تهران
- 16:00 1400-04-14
- ۰ دیدگاه
دههی شصت، زمانی که بستههای نایلونی چپیس به بازار آمده بود، خوشگذرانی و تفریح ما همین اندازه بود که چیپسهای پُرنمک ...
- 16:00 1400-04-12
- ۰ دیدگاه
تا همین یک سدهی پیش فروشندههای دورهگردی بودند که تغارهای سفالی را روی سر میگذاشتند و محله به محله ماست میفروختند...
- 18:57 1400-04-11
- 3 دیدگاه
به فکر خودمان رسید؟ یا از فرنگیها یاد گرفتیم آرد و شکر و روغن را قاتی کنیم و خمیرش را با انگشت وَرز بدهیم و شکلهایی...
- 16:00 1400-04-09
- 10 دیدگاه
سی سال، هر روز بانویی که سراپا قرمز پوشیده بود، آرام و بیگفت و سخن پا به خیابان فردوسی میگذاشت و گوشهای روبه بخش ...
- 16:00 1400-04-08
- ۰ دیدگاه
با همهی استکانهای دیگر فرق داشتند. در ساخت آنها ظرافتی بیش از حوصلهی آنهایی به کار رفته بود که چای را تند و تند ...
- 22:03 1400-04-07
- ۰ دیدگاه
جایی تماشاییتر از «فروشگاه فردوسی» نمیشد پیدا کرد. افسونگر بود و برق از چشمها میپراند. زنها بهترین لباسشان را می...
- 16:00 1400-04-06
- ۰ دیدگاه
یک جور خوشگذرانی بیآزار بود. انگار بیخیال دنیا و زندگی شده بودیم و میخواستیم آنقدر دندانهایمان را روی آدامس له شد...
- 16:00 1400-04-05
- ۰ دیدگاه
طباخیهای تهران قدیم حال و هوای دیگری داشتند. در آن جا بخشی از رفتار مردم و فرهنگ خوراکیشان را میشد دید و شناخت. در...
- 20:59 1400-04-03
- یک دیدگاه
یک لحظه پلکهامان را ببندیم و شهری را تصور کنیم که پرندهای ندارد و حیوانی اهلی و رام در جایی از شهر پیدا نمیشود. ای...
- 23:30 1400-04-02
- ۰ دیدگاه
چه حوصلهای داشتند قدیمیها. لیقه را تهِ دوات میگذاشتند و مُرکب رویش میریختند و قلمهای نوکتیز فلزی را آغشته به جو...