهانی پارسه (تخت‌جمشید) پیش و پس از سال 1357 خورشیدی بوده که سال‌ها در این پایگاه میراث فرهنگی خدمت کرده و شناخته شده بود. همچنین به گفته‌ی سیروس زارع از مرمت‌گران قدیمی سنگ در میراث جهانی پارسه که خود در شهرستان مَرودشت زندگی می‌کند، پدربزرگ زنده‌یاد خشایار به نام مهدی‌قلی زارع از نخستین کسانی بوده که با آغاز کاوش‌های باستان‌شناسی در پارسه (تخت‌جمشید) به عنوان کلنگ زن «اِرنِست هِرتسفِلد» باستان‌شناس نامدار آلمانی سرگرم کار شده و در همه‌ی برنامه‌های باستان‌شناختی این مجموعه‌ی میراث‌فرهنگی باشَنده (:حضور) بوده است.

شادرُوان مهدی‌قلی زارع از کسانی بوده است که خانه‌ی او پیش از انجام کاوش‌های باستان‌شناسی در درون محوطه‌ی باستانی پارسه به همراه چند خانه‌ی دیگر جای داشته که با آغاز کاوش‌های باستان‌شناسی در پارسه، خانه‌ها خریداری و ویران شده و حریم و عَرصه‌ی آن آزادسازی شده است. از همین‌روی، خانواده‌ی زنده‌یاد خشایار زارع در شهرستان مَرودشت شناخته شده است.

خشایار زارع، از کُنشگران فرهنگی پارس بود

اما نام بلند زنده‌یاد خشایار زارع نه تنها به‌سبب کارهای اَرزنده‌ی شادروانان پدر و پدر بزرگ او بوده، بلکه وی از کُنشگران فرهنگی و تاریخی و راهنمایان قدیمی شهرستان مَرودشت از اوایل دهه‌ی هشتاد خورشیدی بوده است. همچنین او از جمله  دل‌سوزان و کُنشگران میراث فرهنگی استان بوده که در پروژه‌ی آب‌گیری سَد سیوند در تنگه‌ی بُلاغی و در حریم محوطه‌ی جهانی پاسارگاد به همراه نگارنده و چند انجمن میراث‌فرهنگی دیگر از سراسر کشور، کوشش‌های فراوانی را انجام داده و در بیشتر نشست‌ها در این زمینه به میزبانی نگارنده و در شهرستان شیراز حضوری پررنگ داشت.

نکته‌ی دیگری که نام شادروان خشایار زارع را برای همیشه زنده نگه خواهد داشت، دل‌بستگی و شیفتگی او به تاریخ و فرهنگ ایرانی به ویژه دوره‌ی شکوهمند هخامنشیان و شاهنامه‌خوانی با آوای زیبا و آهَنگین او بود. نگارنده به یاد می‌آورد که در چندین نشست و هَمایش سروده‌های شاهنامه‌ی فردوسی را با خوانشی گویا و درست و بلند و از بَر (:حفظ) می‌خواند و همواره مورد توجه مردم بود. همچنین پژواک و خوش‌آهنگی صدای او که با نام تُنِ صدا آن را می‌شناسیم، سبب جایگاه ویژه‌ی زنده‌یاد خشایار زارع در برنامه‌های فرهنگی شده بود که همواره مورد استقبال مردم قرار می‌گرفت.

اما شاید مهم‌ترین ویژگی شادروان خشایار زارع در کنار فعالیت‌های فرهنگی او را بتوان چهره‌ی زیبا و ژنتیکی و خدادادی آن دانست. سیما و رُخساری چشم‌نواز و باستانی! زیرا چهره‌ی صورت و حتا اَندام و اندازه‌ی قد زنده‌یاد خشایار زارع همانند شاهنشاه هخامنشی «خشیارشا» فرزند داریوش بزرگ بود و هرگاه او به عنوان راهنمای گردشگری در میراث جهانی پارسه آغاز به توضیح دادن بخش‌های گوناگون محوطه‌ی باستانی پارسه می‌کرد، جدا از دانش فراوان وی از تاریخ ایرانی، افراد زیادی گِرداگرد او جمع شده و به سخنان دل‌نشین و آموزنده‌ی او گوش فرامی‌دادند.

خشایار زارع در سال‌های کمابیش 87 و 1388 خورشیدی و پس از ازدواج برای مدتی ساکن تهران شد و در آنجا شرکتی گردشگری و بازرگانی را راه‌اَندازی کرد که پس از چند سالی به تعطیلی انجامید. اما در همان سال‌ها در تهران نیز فعالیت‌های فرهنگی را دنبال کرده و در نشست‌ها و هَمایش‌های فرهنگی حضوری پر رنگ داشت. نگارنده به یاد دارد که در آبان‌ماه سال 1389 خورشیدی در فرهنگ‌سرای شفق که هَمایشی از سوی کانون انجمن تاریخ مشرق زمین با سخنرانی من برگزار شده بود خشایار زارع نیز باشَنده بوده و در پایان همایش و به درخواست نگارنده با آوای زیبا و دل‌نشین خود، بخشی از فرمان کورش بزرگ را برای باشندگان خواندند که مورد تشویق و استقبال فراوان قرار گرفت.

زنده‌یاد خشایار زارع در چند سال گذشته به زادگاه و شهر خود، مَرودشت برگشته بود و سرگرم کارهای فرهنگی و هنری از جمله موسیقی و آموزش آن به نسل جوان شده بود. هرچند که، شادروان خشایار زارع خود جوان بود و به گمان فراوان کمابیش چهل‌ساله بود.

سخن را کوتاه کرده و برای او آرامش و روان شادی و برای خانواده‌ی وی آرزوی شکیبایی داریم. بی‌گمان مرگ پایان کار نیست و یاد افراد فرهنگی و نیکو همواره ماندگار و پایدار خواهد ماند. سرای روشنایی جایگاه‌شان باد. ایدون باد، ایدون تَرج بادا …

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

11 پاسخ

  1. گروسمان نشین است . یاد و خاطره انوشه روان به نیکی یاد میشود و برای همیشه جاودان میماند .

    1. درود بر تو‌ خشایار عزیز.
      افسوس میخورم چگونه خود را ایرانی میدانم و این مرد را الان باید بشناسم . همواره مانا خواهی بود ?????????????

  2. روحت شاد، یادت ماندگار، و جایگاه ابدی ات آغوش امن الهی باد… آمین. … وقت رفتن نبود مهربان مرد،چه زود قصد سفر کردی،

  3. خشایار ۴۲ سال داشتن سال ۱۳۵۷ به دنیا آمده بود . مردی نازنین و دوست داشتنی و دوستی بامعرفت . مرگش رو نمیتونم باور کنم قرار بود آخر این ماه بیاد تهران همدیگرو ببینیم . باور کنید من هنوزه تو تلگرام و اینستا براش پیام میفرستم . نمیتونم رفتنش رو باور کنم

  4. روحت شاد پسرخاله هنرمند و عزیزم اصلا رفتنت باور کردنی نیست بزرگ مررد و اسطوره هنر و موسیقی حیف و صد حیفت??دنیا برای بزرگ مردی چون تو کوچک بود استااد دوست داشتنی

  5. بزرگان در غربت میروند و غریبان به بزرگی میرسند درود و سلام خدا بر تو باد که هم بزرگ بودی و هم غریب در دیار بزرگان تو رفتی و سفر دیگری را آغاز کردی می‌کنی این سفر و راه به کام و رام و نام تو باد خشایار عزیز زراعت تو تا ابد برای ما خوشه های زرین و طلایی از بال اساطیر و شاهان و مردان و نیک مامان روز به بار می آورد باشد تان ما مثل تو به خود ببیند راستی سلا

  6. دعا گویی و مرور خاطرات خوش را ما باید نسبت به عزیز از دست رفته مان بیاد داشته باشیم. امیدوارم صمیمت و عشق اقوام و دوستان تو را در این روزهای دشوار تسکین بخشه. روحت شاد، یادت گرامی???

  7. درود به روح مرد بزرگ خشایار زارع روحش شاد ویادش گرامی چند سال افتخار دوستی با ایشان را داشتم خیلی وقت بود خبر نداشم تا حالا فهمیدم خیلی متاسف شدم خداوند به بازماندگانشان صبر بدهد

  8. درود بر تو ای خشایار عزیز….‌
    مرد پارسی روحت شاد و یادت ماندگار،
    مرد مهربان پارسی وقت رفتنت نبود،
    چه قدر زود قصد سفر کردی……

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-01-30