در بخشهای (۱) تا (۷) خاطراتِ زندهیاد شاهرخ کشاورزی؛ دوران کودکی، آغاز دبستان تا دیپلمگرفتن از دبیرستان البرز و دانشجویی در دوره شبانه دانشسرایعالی، اجرای برنامههای موسیقی و کار در پالایشگاه نفت پارس و چگونگی سرپرستی و اجرای موسیقی در جشنهای نوروز، مهرگان و سده و تدریس در فیروزبهرام، جشن دبیرستان ایرانشهر و خاطراتی از دبیرستان، همچنین ویرداشتهای ایشان از برگزاری جشن هشتادسالگی دبیرستان فیروزبهرام را باهم خواندیم.
خاطراتِ آقای کشاورزی ما را با زندگی مردم در هشتاد سال گذشته، تاریخچه آموزشگاههای زرتشتی کرمان و تهران و چگونگی اجرای برنامههای موسیقی در آن روزگاران آشنا میکند.
از خانواده ایشان بهویژه همسر، فرزندان و برادران ایشان، خواهشمندم در کامل کردن این خاطرات، بهویژه در زمینه عکسهای قدیمی و کودکی ایشان من را یاری دهند. همچنین اگر دنباله این خاطراتِ آموزنده را دارند، برای ویرایش در اختیارم قرار دهند تا پس از انتشار در سایت «امرداد»، آن را به صورت کتاب منتشر کنم.
اینک بخش (۸) این خاطرات:
پاداش واستار
در دوم آبانماه ۱۳۹۲ خورشیدی از ساعت ۵ بعدازظهر با دعوت قبلی، دوباره گروهی از فرهنگیان و دانشآموزان قدیمی و دیگر دوستداران دبیرستان فیروزبهرام برای شرکت در برنامهای که توسط گروه پشتیبان آموزشگاههای زرتشتیان تهران و به نام جشن «پاداش واستار» برگزار میشد، در سالن این دبیرستان شرکت کردیم. گرداننده این برنامه دکتر کیقباد بهدین متخصص تغذیه، دانشآموز سال تحصیلی ۶۶-۶۷ در کلاس چهارم تجربی دبیرستان و از شاگران کوشا و باسواد موفق کلاس درس زیستشناسی من بود که نفر ششم در کنکور پزشکی دانشگاه تهران شد.
تجلیل از مهندس کامیابپور
در این برنامه ابتدا از مهندس فرامرز کامیابپور مقیم کرمان برای اختراع ایشان سپاسداری و تجلیل شد. اختراع ایشان در مورد چگونگی پیشگیری از یخزدن گازوئیل در مخازن و موتورهای گازوییلسوز به هنگام سردی هوا بود که مورد تایید مقامات علمی کشور قرار گرفته بود. از ایشان با پیشکش یک فقره چک به مبلغ یک میلیون تومان جایزه تقدیر شد و یک دسته گل و چند جلد کتاب پرارزش هم از طرف دوستداران دبیرستان ایرانشهر کرمان توسط دوست و همکار قدیمی آقای سروش شیدایی به ایشان هدیه گردید.
بزرگداشت من
سپس مراسم بزرگداشت اینجانب به عنوان پرسابقهترن دبیر دبیرستان فیروزبهرام که به مدت ۲۵ سال تدریس زیستشناسی را در این دبیرستان بردوش داشتهام، برگزار شد و یک لوح تقدیر با متنی بسیار جالب توسط خداداد شهریارزاده مدیر سالهای ۵۷-۵۹ که همکاری من با ایشان شروع شده بود به اینجانب هدیه شد. همچنین یک دسته گل بسیار زیبا همراه با چند جلد کتاب پرارزش و خواندنی نیز از طرف دوستداران و دانشآموزان قدیمی دبیرستان ایرانشهر کرمان به پاس هفت سال تدریس زیستشناسی و معاونت این دبیرستان توسط سروش شیدایی همکار فرهنگیام هدیه که باعث افتخارم گردید.
این مراسم با اهدای لوح تقدیر به سیدمحمد سیاهپوش، مدیر دهه شصت دبیرستان فیروزبهرام نیز همراه بود. در پایان جشن فرصتی پیش آمد تا اینجانب نیز چند کلمهای بازگو کنم و بگویم هم اکنون پنجاه سال سابقه آموزش دارم که هفت سال اول آن در کرمان و دبیرستانهای آنجا بهویژه ایرانشهر و دخترانه کیخسرو شاهرخ و بقیه سالها در تهران به ویژه ۲۵ سال در دبیرستان فیروزبهرام گذشته است و بیش از پانصد دانشآموز که بیشترشان زرتشتی بودند از کلاسهای من در رشته پزشکی و دیگر گروههای پزشکی مانند دندانپزشکی، داروسازی، دامپزشکی، رادیولوژی، علوم آزمایشگاهی، فیزیوتراپی و ….. قبول شده و فارغالتحصیل شدهاند که افتخار بزرگی برای من است. در ضمن موفق به دیدار چندین دانشآموز کلاسهایم در پنجاه سال پیش در دبیرستانهای پسرانه ایرانشهر و دخترانه کیخسرو شاهرخ کرمان شدم. دکتر افشین گشتاسبی نیز خاطراتی یادآوردی کردند.
تدریس در دبیرستان مطهری
دبیرستان استاد مطهری منطقه ۲ آموزش و پرورش تهران که ازسال ۱۳۴۹ خورشیدی پس از انتقال از کرمان در آنجا به تدریس مشغول شدم و تا بازنشستگی مهرماه ۱۳۵۷ ساعات تدریس دولتی زیستشناسی و زمینشناسی را در آنجا به مدت ۳۰ سال به پایان رساندم. این دبیرستان در خیابان پاتریس لومومبا پشت اداره گذرنامه قرار داشت و ابتدا دبیرستان پسرانه شهرآرا سپس دبیرستان دکتر خزائلی و بعد به ساختمان بسیار بزرگی در انتهای خیابان پاتریس زیر پل نصر منتقل و نام استاد مطهری بر آن گذاشته شد. دبیرستان نوساز و بسیار بزرگی بود با آزمایشگاههای کامل و کلاسهای بزرگ با تخته سبز رنگ سرتاسری. در هر کلاساش بین شصت تا هشتاد دانشآموز حضور داشتند. بعد از چند سال این دبیرستان هم دو نوبته شد که صبحها فقط کلاسهای سوم و چهارم تجربی و ریاضی و بعدازظهرها کلاسهای اول و دوم (تجربی و ریاضی) برگزار میشد. صبحها شش کلاس چهارم تجربی و شش کلاس چهارم ریاضی، هرکدام در یک راهرو جداگانه طبقه اول و کلاسهای سوم در دو راهرو طبقه دوم تشکیل میشد. تدریس هفتگی دولتی من ۱۸ ساعت و سه روز صبح در هفته و در کلاسهای چهارم تجربی بود. سه روز صبح دیگر هم دبیر دیگری مدرس زیستشناسی در کلاسهای دیگر بود. در این کلاسها دانشآموزان موفقی درس میخواندند که با پشتکار و دقت خود در رشتههای مختلف دانشگاهی ادامه تحصیل داده و به کار مشغول شده بودند که با چند تن از آنها برخورد کرده و از دیدارشان بسیار خوشحال شدم. برای نمونه: دکتر بابک لکا (دندانپزشک)، دکتر کازرونی (پوست و مو)، دکتر حبیبی (رادیولوژیست)، دکتر نادر معروفی (استادیار دانشگاه فیزیوتراپی)، دکتر سعیدی (داروساز) و …..
در سالهایی که به این دبیرستان میرفتم هر چند سالی با یک همکار فرهنگی زرتشتی همراه بودم ابتدا با خدارحم آبادی لیسانی و دبیر ریاضی، سپس با هرمزدیار خورشیدیان لیسانس و دبیر شیمی، پس از آن با افلاتون خسروی لیسانی و دبیر ریاضی که همیشه به یادشان هستم. هر سه آنها همکارانی خوب و موفق و دوستانی بسیار صمیمی بودند. خدارحم آبادی میگفت زمانی که دانشآموز بوده در یک مراسم جشنی شاهد و شنونده برنامه موسیقی و نوازندگی ویلن من بوده و از آن روز خاطرهام در ذهنش جا گرفته که تا به حال فراموش نشده است. او برای جشن عروسی برادرش که در هتلی برگزار میشد برای من و خانوادهام کارت داد که متاسفانه عصر همان روز حال پدرم بد شد و او را با کمک و راهنمایی دکتر شهریاران قندی به بیمارستان رساندیم و روز بعد درگذشت. روانش شاد و یادش گرامی باد.
در دوران ۲۶ سال تدریس در دبیرستان دکتر خزائلی، استاد مطهری امروزی چند دانشآموز زرتشتی هم داشتم، شهرام آبادی (برادر خدارحم آبادی دبیر ریاضی همین دبیرستان)، سهراب کشاورزی (کوچکترین برادرم)، مهران هماوند (پدرشان معلم بود)، رامتین نورآئین، رامین رهنمون، شهرام همتی و ….. به هر حال با هشت مدیر با تجربه این سالها را گذراندم.
بازنشستگی
در آغاز مهرماه ۱۳۵۷ از خدمت آموزشی و دبیری دولتی بازنشسته شدم که ضمن محاسبه چهار سال تحصیلات دوره لیسانس در دوره شبانه دانشکده تربیت معلم (دانشرایعالی سابق) تهران طبق قانون، با چهل سال سابقه کار بازنشسته شدم. اما تدریس زیستشناسی را همچنان در دبیرستان غیرانتفاعی پویندگان معرفت شعبههای یوسفآباد و گیشا و دبیرستان فیروزبهرام ادامه دادم. در دبیرستان پویندگان معرفت با چند تن از همکاران فرهنگی که بیشتر سابقه همکاری در دبیرستان استاد مطهری منطقه ۲ را داشتم و اکنون شریک شده و این موسسه را تشکیل داده بودند، صمیمانه کار میکردم و موفق بودم. دانشآموزان خوب و باسوادی را ثبتنام کرده بودند، در نتیجه کار کردن با آنها بسیار آسان و دلچسب بود. مانند برنامهای که همیشه در کلاسهای دبیرستان فیروزبهرام اجرا میکردم که تدریس با روش کلاسهای کنکوریم بود. هر فصلی که از کتاب زیستشناسی تدریس میشد امتحان با حساب کردن نمره منفی انجام میدادم و همیشه یادآوری میکردم هیچ کلمه و یا نوشتهای در کتاب، زیر شکلها، جدولها، زیرنویسیهای پائین هر صفحه نباید فراموش شود، حتی اگر نام نویسندگان کتاب و یا سال چاپ کتاب درسی باشد زیرا نشانه دقت فرد به هنگام یادگیری و مطالعه است.
در کلاس چهارم تجربی این دبیرستان ارشد کلاس، دانشآموز خوش اخلاق و با فرهنگی بود که اندام ورزشکاری و بسیار ورزیده و خوشاندام بود و به من میگفت بدنسازی کار میکند. سال بعد از دوستانش شنیدم که متاسفانه به علت استفاده از داروهای نیروزا متاسفانه سکته کرده و درگذشته است. بسیار اندوهگین شدم و از آن به بعد همیشه در همه کلاسهایم پیرامون خطرهای استفاده از داروهای نیروزا یادآوری میکردم.
در این دبیرستان یک همکار ریاضی داشتم که استاد سنایی نام داشت و بسیار صمیمی بودیم و میدانست که سالها سابقه آشنایی با موسیقی و تشکیل ارکسترهای مختلف، همراه با رهبری و اجرا در جشنهای ملی را مانند جشن مهرگان، جشن نوروز و جشن سده دارم و گاهی به دانشآموزان کلاساش مرا از این نظر معرفی میکرد تا اینکه روزی در دبیرستان دولتی استاد مطهری که کلاسهای چهارم تجربی را زیستشناسی درس میدادم، دانشآموزی در پایان کلاس پیش من آمد و پرسید شما با موسیقی آشنایی دارید؟ گفتم از کجا میدانی؟ گفت دوستی دارم از همسایگانمان است و شاگرد شما در دبیرستان پویندگان معرفت است، از او خبر شدهام. پرسیدم منظورت چیست؟ گفت آقا من خود نیز موسیقیدانم و از شش سالگی شاگرد کلاس پیانو استاد جواد معرفی بودم و هم اکنون نیز سخت به این کار مشغولم و تاکنون دو آلبوم نوازندگی پیانو و اجرای آهنگهای قدیمی و مشهور موسیقی ایرانی را انجام دادهام که خیلی مورد استقبال علاقمندان قرار گرفته است و حتی در فواصل برنامههای رادیو پیام مرتب اجراهایم پخش میشود. از آشنایی با او خوشحال شدم و دستش را به گرمی فشردم و آرزوی موفقیت بیشتر برایش کردم و نامش را پرسیدم، گفت من سامان احتشامی هستم و مشهورترین آلبومم «باغ به باغ» نام دارد که جدید منتشر شده است. پرسیدم چرا دنبال تحصیلات در هنرستان موسیقی نرفتی؟ گفت پدرم گفتند همین جا درست را بخوان و دیپلم بگیر بعد دنبال کار موسیقی برو.
در پایان گفتوگو از من دعوت کرد برای اجرای برنامههایی با او همکاری کرده و ویلن بنوازم که البته چون موسیقی هنری اهورایی است چه بهتر به صورت حرفهای تا حد امکان از این هنر پاک و پرارزش و آسمانی استفاده نشود، با او تماسی برقرار نکردم. اما اکنون در بهمنماه ۱۳۹۳ که این یادداشتها را مینویسم میدانم که این هنرمند ارزنده دارای یک آموزشگاه موسیقی مشهور در تهران است و خودش هم پیانو و هم روشهای آهنگسازی تدریس میکند و هم با هنرمندان بزرگی چون استاد مهندس همایون خرم و ارکستر ایشان در کنسرتهایی که برگزار شده است، بهویژه در سالن بزرگ برج میلاد تهران، همنوازی پیانو انجام داده است و به آن افتخار میکند و تاکنون آهنگ متن چندین فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی را ساخته و یا ارکستر اجرا کرده است.
خاطرهای دیگر از دبیرستان مطهری
خاطره دیگری از دوران تدریس در دبیرستان استاد مطهری دارم: چندین سال مدیر فرهنگی و کاربلدی آنجا را اداره میکرد و هر سال در خردادماه مجوز برگزاری امتحانات نهایی سال آخر دبیرستانهای پسرانه منطقه ۲ در رشته تجربی و یا ریاضی به او سپرده میشد و از همه دبیران این دبیرستان برای همکاری در برگزاری این امتحانات، هم برای مراقبت در حوزههای امتحانی و هم تصحیح برگههای امتحانی دانشآموزان دعوت میکرد و گاهی هم حوزه امتحانی دختران را میگرفت. در هر صورت سالها برای مراقبت و رسیدگی تصحیح برگههای امتحانی زیستشناسی و یا زمینشناسی با ایشان همکاری داشتم، چه در خرداد و چه در شهریورماه.
همیشه پس از اعلام نتیجه امتحانات چند نفر نسبت به نمره برگههای خود اعتراض کتبی مینوشتند که بایستی دوباره برگه آنها را بررسی و تجدیدنظر شود. البته همه آنها به اینکه نمرهشان کمتر شده اعتراض داشتند و پس از بررسی دوباره مشخص میشد که اعتراض آنها وارد نیست و برگهای امتحانی دوباره نمرهگذاری و امضا میشد. اما یک سال در طول سابقه کار آموزشیام چه در کرمان و چه در تهران و تصحیح برگههای امتحانات نهایی دبیرستانها – فقط برای یک بار – اعتراضی روی برگه زیستشناسی دانشآموزی که تصحیح کرده بودم صورت گرفت. جالب اینکه به نمره اضافی که گرفته بود اعتراض داشت! که باعث تعجب همه کادر برگزاری آن امتحان؛ رئیس و منشی تا دبیران تصحیحکننده برگههای درسهای دیگر شد. برگه زیستشناسی او دوباره با دقت و وسواس بررسی کردم و چنین اعتراضی مورد تاییدم قرار نگرفت. همان نمره دوباره اعلام شد. اما تعجب من و دیگران همچنان باقی ماند تا اینکه دانستیم اصل موضوع چه بوده است. در آن سالها هر دانشآموزی فقط یک سال میتوانست در کلاس چهارم دبیرستان (سال آخر دبیرستان) ثبتنام کند. اگر رد میشد میتوانست یک سال دیگر امتحان نهایی بدهد و دیپلم بگیرد، وگرنه باید به سربازی برود. این دانشآموز که پسر یکی از دبیران همین دبیرستان بود که ادبیات تدریس میکرد. او با راهنمایی پدرش قرار بود در این امتحانات نهایی نمره کم بگیرد تا مردود شود و بتواند سال بعد هم ثبتنام کرده از معافی سربازی یک سال دیگر هم استفاده کند و اعتراضاش روی برگه زیستشناسی هم به همین دلیل بود. بالاخره آن سال رد شد و برای سال بعد دوباره ثبتنام کرد تا شاید دوران جنگ سپری شود و بعد به سربازی برود.
او پسری بسیار خوشاخلاق با احترام و درسخوان بود و من در کلاس از رفتارش و درسخواندنش بسیار راضی بودم. چون علاقه بسیار زیادی به علم شیمی و آزمایشات آن داشت بیشتر ساعات بیکاری و ورزش را در آزمایشگاه شیمی میگذراند و زیر نظر دبیر مسئول آزمایشگاه لوازم را آماده میکرد و گاهگاه هم برای خودش آزمایشاتی انجام میداد. موادی را با هم مخلوط میکرد و از تغییر رنگ آنها و یا رسوبدادن مواد در ظروف شیشهای آزمایشگاه لذت فراوانی میبرد. یک روز صبح که همه سر کلاسهای خود بودیم، ناگهان صدای انفجار شدیدی در راهروهای دبیرستان استاد مطهری پیچید و همگی سراسیمه و وحشتزده از کلاسها بیرون دویدیم. از طرف آزمایشگاه شیمی که در انتهای راهرو قرار داشت دود غلیظی به بیرون پخش شده بود. اغلب احتمال انفجار یک نارنجک را میدادند تا بالاخره چند نفری با ترس و احتیاط فراوان خود را به آزمایشگاه رساندند. همین دانشآموز را بر روی زمین افتاده دیدند. اوضاع مدرسه کاملاً به هم خورده بود. با آمدن آمبولانس اورژانس او را به بیمارستان رساندند و معلوم شد شیشهای که در دست راستش گرفته بود، به علت ترکیب شدن مواد دروناش منفجر شده و متاسفانه او تمام انگشتان دست راست خود را از دست داده است. همگی بسیار ناراحت شدیم عجیب است که پیش آمدن چنین حادثهای او به خاطر نقص دست راست خود برای همیشه از سربازی معاف شد و شوربختانه این چنین به آرزوی خود رسید!
ادامه دارد
بخش (۹): سرگذشت من و موسیقی
— — — — – — — — — — — — — – — — — —
یادآوری: بخش (1)، بخش (2)، بخش (۳)، بخش (4)، بخش (5)، بخش (6)، بخش (7)
یک پاسخ
درود بر شما جناب پرخیده گرامی
از خواندن نوشتار شما در باره خاطرات روانشاد شاهرخ کشاورزی بسیار لذت می برم. بسیار زیبا و با حوصله خاطرات خویش را یادداشت کرده اند و شما هم به زیبایی آنها را بازگو کرده اید. دست مریزاد و تندرستی باد