در بخشهای (۱) تا (۶) خاطراتِ زندهیاد شاهرخ کشاورزی؛ دوران کودکی، آغاز دبستان تا دیپلمگرفتن از دبیرستان البرز و دانشجویی در دوره شبانه دانشسرایعالی، اجرای برنامههای موسیقی و کار در پالایشگاه نفت پارس و چگونگی سرپرستی و اجرای موسیقی در جشنهای نوروز، مهرگان و سده و تدریس در فیروزبهرام را باهم خواندیم.
خاطراتِ آقای کشاورزی ما را با زندگی مردم در هشتاد سال گذشته، تاریخچه آموزشگاههای زرتشتی کرمان و تهران و چگونگی اجرای برنامههای موسیقی در آن روزگاران آشنا میکند.
از خانواده ایشان بهویژه همسر، فرزندان و برادران ایشان، خواهشمندم در کامل کردن این خاطرات، بهویژه در زمینه عکسهای قدیمی و کودکی ایشان من را یاری دهند. همچنین اگر دنباله این خاطراتِ آموزنده را دارند، برای ویرایش در اختیارم قرار دهند تا پس از انتشار در سایت «امرداد»، آن را به صورت کتاب منتشر کنم.
اینک بخش (۷) این خاطرات:
جشن ۹۷سالگی دبیرستان ایرانشهر
در سال ۱۳۸۳ جشن دیگری به مناسبت نودوهفتمین سال گشایش دبیرستان ایرانشهر کرمان با همکاری سروش شیدایی و پرویز فروهری و اینجانب که هر سه دانشآموز این دبیرستان بودهایم و من و سروش شیدایی دبیر این دبیرستان نیز بودم، در سالن دبیرستان فیروزبهرام، باحضور فرهنگیان و دانشآموزان قدیمی و دوستداران کرمانی این مدرسه زرتشتی تشکیل شد. مراسم با شکوهی بود که در آن چند برنامه هنری و موسیقی و چندین خاطره از گذشتههای این دبیرستان بههمراه یادی از آمیرزابرزو آمیغی مدیر نیمسده این دبیرستان بازگو شد. کیک بزرگی همراه با یک شمع بزرگ به جلوی سن آورده شد. با شادی حاضرین در سالن که همه ایستاده بودند و کف میزدند با اجرای موسیقی شاد، شمع خاموش و کیک بریده شد و مراسم به پایان رسید.
در این مراسم در کنار خداداد شهریارزاده ناصری دانشآموز دبیرستان ایرانشهر و مدیر قبلی فیروزبهرام و مهندس راسخی مدیر وقت فیروزبهرام سخنانی را یادآور شدم.
برنامه موسیقی نیز شامل نوازندگی تار پرویز کشاورزی، تنبک بیژن کشاورزی و دف هدیه کشاورزیان بود که با هنرمندی فراوان، تمام شرکتکنندگان در سالن را شاد و سرحال آوردند. من هم از دیدار با چند دختر و پسر دانشآموز پنجاه سال پیش در ایرانشهر و کیخسرو شاهرخ کرمان بسیار خوشحال شدم.
در نوشتهای که به سال ۱۳۸۷ خورشیدی نوشتم و در شماره ۴۳۶ (آذر و دی ۱۳۸۸) ماهنامه فروهر با عنوان «دبیرستان ایرانشهر کرمان با پیشینه صد ساله» چاپ شده است. چنین آوردهام:
بنای دبیرستان ایرانشهر کرمان، در سال ۱۲۸۲ خورشیدی، ده سال پس از ورود ارباب کیخسرو شاهرخ از هندوستان به کرمان، با نام «مدرسه بزرگ ملی»، برای پسران زرتشتی کرمان، به یاری ایشان و دیگر همکیشان زرتشتی، بر روی زمینی در بیرون دروازه ناصریه از آن ارباب شهریار خدابخش، از زمینهای ارباب گشتاسب دینیار آغاز شد و در سال ۱۲۸۵ خورشیدی گشایش یافت. این مدرسه یک کلاس پیشابتدایی (تهیه) و شش کلاس اصلی داشت که شاگردان هر کلاس پس از دادن امتحان و پذیرفتهشدن به کلاس بالاتر میرفتند و حساب، دیکته، هندسه، تاریخ، جغرافیا، انشاء، خط، اوستا و دینی میآموختند. پیش از آن بچهها با سنهای گوناگون در مدرسههایی به نام مکتبخانه و همگی در یک کلاس با سرپرستی یک معلم (مکتبدار)، از همکلاسیهای بزرگتر خود که با سوادتر بودند، الفبای فارسی و عددنویسی را میآموختند. نمونه آن مکتبخانه ملامرزبان از پیشگویان زرتشتی کرمان دوره قاجار که در آذرماه ۱۳۰۰ خورشیدی درگذشت و دیگر مدرسه نوبنیاد جمشیدی کرمان بود که در سال ۱۲۹۵ خورشیدی به یاری جمشید جهانگیر در نیایشگاه (درمهر) زرتشتیان (محله شهر) کرمان گشایش یافت. این مدرسه رایگان بود و ۲۰ تا ۳۰ دانشآموز و یک معلم به نام خدایار خسرو داشت که با ترکه انار در دست، کلاس را اداره میکرد و بزرگترها به کوچکترها درس میدادند. این کلاس یکسره بود و زنگ تفریح نداشت. پس از گشایش مدرسه های بزرگ در سال ۱۲۸۵ خورشیدی، میرزاخدارحم (خدارحم بهمن پارسی) از سوی انجمن زرتشتیان کرمان. برای مدیریت آنجا استخدام شد که در سال ۱۲۸۶ خورشیدی به تهران رهسپار شد و دیگر برنگشت.
معلم کلاس اول این مدرسه در همین سالها مرد جوانی به نام میرزاکمال منصوری بود که کتاب اول دبستان (اخلاق مصور) را همراه با درس حساب (جمع و منها) آموزش میداد.
در سال ۱۲۹۷ خورشیدی، یکی از فرهیختگان مدرسه دارالفنون تهران برای مدرسه بزرگ زرتشتیان کرمان استخدام شد. او میرزاابوالحسنخان ارجمند، جوانی خوشبرخورد و شیکپوش و مدیر بود و چند آموزگار تازه استخدام کرد و میرزادینیار اردشیر (پدر مانکجی کشاورزی دبیر فیزیک) را که مردی باسواد، میانسال و به تازگی از بمبئی به کرمان بازگشته بود به ناظمی این مدرسه گماشت.
میرزاابوالحسن در کلاسهای بالاتر درس ریاضی و میرزاعلی خدایی شاعر خوشذوق مهریز یزد، ادبیات پارسی را آموزش میدادند؛ همگی برابر برنامه وزارت معارف (فرهنگ). هنگام امتحانات پایان سال بازرس اداری فرستاده میشد. در این دوران ارباب شهریار خسرو راوری، از سوی انجمن زرتشتیان کرمان، سمت نظارت بر اداره مدرسه بزرگ را داشت.
در سال ۱۲۹۶ خورشیدی میرزاابوالحسنخان ارجمند هفت شاگرد مدرسه را که در کلاس ششم دبستان بودند و خودش آنها را درس میداد، برای امتحان نهایی که از سوی اداره معارف کرمان برگزار میشد، معرفی کرد که همه آنها قبول شدند و برای نخستین بار توانستند گواهینامه (تصدیقنامه) کلاس ششم ابتدایی و پایان دبستان را بگیرند.
تنها ناظم مدرسه (دینیار ناظم) میتوانست شاگردان را ادب کند. هر کس که نمره کمتر از هفت در درسی میگرفت با ترکه انار و یا شلاق به کف دست یا پایش زده میشد، اما گاهی آموزگار در کلاس شاگرد بازیگوشی را پیش میخواند. او را رو به نیمکت دانشآموزان، دوزانو و عمودی روی زمین آجری و مرطوب کلاس تا پایان ساعت درس مینشاند و ادبش میکرد به این روش «کندهزدن» میگفتند.
زمان این رویدادها نزدیک به پایان پادشاهی احمد شاه قاجار بود. میرزاابوالحسنخان مدیر، از ادب کردن سخت دانشآموزان توسط آموزگاران و دینیار ناظم پیشگیری میکرد.
در این زمان در این مدرسه از کلاس سوم به بالا میرزاخداداد (پسر دستور کیخسرو) و میرزاکمال منصوری و میرزاعلی خدایی سه ساعت نیمروز و دو ساعت پس از نیمروز آموزش میدادند.
در سال ۱۲۹۶ خورشیدی یک گروهبان انگلیسی به نام سارجین به این مدرسه آمد و به شاگردان ورزش سوئدی، قدمرو و رژه نظامی میآموخت. او در پادگان پلیس جنوب کرمان S.P.R کار میکرد.
در سال ۱۲۹۸ خورشیدی همه چیز در مدرسه بزرگ زرتشتیان کرمان دگرگون شد، میرزاابوالحسنخان ارجمند از ریاست این مدرسه کنار رفت و گویا از سوی حکومت افغانستان در زمان پادشاهی امیراماناللهخان، مستشار فرهنگی در آن کشور شد. میرزاعلی خدایی معلم ادبیات و عربی به کفالت مدرسه گماشته شد و پس از او میرزابرزو آمیغی که با درجه آسپیرانی (ستوان سومی) در یگان انگلیسی پلیس جنوب کرمان S.P.R کار میکرد، نخست آموزگار زبان انگلیسی و سپس ناظم این مدرسه شد. میرزابرزو آمیغی فرزند مرزبان، بنا به گفته خودش در کودکی شاگرد ارباب کیخسرو شاهرخ در کرمان بود. در جوانی به بمبئی رفت و در بازگشت به کرمان وارد S.P.R شد و در سال ۱۲۹۹ خورشیدی به مدرسه بزرگ زرتشتیان کرمان آمد و به آموزش زبان انگلیسی و پس از آن نظامت و مدیریت آنجا پرداخت و تا پایان عمر خویش (سال ۱۳۴۸ خورشیدی) نزدیک به نیمسده در همین مدرسه بود که به نام مدرسه پسرانه زرتشتیان و یا دبیرستان ایرانشهر کرمان نامیده میشد.
او با قدرت ویژه و روش نظامی و دقت فراوان شاگردان زرتشتی و مسلمان مدرسه را که گروهی شهریه میپراختند و گروهی رایگان بودند، اداره میکرد که بیشتر آنها با همکاری دلسوزانه گروهی از معلمان دانشمند زرتشتی و مسلمان کرمان، به بالاترین درجات علمی، اقتصادی، هنری و صنعتی رسیدند و هم اکنون در سراسر ایران و دیگر کشورهای دنیا کار و زندگی میکنند.
سه تن از دانش آموزان زرتشتی این مدرسه که در سال ۱۳۰۱ خورشیدی، کلاس ششم دبستان را به پایان رسانده و گواهینامه پایان دوره دبستان را گرفته بودند، پس از گذراندن دوره دارالمعلمین (تربیت معلم) کرمان در همین مدرسه آموزگار شدند: دکتر مهربان شهریاری، مهربان خانیزاده و سرهنگ کیخسرو کشاورزی، که پس مدتی هر یک به راه خود رفتند. با افزوده شدن سه کلاس اول، دوم و سوم دبیرستان، مدرسه بزرگ ملی زرتشتیان نام دبیرستان پسرانه ایرانشهر کرمان را به خود گرفت و دو کلاس اول و دوم دبستان به مدرسه دیگری به نام مدرسه کاویانی سپرده شد که میرزا کیخسرو سیاوشیان مدیر آنجا بود. پس از کلاس دوم ابتدایی برای ورود به کلاس سوم دبستان در سالن دبیرستان ایرانشهر از دانشآموزان امتحان ورودی دیکته و حساب گرفته میشد و کسانی که نمره زیر ده میگرفتند ثبتنام نمیشدند. (من در شهریورماه ۱۳۲۷ در این امتحان ورودی شرکت کردم و نمره قبولی آوردم.)
از سال ۱۳۳۵ کلاس چهارم دبیرستان (رشته طبیعی – تجربی)، سال بعد کلاس پنجم را گذراندم.
در همین سالها دبستان ایرانشهر (از کلاس سوم تا ششم ابتدایی)، در ساختمان قدیم و دبیرستان ایرانشهر (از هفتم به بعد)، در ساختمان جدیدی که بر روی زمینهای همان مدرسه قدیم با یاری مزدیسنا (برادر دکتر مزدیسنا) ساخته شده بود جا گرفتند. سالن بزرگ و تاریخی دبیرستان ایرانشهر با همت و یاری ارباب جهانگیر فروهر ساخته شده بود که هنوز هم پابرجاست و بعدها سن نمایش با دکورهای زیبا و دو اتاق برای چهرهپردازی و عوض کردن لباس بازیگران نمایشنامهها در دو طرف سن به آن افزوده شد. از این سالن بزرگ برای برگزاری امتحانات و در روزهای تعطیل نوروز و تابستان برای اجرای برنامههای هنری، نمایشی، موسیقی، پیشپردهخوانی، سرودخوانی و سخنرانی استفاده میشد.
در سال ۱۳۴۳ با سرپرستی افتخاری میرزابرزو آمیغی که بازنشسته شده بود، مدیریت دبیرستان ایرانشهر به شاپور سپهری و پس از آن در سال ۱۳۴۷ به منوچهر کاویانی و سپس به اردشیر فرهمند یزدی و پس از ایشان تا سال ۱۳۵۹ دوباره به منوچهر کاویانی واگذار شد. من نیز در همین دوران معاونت دبیرستان ایرانشهر کرمان را بردوش داشتم. از آن به بعد این دبیرستان به صورت دولتی درآمد و در اختیار آموزش و پرورش کرمان قرار گرفت.
در سال ۱۳۴۷ کتابخانه بزرگ دبیرستان ایرانشهر کرمان در ساختمان جدید، با هدیه کتابخانه شخصی نویسنده که سالها دانشآموز، دبیر و معاون آنجا بودم، گشایش یافت و از طرف دانشآموزان پیشین چند صد جلد کتاب پرارزش و ماندگار توسط دکتر منوچهر خدیوپارسی از آمریکا و دکتر خدارحم کیانی از آلمان و دیگر دانشآموزان و خانوادههای آنها به کتابخانه افزوده شد تا دانشآموزان بتوانند از آنها سود ببرند.
از سال ۱۳۸۷، ساختمان قدیمی دبیرستان ایرانشهر کرمان با پیشینهای بیش از یکصد سال که در دوران ما محل دبیرستان و سپس به دبستان ایرانشهر تبدیل شده بود، خراب و به جای آن مدرسه دولتی جدیدی ساخته شد، اما هنوز ساختمان جدید دبیرستان که اکنون دولتی است و سالن بزرگ و تاریخی آن پابرجاست.
در پایان یادآوری میشود که دبیرستان ایرانشهر کرمان با این پیشینه کهن، نقش فراوان و بزرگی از دیدگاه علمی و فرهنگی، ورزشی و هنری برای مردم کرمان، به ویژه همکیشان زرتشتی داشته است که فراموش نشدنی است.
خاطراتی از دبیرستان ایرانشهر
اکنون خاطرهای از دوران تحصیلی در دبیرستان ایرانشهر بازگو میکنم: زمانی که دانشآموز سال اول این دبیرستان بودم، کلاسی که ورزش داشت و بچهها در حیاط هر یک به ورزش مورد علاقه خود مشغول بودند، با شروع زنگ تفریح بایستی تمام وسایل ورزشی و توپها جمع شده و تحویل اتاق ورزش بشوند. در گوشهای از حیاط دبیرستان چند دانشآموز تمرین پرتاب وزنه میکردند و وزنه گرد و سنگین آهنی را تا چند متر دورتر پرتاب میکردند و مسابقه می دادند. ناگهان در شروع زنگ تفریح فردی آخرین پرتاب وزنه را انجام میداد که وزنه به سر یکی از بچههای تماشاچی خورد و جابهجا به زمین افتاد. فریاد بچههای تماشاچی بلند شد و معلم وزرش خداداد سیامک (کوچکی) و دیگر دبیران سراسیمه خود را به آنجا رساندند. آن دانشآموز بیجان روی زمین افتاده بود. فوری دستور داده شد چهار دانشآموز ورزشکار قوی هیکل دو دست و دو پای او را بگیرند و بلندش کنند و با دویدن او را به خیابان اصلی و یا درمانگاهی برسانند. وسیله رفتوآمد بیشتر مردها و بچههای مدرسه دوچرخه بود که امکان حمل چنین فردی را نداشتند. او بیهوش شده و فقط نفس میکشید. با همین وضعیت او را به درمانگاه یا پزشکی رساندند و سپس به خانهاش بردند. چند روزی همه ما بچهها و کادر دبیرستان نگران حال او بودیم تا اینکه یک روز صبح پیدایش شد و سر کلاس رفت و همگی راحت شدیم.
خاطرهای دیگر
در آن دوران رسم بود که گروههای نمایشی حرفهای کرمان و یا اصفهان بیشتر در ایام نوروز و یا تعطیلات تابستان سالنهای دارای سن را که مناسب برگزاری نمایش بودند اجاره و با فروش بلیط، چندین شب برنامههای خود را که همراه با نمایش و پیشپردهخوانی و موسیقی بود اجرا میکردند. مردم کرمان هم از اینگونه برنامههای خیلی خوب استقبال میکردند. بیشتر از سالن یک سینما قدیمی (تابان) که تعطیل شده بود و یا باشگاه افسران و یا سالن دبیرستان ایرانشهر استفاده میشد.
خانوادههای زرتشتی دوستدار این برنامههای هنری بیشتر به سالن دبیرستان ایرانشهر میآمدند زیرا به خانههایشان نزدیک بود و مشکل رفتوآمد در شب را نداشتند. خانواده ما هم گاهی به تماشای چنین برنامههایی میرفت که بهواقع دیدنی و سرگرمکننده بود.
نمایشنامه «سه عروسی در یک شب» را که با گروه کمدی گواشیری، دعوتی و دیگر هنرمندان اجرا میشد، هرگز فراموش نمیکنم. یک گروه کمدین اصفهانی هم با نام گروه افسانه به کرمان آمده بود که سرپرست و کارگردان آن هنرمند مسن و کمدین با لحجه اصفهانی به نام «افسانه» بود، به همراه یک بازیگر مرد جوان و یک دختر و یک مادر با هنرمندی داریوش کشاورزی و برادرشان سیروس کشاورزی، خندهدارترین نمایشنامه انتقادی و خانوادگی را بازی کردند که بیش از یک ماه و شبهای تعطیلی در دو سانس، اجرا شد. در ضمن موسیقی و ترانهخوانی و پیشپردههای کمدی هم این برنامه را کاملتر میکرد. من هنوز هم آهنگهای شادی که توسط این دو برادر هنرمند و خوانندهها اجرا شد فراموش نکردهام. گاهگاهی به یاد آنها این آهنگها را مانند رنگ قفقازی، رنگ ایرانی، رنگ قزاقی و ….. اجرا میکنم. داریوش کشاورزی نوازنده تار و سه تار و قرهنی، سیروس کشاورزی نوازنده ویلن بودند و گاهی هم در مهمانی خصوصی به همراه ساز «گارمان» که نوعی ساز شبیه آکوردئون بود و توسط استاد همایی نجار نواخته میشد، این آهنگهای شاد و ضربی را اجرا میکردند.
در کرمان قدیم فقط یک سینما به نام «تابان» وجود داشت که ما از محل آن هم خبر نداشتیم. بعدها سینما درخشان با دو سالن زمستانی و تابستانی، در اول خیابان زریسف نزدیک فلکه مشتاقیه توسط شهریار بهمن شهریاری ساخته و افتتاح شد که بیشتر فیلمهای فارسی و دوبله شده هندی و مصری را نمایش میداد. بعد از آن، سینما نور افتتاح شد که فیلمهای خارجی و رنگی دوبله به فارسی را به نمایش میگذاشت و سپستر سینمای دیگری در خیابان ابوحامد که به وسیله پسر شهریار بهمن اداره میشد و پس از آن دو سینمای کنار هم به نام مهتاب برای نمایش فیلمهای فارسی و سینما آریا برای نمایش فیلمهای خارجی رنگی سینما اسکوپ دوبله به فارسی که توسط شاپور همتی مدیریت میشد، به وجود آمدند و بیشتر مردم کرمان با علاقه فراوان از آنها استقبال میکردند و ساعات تفریح خود را این گونه میگذراندند.
هشتادسالگی فیروزبهرام
در دیماه ۱۳۹۱ خورشیدی جشن بزرگ و باشکوهی به مناسبت هشادمین سال گشایش دبیرستان فیروزبهرام با همت مدیریت دبیرستان آقای جاوید و دیگر دوستداران این دیار کهن آموزشی زرتشتیان تهران، برگزار شد. همه فرهنگیان و دانشآموزان پیشین و حتی چند تن از مدیران سابق هم شرکت داشتند. برنامهها عالی و هنرمندانه تنظیم شده بود و با گردانندگی سیروس سلامتی، یکی از دانشآموزان پیشین به اجرا درآمد. گروه موسیقی ایرانی بهنام جاوید به سرپرستی این هنرمند موسیقیدان و حرفهای که نوازنده تار، عود و کمانچه است با همکاری یک خواننده خوشآوا و دیگر همنوازان گروه شور و شادی بسیاری در این شب پرخاطره برپا کردند. بزرگداشت خداداد شهریارزاده ناصری مدیر سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹، با اهدای لوح تقدیر برگزار شد. در ضمن سخنانی از آن دوران مدیریت یاد شد که بسیار شنیدنی بود. چند تن از دانشآموزان سالهای گذشته هم خاطراتی گفتند که جالبترین آنها توسط دکتر پرویز هورشتی بیان شد. او گفت از کودکی چپ دست بوده است و در مدرسه چقدر آموزگاران به دست و انگشتانش ضربههای خطکش زدهاند و با شدت سرکوب شده بهطوریکه دچار لکنت زبان گشته است، تا اینکه در دبیرستان فیروزبهرام دانشآموز استاد بهرام خسروی دبیر ریاضی میشود. می بیند که ایشان چگونه و با چه سرعت و خوشخطی با دست چپ خود معادلههای جبری را روی تخته مینویسند و هرگز مورد تهدید و یا تمسخر دیگران قرا نگرفتهاند و باعث میشوند که این دانشآموز بر نفس و اراده خویش متکی شده و با حمایت این دبیر ریاضی، در درسها پیشرفت فراوانی کرده و لکنت زبان هم به مرور از بین برود و با دست چپ راحت بنویسد.
متاسفانه درگذشته کمتر کسی میدانست که از نظر علمی مرکز نوشتن فقط در یکی از دو نیمکره مخ قرار دارد و آنهایی که چپدست هستند این مرکز در نیمکره راست مخ آنها قرار دارد و بطور کلی افراد چپدست علاوه بر نوشتن با دست چپ حتی گرفتن قاشق برای غذا خوردن و یا راکت پینگپنگ و تنیس و دیگر کارهای اصلی را هم با دست چپ انجام می دهند و نباید منع شوند. نماینده زرتشتیان دکتر اختیاری هم در سخنانی گفتند که تمام مراکز خیریه فرهنگی و پزشکی زرتشتیان مثل مدارس، درمانگاهها و بیمارستانها، هیچگاه برای استفاده انحصاری زرتشتیان نبوده، بلکه برای تمام مردم قابل استفاده است که نمونههای آن در شهرهای تهران، یزد و کرمان، از گذشته تا به امروز دیده میشوند.
سخنران دیگر استاد با سابقه و کهنسال زرتشتی آموزش و پرورش، استاد اردشیر فرهنمند کرمانی دبیر ریاضی بودند. ایشان خاطرهای از معاون وزیر آموزش و پرورش چند سال قبل به نام شگرف نخعی که سالها پیش در دانشسرای مقدماتی کرمان دانشآموز ایشان بودند یادآور شدند و از اینکه هنوز هم این دانشآموز در آن پست وزارتی از راهنماییهای معلم دلسوز خود میآموزند و مشورت می کنند تعریف کردند.
اما جالبترین سخنران این برنامه یک شخصیت مسن و با فرهنگ به نام فرمانفرمائیان بودند که گفتند من اکنون نود و یک سال دارم و افتخار میکنم که در سال ۱۳۲۰ خورشیدی موفق شدم از دبیرستان فیروزبهرام دیپلم بگیرم و هیچگاه دبیران باسواد و پرتلاش آن دوران را که با دلسوزی فراوان برای موفقیت ما دانش آموزان سعی می کردند فراموش نمیکنم.
در پایان برنامه همگی با ایشان یک عکس پرجمعیت و پرخاطره به یادبود چنین روزی گرفتیم.
قبل از گرفتن عکس یادگاری، جاوید مدیر وقت دبیرستان از اینجانب به عنوان باسابقهترین دبیر فیروزبهرام که مدت ۲۵ سال با هشت مدیر آنجا همکاری داشتهام برای بریدن کیک دعوت کرد. کیک بزرگ ۸۰سالگی بنیانگذاری دبیرستان فیروزبهرام به صورت عدد ۸۰ ساخته و تزئین شده بود و جای صفر آن یک مربع بزرگ کنار عدد ۸ قرار داشت. کیک ویژهای بود و با یک شمع بزرگ روشن بود که توسط جاوید خاموش شد و به وسیله من و ایشان و یک دانشآموز دبیرستان، سه نفری با یک کارد و همزمان کیک بریده شد و همگی شرکتکنندگان در سالن دبیرستان به پاخاسته و با کف زدن فراوان هشتادمین سالگرد تاسیس دبیرستان فیروزبهرام را جشن گرفتند و برنامه پایان یافت.
ادامه دارد
قسمت (۸): جایزه واستار
————– ————–
یادآوری: بخش (1)، بخش (2)، بخش (۳)، بخش (4)، بخش (5)، بخش (6)