ز باغ سبز هنر، یک شجر به خاک افتاد
نه یک شجر، که جهانی هنر به خاک افتاد
کسی که سکر سرودش چو مستیِ میِ ناب
به دلربایی مهتاب رخ شکستهی در آب
یکی که نالهی نایش ، نوازش باران
یکی که بانگ و ندایش، خروش بیداران
یکی که مرغ سحر بیقرار آوازش
یکی که لاله، به دل داغدار پروازش
یکی که مهر وطنخواهیاش به پیشانی
دلش به دام محبت همیشه زندانی
سفر کجا؟ تو کجا؟ آشیانهات اینجاست!
سرای عشق و امید و ترانهات اینجاست !
سفر برای تو هرگز حدیث رفتن نیست
دل از محبت دلدلدگان گسستن نیست
تو از قبیلهی عشقی و نیک میدانی
که در جهان هنر تا همیشه میمانی
به گاه شادی و هنگامهی پریشانی
به عشق مادر میهن سرود میخوانی
۱۷ مهرماه ۹۹