از گزارشهای تاریخی میتوان دریافت که پس از مرگ باباطاهر، سراینده . عارف پُرآوازهی ایرانی، بر روی سنگ گور او بنایی ساخته شده است. آن آرامگاه در سدهی ششم مهی(:قمری) و به روزگار چیرگی سلجوقیان بر ایران، بنا شده بود. از نوشتههای تاریخی برمیآید که آرامگاه باباطاهر، سازهای هشت ضلعی و آجری بوده است. اما در گذر سالها و سدهها، روبه ویرانی میگذارد. از بازسازی یا ساخت بنایی دیگر بر مزار باباطاهر، آگاهی چندانی در دست نیست. تا آنکه در زمان پهلوی نخست، تصمیم بر آن گرفته شد که بنایی دیگر به جای آرامگاه پیشین باباطاهر ساخته شود. در سال 1317 خورشیدی کار ساخت سازهی نو را آغاز کردند اما کار ناتمام ماند. آنچه ساخته بودند ساختمانی آجری بود. در جریان همان بازسازی بود که کاشیای فیروزهای یافته شد که تاریخ آن به سدهی هفتم مهی بازمیگشت. آن کاشی اکنون در موزهی ملی ایران نگهداری میشود.
بازسازی و مرمت آرامگاه در سال 1329 خورشیدی، در زمان پهلوی دوم، از سر گرفته شد و تا دو سال پس از آن ادامه یافت. سرانجام، انجمن آثار ملی ایران در سال 1345 خورشیدی، تصمیم گرفت که آرامگاهی برای باباطاهر بسازد که هم درخور جایگاه بلند این عارف ایرانی باشد و هم برخوردار از ویژگیهای مهرازی(:معماری) کهن ایران و اکنونی جهان.
در همان سال، دو تَن از استادان برجستهی ایران، مهندس محسن فروغی و مهندس هوشنگ سیحون، طرح مشترکی را برای ساخت آرامگاه باباطاهر پیشنهاد کردند. انجمن آثار ملی طرح آنها را پذیرفت و یکسال پس از آن، کار ساخت آرامگاه آغاز شد و در سال 1349 به پایان رسید. در سال 1383 خورشیدی نیز پارهای بازسازیها و مرمتها در سازهی یاد شده انجام گرفت.
محسن فروغی، یکی از نامآوران معماری ایران و فرنشین (:رییس) دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. از دانشسرای عالی هنرهای زیبای پاریس دانش معماری آموخته بود و آشنایی ژرفی با معماری کهن ایران داشت. او فرزند محمدعلی فروغی، سیاستمدار پُرآوازهی ایران بود. آرامگاه سعدی، ساختمان دانشکده حقوق دانشگاه تهران و کاخ نیاوران، برخی از آثار محسن فروغی است. هوشنگ سیحون نیز از برجستگان معماری ایران و استاد دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به شمار میرفت.
ویژگیهای معماری آرامگاه باباطاهر
آرامگاهی که آن دو استاد ساختهاند و اکنون باشکوه و استوار برجاست، شاهکاری کم مانند از هنر معماری است. از یکسو ساختار بنا نو و اکنونی بود و از سوی دیگر آمیخته با نشانههای (:اِلمانهای) معماری ایران در سدههای هفتم و هشتم مهی.
مساحت باغی که آرامگاه را دربرمیگیرد، نزدیک به 9 هزار متر مربع است. در نگاه نخست، گسترهی خود آرامگاه کوچک به چشم میآید. این کوچک انگاری را طراحان آگاهانه به کار گرفتهاند. به این معنا که ترکیب ساختاری آرامگاه به گونهای طراحی و ساخته شده است که از دور به هم فشرده و کوچک گمانبرده شود اما هرچه نزدیکتر میشویم، عظمت و شکوه آن نمایانتر و آشکارتر میشود.
استواری بنا به کلافهای بتونی آن بازمیگردد. پی سازه از سنگ و آهک و عایقکاری است. در همهی ساختمان نیز کلاف کشی بتونی به کار رفته است. به این معنا که با آمیختن آجر، سنگ و بلوکهای سیمانی، بنا ساخته شده و از بتن مسلح بهره گرفته شده است. عملکرد کلافها به گونهای است که دیوارها نقش گرانشی و نیروی جانبی را بازی میکنند. بدینگونه سازهی ساخته شده استوار و پابرجا مانده است.
زاویههای نمای بیرونی آرامگاه تند و بُرنده است. این ویژگی سبب شده که با نگاه به سازه، حسی از بلندی و ارتفاع پدید بیاید. دیوارها مثلثی شکل است و ناخودآگاه نگاه هر بینندهای را به سوی آسمان میبَرد و بیانگر فرازجویی و رو به بالا داشتن است. نمای بیرونی از سنگ سفید است. با برگزیدن این رنگ، رنگ فیروزهای گنبد، افزونتر و آشکارتر به چشم میآید و ترکیب همگون و چشمنوازی به آن میبخشد.
گنبد فیروزهای آرامگاه بر قاعدهای هشت ضلعی استوار است. ستونهای هشتگانه بنا نیز از سنگهای مرمر پوشانده شدهاند و کف و پلههای ورودی نیز از سنگ گرانیت. سقف آرامگاه بی نهایت زیبا و فریبنده است. کاشیکاری معرق آن هر بینندهای را شیفته میسازد و شکوه خیره کنندهای به آن میبخشد. درون آرامگاه نیز کتیبههایی از کاشی دیده میشود و دورتا دور سنگ مزار و پایین دیوارهها نیز 24 دوبیتی از سرودههای باباطاهر بر سنگهای مرمرین نوشته شده است. گردش دَوَرانی سنگهایی که شعرها را بر آنها نوشتهاند، پافشاری و یادآوری چندبارهای است از سرایندهی آنها، باباطاهر. بدینگونه، نگرندهی سنگ مزار و پیرامون آن، دمی از یاد گویندهی آن دوبیتیها دور نمیماند.
سازهی درونی آرامگاه به شکل مربع است، با اضلاع 10 متری. دو لوح برنجین نیز درون محوطهی داخلی آرامگاه به چشم میخورد. یکی نام بنیانگذاران انجمن آثار ملی ایران را در زمان ساخت آرامگاه در بردارد و دیگری نام سرشناسانی است که در کنار باباطاهر به خاک سپرده شدهاند. آن خفتگان، ادیبان و دانشمندانی هستند که در سدههای پیش از باباطاهر یا سدههای پس از او در آن گستره دفن شدهاند. بیرون ساختمان آرامگاه نیز فضای سبز دلپذیری دیده میشود و سازهای کوچک برای فروش تندیسهای سفالی و کتابها. بلندای برج، از کف خیابان تا فراز آن اندکی بیش از 25 متر است.
آرامگاه باباطاهر در شهر همدان، در مرکز میدانی مستطیلشکل و زیبا جای دارد و بر فراز تپهای کوچک. این اثر در 21 اردیبهشتماه 1376 خورشیدی، با شماره 1870 به نام یکی از آثار ملی ایران ثبت شده است.
باباطاهر عریان، عارف نامدار و دوبیتیسرای بزرگ ایرانی است که در پایان سدهی چهارم و میانهی سده پنجم مهی در همدان میزیست. او با پادشاهان سلجوقی همزمان بود و با طغرل، یکی از بنیانگذاران سلسلهی سلجوقی، در سال 447 مهی، دیدار کرده است. باباطاهر در شهر همدان درگذشت و به خاک سپرده شد. دربارهی زندگی او آگاهیهای چندانی در دست نیست.
آرامگاهی دیگر به نام باباطاهر در لرستان!
در ضلع باختری (:غربی) قلعهی فلکالافلاک، در شهر خرمآباد لرستان، آرامگاهی دیده میشود که ساخت آن گویا به زمان خوارزمشاهیان در سالهای آغازین سدهی هفتم مهی، میرسد. کتیبهای چوبین درون آرامگاه هست که نام شخص به خاک سپرده شده را «باباطاهر» نوشته است. شجرهنامهای نیز برای او در همان کتیبه آمده است.
سازهی آن گنبدی تکپوش، نیم کروی و ساده است که دری به درونش گشوده میشود. بلندای گنبد آن شش متر است. گویا آرامگاهی سه بخشی بوده که اکنون تنها دو بخش آن بهجای مانده است. درون آن اتاقی است با پنج متر درازا و اندکی بیش از پنج متر پهنا. این اتاق را «قلندرخانه» نیز مینامند. مردم خرمآباد به این آرامگاه «دَر وطاهر» (آستانهی باباطاهر) میگویند. برخی گمان بردهاند که این سازه چهبسا آرامگاه اصلی باباطاهر عریان است. اما آیا این گمان با دادهها و آگاهیهای تاریخی سازگار است؟
بررسیها و پژوهشهایی که دربارهی این سازه انجام گرفته نشان میدهد که آرامگاه یاد شده از آنِ یکی از پیروان «یارسان» (اهل حق) است که او نیز باباطاهر نام داشته است. یارسانها به بزرگان خود لقب «بابا» میدادند. از اینرو، این سازه نمیتواند آرامگاه باباطاهر همدانی باشد.
*یارینامه: «ویکی پدیا» و گزارش خبرگزاری «ایسنا».
آرامگاه سیبویه؛سازهای در بافت کهن شیراز
آرامگاه بوذرجمهر قاینی؛ چیرهدستی در ساخت سازهای کهن
آرامگاه شاه شجاع مظفری؛ همسایه با حافظ
آرامگاه رضیالدین آرتیمانی؛ ترکیبهای تکرار شونده
آرامگاه اوحدی مراغهای؛ سازهای استوار و ستبر
آرامگاه خیام؛ سازهای برپایهی سنجشهای هندسی
آرامگاه وحشی بافقی؛ شرح پریشانی شاعری پریشاندل
آرامگاه یعقوب لیث؛ یادمانی روبه ویرانی
آرامگاه علاالدوله سمنانی؛ غوغای از یاد رفته
آرامگاه نیما یوشیج؛ بازگشت به خانهی پدری
آرامگاه لقمان سرخسی؛ بازماندهی سازهای شکوهمند
آرامگاه کمالالملک؛ اوج آفرینشگری در طراحی معماری
آرامگاه مستوفی قزوینی؛ سازهای برای یک دیوانسالار
آرامگاه ابن یمین؛ نشانهای از یک زندگی آشوبناک
آرامگاه فردوسی؛ کاخ بیگزند
آرامگاه حافظ؛ زیارتگه رندان جهان
آرامگاه بایزید بسطامی؛ ناپیدا در مجموعهای چشمنواز
آرامگاه عارف قزوینی؛ یادبودی کوچک برای میهنخواهی بزرگ
آرامگاه شاه اسماعیل صفوی؛ جلوهی هنر ایران
آرامگاه پورسینا؛ دیگرسان و سزاوار دانشمندی بزرگ
آرامگاه نزاری؛ رنجور از نادیدگی
آرامگاه خواجه نظامالملک؛ شکوه از یاد رفته
آرامگاه صائب تبریزی؛ برآمده از غبار فراموشی
آرامگاه سعدی؛ خاک شیراز و نسیم عشق
آرامگاه شمس تبریزی؛ پیدا و ناپیدا
آرامگاه خواجوی کرمانی؛ کنار آب رکناباد
آرامگاه خرقانی؛ ساده، نوپا و بیپیرایه
آرامگاه نادرشاه افشار؛ پابهپای تاریخ
آرامگاه عطار؛ به شکوهمندی سخن او