لوگو امرداد
یادداشت به قلم بابک شهریاری

من، انجمن و حافظ

بابک شهریارینمی‌دونم تا حالا متوجه شدید هر چیزی یک روحی داره و اون روح به اون چیز ماهیت می‌ده مثلِ قانون، درسته که قانون به نظر یک چیز خشک و بی‌روح می‌آد اما در حقیقت، عدالت روح قانون است و اگر در اجرای قانون به روح عدالت‌خواه آن توجه نشود، قانون از معنا تهی می‌گردد.
مدرسه هم همین‌جوره یعنی روح داره در واقع اتاق کلاس و سالن و … کالبد مدرسه هستند وگرنه روح مدرسه یک چیز دیگه است. کرونا به ما نشان داد که روح مدرسه از سیالیت برخورداره و می‌تونه جاری بشه و نیازی به کالبد آجری و گچی نداره، روح مدرسه از طریق امواج اینترنت جریان پیدا کرد و به منزل همه ما راه پیدا کرد.
بی‌شمار مثال می‌شه زد از روح هر مفهوم و هر موجود و هر رفتار، روح هر مکان و هر اثر، هیچ چیز بی‌روح نیست یا روشن‌تر بگم دست‌کم تا به‌حال من هیچ چیز بی‌روحی را شناسایی نکرده‌ام.
نزدیک به یک‌صدوبیست سال پیش انجمن زرتشتیان تهران تشکیل شد، این انجمن روز اول یک جای دیگری بود، بعدها به مکان فعلی منتقل شد در واقع انجمن این در و دیوار نیست همانطور که، اون در و دیوار هم نبوده بلکه اینها کالبدی هستند که روح انجمن قبلا درون آن قرارداشته و حالا درون این دیگری است.
شبی من بودم و انجمن و حافظ، روح من در این کالبد نبود. در آن مجلس شمع بود و می، می مغانه. از این بیت حافظ سخن رفت که گفته به باغ تازه کن آیین دین زرتشتی ، خوب من هم گفتم جناب حافظ دست تنها که نمی‌شه بقول خودت یاری اندر کس نمی‌بینم یاران را چه شد، وگرنه تازه گردانیدن جهان وظیفه هر انسانی و خصوصا هر زرتشتی است، انجمن دنباله سخن را گرفت و گفت شهر یاران بود و جای مهربانان این دیار، مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد.
وجودم آتش گرفت نمی‌دونم از اون می آتشگون بود یا تاثیر سخن انجمن‌، انجمنی که روزگاری شهریاران افتخار می‌کردند تا بوسه بر خاکش زنند. من نمی‌دونم کیخسرو شاهرخ‌ها کجا رفتند و یگانگی‌ها چه شدند چرا امروز شهر بی‌شهریار شده. یادم می‌آد بیش از چهل سال پیش به اتفاق بزرگترها رفته بودیم تا به سلطه اربابان در انجمن پایان بدیم و سخنرانی‌های تند و آتشینی که بر علیه زمامداران انجمن ابراز می‌شد و تشویق حاضران، بیش از چهل ساله که علی‌الرغم اون همه شور و اشتیاق نشد که یک شهریار در حد کیخسرو شاهرخ از دل این جامعه بیرون بیاد، لعلی از کان مروت بر نیامد سال‌هاست – تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد.
انجمن گفت باور کن جناب حافظ، تابه‌حال با خیلی‌ها صحبت کردم به نظر می‌رسه بیشتر مردم فراموش کردند که زندگی اجتماعی یک تعامل دو طرفه است و نمی‌شه فقط سرویس گرفت و سرویس نداد. خیلی از اون‌هایی که سال‌ها پیش از من وام تحصیلی گرفتند و امروز واسه خودشون کسی هستند، مدیران لایقی هستند من را فراموش کردند: کس نمی‌گوید یاری داشت حق دوستی – حق شناسان را چه حال افتاد و یاران را چه شد.
حافظ رو به من کرد و گفت، این وظیفه شماهاست که مردم را دعوت کنید، چرا بی‌عملی می‌کنید؟
مقصودم این نبود که از خودم دفاع کنم فقط گزارش‌وار گفتم که تابه‌حال دو مرتبه برای کاندیداهای گردش جدید فراخوان زدیم، بعدش زدم زیر گریه و با بغض گفتم، گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند – کس به میدان رو نمی‌آرد سواران را چه شد. گریه‌های مستی هم عجب حال‌وهوایی داره.
یادآور شدم: آخه با این جامعه آفت‌زده‌ای که مهاجرت مثل موریانه داره از بینش می‌بره و با هزار توفانی که هر کدومش سیل فناست باور کنید باتمام این مصائب کار مثبت هم انجام شده. گرچه خزان به این باغ هجوم آورده اما هنوز هم گلهای قشنگی کاشته میشه و پرورده میشه ، همه فکر میکنند که بلبل از ذوق گل غزل خوان شده واقعیت اینه که گل هم از ذوق بلبل شکفته میشه . درد اینجاست که بسیار بلبلان از این باغ رفته‌اند، صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی بر نخواست – عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد.
در ادامه گفتم: خسته شدم بسکه گفتیم و نشنیدن، میان گریه می‌خندم که چون شمع اندرین مجلس – زبان آتشینم هست لیکن در نمی‌گیرد. انجمن گفت: خوب حالا چی؟ گفتم: ما آزمودیم در این شهر بخت خویش – بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش. انجمن با این پاسخ من بد جوری تو لب رفت.
حافظ رو به من گفت: اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش – حریف خانه و گرمابه و گلستان باش. اینجا بود که انجمن به من یادآور شد که قبلا هم بهت گفتم: ای‌که در کوچه معشوقه ما میگذری – بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش.
همین‌طور که دمادم جام‌های پی‌درپی خالی می‌شد خواب مرا فرا گرفت، چشمانم سنگینی می‌کرد و پلک‌هایم بسته می‌شد و به سختی باز می‌شد و آخرین‌باری که پلک‌هایم بسته شد خود را روی کاناپه درازکش دیدم در حالی که تلویزیون روشن بود و کتاب حافظ روی سینه‌ام قرار داشت حال عجیبی داشتم نمی‌دانستم خواب بودم و بیدار شدم یا بیدار بودم و اکنون در خوابم؟
سرم سنگین بود وجودم آتش گرفته، هنوز می مغانه در خون و اضطراب از سرنوشت انجمن در دل می‌جوشید. قلم را برداشتم و این رویا را نوشتم، باشد که بخشی از عهد خود به انجمن را به‌جا آورده باشم.
بابک شهریاری – آبان‌ماه 1400

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

10 پاسخ

  1. درود بابک جان، حرف های شما درست و البته تاثیرگذار است. اما بارها گفته ام که تا هیات مدیره به ویژه هیات رییسه همت نکند، انتخابات برگزار نخواهد شد و صندلی ها و مسئولیت ها واگذار نخواهد شد. همین اقدام شما برای دعوت همگانی برای شرکت در انتخابات اگرچه تاثیرگذار است ولی مدت دارد. در این مدت مگر ثبت نام انجام می شود؟ مگر آخرین فراخوان تمدید شد؟ همین افرادی هم که ثبت نام کرده بودند باید معرفی و تشویق می کردید و انتخاب نهایی را به همکیشان واگذار می کردید نه اینکه اینان در حد انجام کارهای انجمن نیستند و منتظر باشیم افراد مورد تایید ما بیایند و اسم بنویسند. باز هم سپاس از تلاش شما ولی اگر می خواهید موفق شوید در کنار نوشتارهای انگیزشی عالی خود تاریخ ثبت نام و زمان مجمع را هم اعلام کنید تا نتیجه شود وگرنه گفتار و نوشتار اثر بخشی محدود و کوتاه مدت دارد و باید در زمان خود استفاده کرد و خدای ناکرده رفع تکلیف برداشت می شود

  2. درود آقای شهریاری بار دیگر که خواستید به جناب حافظ گزارش بدهید لطفا شفاف گزارش بازگو کنید با جزییات نه آنگونه که رییس سفارش کرده. کرونا به ما نشان داد که روح انجمن از سیالیت برخورداره و می‌تونه جاری بشه و نیازی به کالبد آجری و گچی نداره، روح انجمن از طریق امواج اینترنت جریان پیدا کرد. همانگونه که آن درس خواندن پشت امواج با درس خواندن در کلاس و تاثیرگذاری اش از زمین تا آسمان فاصله هست. بازده انجمن سوار بر امواج هم با انجمن در کالبد در و دیوار نیز متفاوت هست که به عینه می بینیم.
    در لینک https://amordadnews.com/97304/ دیدگاه نوشتم برای اینکه تکراری نباشه اینجا نتیجه دیدگاه را می نویسم : تشکیل مجمع یک دورهمی دوستانه برای اجرای دستور رییس انجمن نیست بلکه انجام یک «وظیفه اجتماعی» برای بهبود و آینده اندیشی است. همه ما در جایگاهی که هستیم «وظیفه اجتماعی» برعهده داریم. آقای خسروی رییس مجمع و مهرداد پوررستمی جانشین رییس و دیگر ناظران که صورت جلسه مجمع تیرماه را امضا کردند برپایه ی «وظیفه اجتماعی» چرایی عدم اجرای صورت جلسه را پاسخگو باشند. بازرسان هم برپایه «وظیفه اجتماعی» باید پاسخ دهند.

  3. زمانی که بر عدم حضور خبرنگار در جلسه ی انجمن پافشاری می کردید این عدم کارایی انجمن پیش بینی می شد. پیش بینی می شد که اگر انجمن نظمی داره برای حضور ناظر مردمی همان خبرنگار هست که جز به جز گفتگوهای انجمن را بازتاب میده. اگر هماهنگی در انجمن دیده میشد فقط برای حضور خبرنگار هست که انجمن هفتگی تکلیف خودش را انجام بده و ایجاد انگیزه ای باشه برای حضور مردم

  4. آقای شهریاری لطفا از لحن گفتاری و عامیانه در نوشتار استفاده نکنید. نکته دوم اینکه آنقدر میل خدمت در بعضی از دوستان هست و همه جا را اشغال کردن، فرصتی برای دیگران نمانده تا رخ بنمایند!

  5. پیش کشیدن مساله‌ی مهاجرت فکر میکنید راهکار هست؟. بیایید باور کنید انان که مهاجرت کردند برنامه ای برای سازندگی در اینجا نداشتند. مهاجرت فقط رفتن به برون مرزها نیست رفتن به مرزهای درون خویش مهاجرت سخت تر و دیربازگشتی هست. رفتن به درون یعنی بی تفاوتی نسبت به اتفاقهای بیرونی. این مهاجرت که گریبانگیر شده را دریابید

  6. گلبانو راست می گوید ؛ مهاجرت به درون ، بد و سخت و خطرناک است .
    برای اینجانب همیشه این پرسش هست که با این همه انجمن و . . . . . در خارج از ایران در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، چرا موبِدان و دلواپسان کیش زرتشتی در آنجا اقدام به شناسایی دين و جذب دیگران به کیش زرتشتی نمی کنند ؟!
    خوب اگر اینگونه خودخواهانه باشد که اگر دیگران بیایند کیش ما را از اوریجینال و باستانی بودن درمی آورند و . . . . . و اینکه دیگران همان دیگرانند و ازخود نیستند و . . . . . پس دیگر چه نیازی است به انجمن و آتشکده و مجله و هفته نامه و نشست و بیانیه و . . . . . ؟
    مگر نه این است که کمیت و تعداد جمعیت یک گروه و یا سازمان و یا دین و … حرف اصلی را می زند ؟
    به فرض اينکه از همين امروز هيچ مزدیسنایی به خارج از ایران نرود باز هم جمعيت زردشتیان با توجه به اینکه جمعیت در همه جای جهان به شوند گرانی و مشکلات و . . . . رو به کم شدن است لذا جمعيت همکیشان نيز سال به سال ، کم و کمتر خواهد شد و ناگهان می بینیم که ديگر کسی باقی نمانده است و این آتشکده ها و . . . . خدای ناکرده خدای ناکرده تبديل به موزه و محل درآمدی برای جذب توريست ها که بیایند و تماشا کنند می شوند.
    آيا اين حرکت نکردن و کاری نکردنِ موبدان و دلواپسان اين کیش، همان مهاجرت بسيار ژرف به درون نيست ؟ آیا خویشکاری موبدان ، فقط نيایش خواندن در گاهنبارها و جشن ها و . . . . می باشد؟ نه خير اينگونه نیست. دعا خواندن را که ديگران هم بلدند.
    وظيفه اصلی ایشان و مومنين، معرفی کيش به همه مردم و افزودن تعداد نوهمکیشان میباشد.
    يک موبد زمانی در پیشگاه اشوزرتشت و خدای اهورامزدا سربلند است که دست کم ده بیست نفری را سدره پوش نموده باشد.
    و گرنه آرزوی فردوسی بزرگ آنجا که می گوید : (( شود مردمی کيش و آیین ما // نگیرد خرد خرده بر دین ما // بیاریم آن آب رفته به جوی // مگر زان بیابیم باز آبروی )) هرگز دست یافتنی نخواهد شد. سپاس

  7. آشنای عزیز و همکیش گرامی مطمئن باشید تا زمانی که‌ از نام مستعار استفاده می‌کنید صدای شما شنيده نخواهد شد. تصمیم گیرندگان بايد بدانند که چه میزان تجربه‌ واقعی پشتبان انتقادات شماست وگرنه در فضای ذهنی می‌توان به‌ تمام کائنات انتقاد کرد

  8. دور تا زمانیکه دستی دست دیگر خود را بریده باشد این جریان ادامه خواهد داشت. یعنی ناسازگاری در همه چیز. چه در انتخابات انجمن باشد چه در خبرنگاری باشد چه مهاجرت کردن و چشم همچشمی و….. . تنها راهکار عشق به همکیش و همکاری خوب میباشد. اما با نظرات موجود به نظرمیاید از محالات است.

  9. جناب شهریاری درود
    از انجاییکه به نیت شما آگاهم عملکرد و تلاش شما برای ایجاد حرکت در جامعه را قابل تحسین میدانم لیک چرایی همراهی شما با عده ای از دوستان انجمن نشین که نتیجه تفکر و عملکردشان اینگونه گریبانگیر انجمن شده را نمیفهمم
    دوستانی که در محافل و مجامع عمومی ( مجازی ) و خصوصی خود را آماده برگزاری مجمع و انتخابات نشان میدهند ولی در عمل گونه دیگر رفتار میکنند و بدنبال تغییراتی به بهانه عدم انجام انتخابات هستند !!!!. چرا که بسیاری از تصمیمات و قراردادهای گذشته و اینده این گردش برای همکیشان پنهان است از جمله:
    *دادستان تکراری و شرم آور فروش زمین اهرستان که هیچ گاه شفاف برای جامعه توضیح داده نشد و از آن مهمتر مدارک و صورت جلساتی که از انجمن خارج و در اختیار شاکیان پرونده قرار گرفت تا همانها سندی برای محکومیت انجمن گردد
    *چرایی بلاتکلیفی مدیریت سالن خسروی که در این دوره تعطیلی بهترین زمان برای استقرار مدیریت جدید بود
    و……
    سخن آخر اینکه آینده نمایانگر گذشته خواهد بود و امیدوارم هیچ یک از اعضا فعلی انجمن در انتخابات آینده ( گردش 45 ) کاندید نگردند چرا که در غیر اینصورت باید پاسخگو جامعه برای عدم کاندیداتوری خود در دو فراخوان گذشته باشند که سبب تاخیر در انتخابات گردش 45 گردید .
    با آرزوی بهروزی برای شما فرزانه گرامی

  10. درود آقای شهریاری عزیز همکیش گرامی کنشگری پرتوان نویسنده ای با قلمی شیوا شما را به خوبی می شناسم و از نیت خیر شما آگاه هستم
    گویا همه همکیشان نام مستعار دارند که صدای هیچ یک شنیده نمی شود. تصمیم گیرندگان بدانند که «به میزان لازم تجربه‌ واقعی پشتبان انتقاداتم هست و در فضای ذهنی به‌ تمام کائنات انتقاد نمی کنم» دستکم به این مقوله که پیگیری آن را به شما سپردند آشنا هستم. شما بفرمایید کجای پیام را دور از پشتوانه تجربه دیدید. شاید در فضای ذهنی می نویسید همه را در همان فضا می پندارید.
    خانم هما درباره زمین اهرستان و تکلیف مدیریت سالن پذیرایی پرسیدند پیشنهاد دادند « هیچ یک از اعضا فعلی انجمن در انتخابات آینده ( گردش ۴۵ ) کاندید نگردند» و به «انجام تغییرات» اشاره کردند.
    آقای رستم که به شما ارادت هم دارند نوشتند: «همین افرادی هم که ثبت نام کرده بودند باید معرفی و تشویق می کردید و انتخاب نهایی را به همکیشان واگذار می کردید نه اینکه اینان در حد انجام کارهای انجمن نیستند و منتظر باشیم افراد مورد تایید ما بیایند و اسم بنویسند». و از شما درخواست کردند:«در کنار نوشتارهای انگیزشی عالی خود تاریخ ثبت نام و زمان مجمع را هم اعلام کنید تا نتیجه شود وگرنه گفتار و نوشتار اثر بخشی محدود و کوتاه مدت دارد …»
    گلبانو و مهرزاد یک ایرانی از مهاجرت درون نوشتند.
    مینو از «میل خدمت در بعضی از دوستان هست و همه جا را اشغال کردن» نوشت این موضوع برمی‌گردد به نوشته‌ی رستم: «اینکه اینان در حد انجام کارهای انجمن نیستند و منتظر باشیم افراد مورد تایید ما بیایند و اسم بنویسند»
    قدردان کسانی باشید که هنوز بی تفاوت نشدند. هنوز پیام و دیدگاه می گذارند. میگویند هرآنچه که شما اهالی انجمن در هیچ مجمع پاسخ ندادید بدانید که همه جامعه دارای پشتوانه درک و شعور هستند. پیروز باشید و سرافراز کوشا در پاسداشت 120 سال آبروی انجمن با پشتوانه ی نیک نامانی پون ارباب شاهرخ گیو و مهر و … هنوز پس از یک سده نام این بزرگمردان اعتبار انجمن هست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-06