چه بگوییم از آن همه زیبایی و دلبری؟ باید از نزدیک دید. خود «تلیله»ها خبر دارند چقدر تماشاییاند؟ با بالزدنشان لبخند روی لبهایمان مینشیند و دلمان غنج میزند و با جستوخیزشان قلبمان مالامال از شادی میشود. کاش همیشه جلو چشممان بودند، اما خوب است دور باشیم که دلتنگشان بشویم و قدرشان را بیشتر بدانیم. بازیگوش هم هستند و از آدمها چندان پروایی ندارند. نه اینکه سرِ نترسی داشته باشند، شادی بودن و زندگی کردن را نمیخواهند با ترس و هراس خراب کنند و در بیم و نگرانی بهسر ببرند. این را از به آب زدنشان میتوان فهمید. خود را به موجها میسپارند و رها و آزاد به اینسو و آنسو میغلتند و میروند. به چشمان پُرفروغ تلیلهها نگاه کنیم؛ فروغ زندگی در آن چشمها، در تن و جانشان، میدرخشد!
تلیلهها پرندگانی آبچَر هستند. آبچر به پرندههایی گفته میشود که خوراک خود را از درون آب به دست میآورند. تلیلهها پیکری بیاندازه زیبا دارند. کوچک و بندانگشتیاند. بیشتر از 55 سانتیمتر قد نمیکِشند. ریزترینشان تلیلهای است که کوچک نامیده میشود و همهی پیکر رنگینش 14 سانتیمتر بیشتر نیست. شکم ِ سفید تلیلهها، در کنار بالهای قهوهای کمرنگ و نوار تیرهرنگی که سطح بدنشان را پوشانده است، از دیگر پرندگان جدایشان میسازد. به همینگونه، پاها و منقار بلند و باریک آنها یک ویژگی دیگر است تا تلیلهها را آسانتر بشناسیم. منقار آنها خمیدگیای روبه پایین دارد و نیرومند و نوکدار است.
تلیلههایی که در زیستبوم ما زندگی میکنند، خوشبختانه فراواناند. آنهایی را که میشناسیم، اینگونهاند: تلیلههای گردن سرخ، سفید، شکم سیاه، بلوطی، دُم سفید، کوچک، خاکستری، بزرگ، نوک پهن. یکگونه تلیلهی بسیار اندک و کمشمار به نام پنجه دراز هم هست که تنها و تنها یکبار در چابهار دیده شده است. پنجهدرازها در تالابها و برکههای آب شیرین زندگی میکنند و حیف که کمتر سراغی از ما میگیرند. همان یکبار دیده شدهاند و تا آنجا که میدانیم خبر دیگری از آنها گزارش نشده است. این را هم بگوییم که پرندهشناسان که یکی از کارهایشان ردهبندی و بالا و پایین کردن فهرست پرندگان و بخشبندی آنهاست، چندی پیش یکی از پرندههای آبچلیک را به نام آبچلیک شکیل، جدا کردند و به گروه و ردهی تلیلهها آوردند. چه کاری بود این جابهجایی؟ یعنی خود شکیلها خواستهاند کنار آبچلیکها نمانند؟ نکند دلخوراند از آبچلیکها؟ خدا نکند. همیشه دوست باشند و در آرامش بهسر ببرند.
تلیلههای ایران و گوناگونی آنها
اگر بخواهیم تلیله سفید را پیشتر از تلیلههای دیگر بشناسیم، باید این را بگوییم که آنها بیشتر از دیگر همردههایشان موجسواری را دوست دارند. چاق و چله هستند و با همهی تنومندی، پُرجنبوجوشاند. قدشان 20 سانتیمتری است. دُم تیرهرنگشان را با هزار جلوهگری تکان میدهند و با این کار کنارههای سفیدرنگ دُمشان را نمایانتر میکنند. این هم یکجور دلبری است. بیشتر زمانها کنار آبها روز و شبشان را میگذرانند و ساحل ماسهای را خوشتر دارند تا هرجای دیگر. در ایران ما تلیله سفیدها را باید در ساحل دریای کاسپین دید، یا ساحل جنوب در خلیج فارس. آنها کوچرو هستند و در زیستبوم ما زمستانگذرانی میکنند.
حساب تلیله بلوطیها جداست. پیکر کوچکی دارند و سر به تُو هستند. انگاری قوز کردهاند. خموده و تنبل نیستند. تلیله و تنبلی؟ نه، نه. سرشارند از عشق به بازی و پریدن و غلتخوردن در آبها. اما بلوطیها به این قوزکردگی اندک، خوگرفتهاند. شاید گردن کوتاه آنها این گمان را پدید میآورد که قوزیاند. آنها در تابستانها به رنگ بلوطیاند؛ بلوطیای که به سرخی هم میزند. در زمستان رنگ پَرهایشان تغییر میکند و روشنتر و نخودیرنگ دیده میشوند. اما چشمهای زیبا و درشتشان سیاهرنگ است؛ همچنان که منقار تا اندازهای ستبرشان هم، سیاه است. خوراک بلوطیها از سختپوستان کوچک و حشرههاست. در آذرماه دو سال پیش بود که برای نخستینبار تلیلهی بلوطی در طبیعت استان لرستان، در شهرستان ازنا، دیده شد و با این دیدن شمار پرندگان زیستبوم آن بخش از کشورمان به عدد 239 رسید. این یک رکورد تازه برای پرندهنگری لرستان بود. افزونبر اینکه دیدن تلیله بلوطی در آنجا رویداد فرخنده و شادیبخشی بود. کاش همهجا باشند و شادی ببرند و بیدردسر زندگی کنند. ما هم از بودنشان سیراب از تماشا بشویم.
اما اگر خبری از تلیله کوچکها بخواهیم بگیریم باید نخست این را بگوییم که آنها از همه قد کوتاهترند. تلیلهای به کوچولویی آنها پیدا شدنی نیست. پیشتر گفتیم که 14 سانتیمتری هستند. سینهای خرماییرنگ و رگهرگه دارند، اما شکمشان مانند ابروهایشان سفیدرنگ است. آنها را هم در ساحل دریا میتوان دید و هم در آبهایی که دورتا دورشان خشکی است. در ایرانِ ما باید نشانیشان را در خوزستان و فارس و ساحل جنوب گرفت. تلیله کوچکها با همهی جثهی ریزهمیزهای که دارند، پرندگانی کوچرو بهشمار میروند. هرگاه گذرشان به آب و خاک ما افتاد، بیاییم قدمشان را روی چشم بگذاریم و قول بدهیم آنقدر مراقبشان باشیم که آب در دلشان تکان نخورد.
حواسمان به تلیلههای خاکستری هم باشد. آنها مسافران زمستاناند. در فصل سرد آنقدر پرواز میکنند تا به جاهای گرم برسند و پس از گذر سرما، بازگردند. نوک تلیله خاکستریها، درست مانند گردن و پاهایشان، کوتاه است.
از همه باوفاتر به زیستبوم و جای زندگی ما، تلیله دُم سفیدها هستند. در هر گوشه و کنار ایران دیده میشوند. صفا و شادی میآورند و با خوب و بد ما میسازند و تَرکمان نمیکنند. قدرشناس مِهر و وفاداریشان هستیم و خوبیشان را با خوبی پاسخ میدهیم. مگر جز این هم میتواند باشد؟ پاسخ خوبی که بدی نیست. دُم سفیدها کمتر کنار ساحل میروند. دریاچههای پُر گیاه را خوشتر دارند. وقتهایی هم سر از شورهزارها درمیآورند. از ته دل آرزو میکنیم هرجا هستند خوش و خُرم باشند و از زندگی لذت ببرند.
تند و چابکترین تلیله آنهایی هستند که گردن سرخ نامیده میشوند. اجتماعی و اهل رفتن و آمدناند و پروازی شتابان دارند، اما اوج نمیگیرند و در بلندایی اندک بال و پَر میزنند. خوشاشتها هم هستند و دست رد به هیچ خوراکی نمیزنند. نوش جانشان، الهی که همیشه سفرهشان پُرروزی باشد.
سرانجام از تلیله های شکم سیاه بگوییم که کمترین نگرانی درباره ی آن ها وجود دارد و خدا را هزار بار سپاس که هنوز از شمارشان کاسته نشده است.
تلیلهها با زیستبوم ما یکی و آشنا هستند. اینکه ما چه اندازه آنها را میشناسیم و هوایشان را داریم؟ بستگی به اندازهی اهمیت و ارزشی دارد که به زیستبوممان میدهیم. دلمان میخواهد اینگونه تصور کنیم که همیشه و در همه حالی نگران زیستبوم کشورمان هستیم. نهتنها به این سبب که جان پرندگان و دیگر جانداران به اندازهی جان انسان باارزش است، بلکه به این دلیل هم که سرسبزی و تازگی و زیبایی کشور ما بستگی به بودن آنها دارد. نگهبان و دلسوز پرندهها باشیم!
*با بهرهجویی از: تارنماهای «دانشنامهی پرندگان ایران»؛ «پرندگان ایران»؛ «ویکی جو».