آرتیمان روستایی از بخشهای تویسرکان، در استان همدان، است. این روستا زادگاه شاعر و عارفی است به نام «رضیالدین آرتیمانی». او در سدهی یازدهم مهی(:قمری) در روزگار صفویان میزیست. آرتیمانی در همدان دانش آموخت و پس از گذشت سالیانی، به دربار شاهعباس صفوی راه یافت و در شمار منشیان او درآمد.
شاهعباس چنان به آرتیمانی و رفتار عارفانهاش دلبستگی یافت که دختر خود را به همسری او درآورد. آرتیمانی در سالیان پایانی زندگی از هیاهوی دربار دوری جست و به زادگاهش بازگشت. در آنجا خانقاهی بنا نهاد و روزگارش را در میان غوغای صوفیان به سر آورد. سرانجام نیز در سال 1037 مهی درگذشت و در همان خانقاه به خاک سپرده شد. آرامگاه باشکوهی که اکنون بر مزار او دیده میشود، بر روی بازماندههای همان خانقاه ساخته شده است. دیوان شعری از آرتیمانی بهجا مانده است که آکنده از شور و غلیانهای صوفیانه است. پُرآوازهترین بخش از دیوان او «ساقینامه» است که در میان ساقینامههای دیگر شاعران، زیباتر به گمان میرسد و سرشار از درونمایههای عارفانه است. ساقینامه، مثنویای است که خطاب به «ساقی» (آورندهی می) گفته میشود. نخستین ساقینامهگوی زبان پارسی، نظامی گنجوی بود. شاعران دیگر از ساقینامهی او پیروی (تقلید) کردهاند.
خانقاه و اکنون آرامگاه رضی آرتیمانی بر فراز تپهی «همینه» روستای آرتیمان، در 3 کیلومتری شهر تویسرکان جای دارد. این آرامگاه در کنار باغها و بر فراز درهی سرسبز «سرابی» است و چشماندازی دیدنی دارد.
در دهههای پیش، دیگر نشانی از آرامگاه آرتیمانی بهجا نمانده بود، جز سنگ مزار او. حتا نمیدانیم که آن سازهی چند صد ساله چگونه بوده است. گویا عکس و تصویری از آن نیز در دست نیست. تا آنکه در سال 1354 خورشیدی، انجمن آثار ملی ایران تصمیم گرفت که برای این شاعر عارف، آرامگاهی با ویژگیهای معماری ایرانی بسازد. طراحی سازه را به مهندس جودت سپردند و از یکی از معماران سنتی تویسرکان به نام هادی کهزادی خواستند که سازه را برآورد. کهزادی زادهی تویسرکانی بود و با معماری سنتی ایران آشنایی بسیار داشت. ساخت آرامگاه تا سال 1356 خورشیدی، زمان بُرد و در همین سال با برگزاری آیینی، گشایش یافت.
آنچه در سازهی آرامگاه آرتیمانی به تکرار دیده میشود بهکارگیری شکلهای چهارضلعی و مربع است. کم و بیش هیچ انحنایی در سازه دیده نمیشود، مگر همان تاقهای سهگانهای که در فراز خود نیم دایرهای هستند. دهانهی تاقها بلند و کشیده و باریک است و نمای بیرونی آرامگاه را پیکرهای فرازجو داده است. این طراحی متناسب با بلندایی است که مزار بر روی آن جای دارد و آن را نمایان تر میسازد. بدان اندازه که پیکرهی ستبر آرامگاه از دور نیز به روشنی پیداست. گویی سازه حرکتی رو به بالا دارد. اما این بلندی تنها در تاقهای سازه دیده میشود و ساختمانی که در میان چهار تاق آرامگاه ساخته شده و سنگ مزار را دربرگرفته، بلندایی کمتر دارد.
تاقها در هر چهارسوی آرامگاه به یک شکل طراحی شدهاند و بلندی آنها به 6 متر میرسد. چهار درِ ورودی آرامگاه با کاشی کاری فیروزهای آراسته شده و کاشیهای سبز و سرمهای و سفید نیز در آن به کار برده شده است. آرایههای ورودی آرامگاه سبکی سنتی دارد. در میانههای آن نیز به خطی زیبا نوشتهای دیده میشود که شناسانندهی کسی است که این سازه آرامگاه اوست. پیرامون این نوشته، شکلهای ترنجی دلپذیری طراحی شده است. هر ضلع سازه، 10 در 10 متر است. بدینسان یک چهار وجهی مربعی، نمای بیرونی آرامگاه را ساخته است.
ترکیب تاقهای آجریِ تکرارشونده و کشیدهی آرامگاه، هماهنگی و هارمونی ویژهای دارد که یک دستی آن میتواند نشانهای از باورهای عارفانه گمان بُرده شود. این تاقها که ساختمان آرامگاه را دربرگرفتهاند، همانند ستونهایی هستند که بنا را برافراشته نگه داشتهاند. ورودی ساختمان نیز تاق شکل است.
چندان آرایهای در درون آرامگاه دیده نمیشود، مگر همان دیوارههای آجری. اما سقف آرامگاه بسیار زیباست و طراحی چشمنوازی دارد. بدینگونه که چهار مربع میان تهی، روی هم جای گرفتهاند. در اینجا نیز با تکرار عدد چهار رودررو هستیم. مربع زیرین بزرگتر است و هرچه روبه سقف میرود از مساحت مربعها کاسته میشود. در واپسین مربع، سقف کوتاهی جای دارد که از چهارسو پنجره میخورد و روشنایی درون آرامگاه را بیشتر میسازد.
درون آرامگاه، تنها سنگ گور آرتیمانی دیده میشود که بلندایی 40 سانتیمتری دارد. مزار را سنگ خارایی چهار گوش و مربعی در بر گرفته است و به جای سنگ گور، لوحی فلزی در میان آن دیده میشود که نام و چکیدهای از رویدادهای زندگی آرتیمانی بر روی آن نوشته شده است. این سنگ در میانهی آرامگاه جای دارد و از چهار سو روشنایی که از روزنهی تاقها به درون میتابد، آن را دربرمیگیرد و جلوهای ویژه به درون آرامگاه میبخشد.
آرامگاه رضی آرتیمانی را سازمان میراث فرهنگی نگهداری میکند. این سازمان در سال 1383 خورشیدی، دست به محوطهسازی و گسترش فضای سبز پیرامون آرامگاه در بخش باختری (غربی) آن زد. اما گزارشهایی که 10 سال پس از آن منتشر شد نشان میداد که کار محوطهسازی و سنگفرش محوطه به پایان نرسیده و ناتمام رها شده است. تنها نتیجهی آن پخش خاک و نخالهی ساختمانی و زباله در کنار محوطهی آرامگاه بوده است (شبکه اطلاعرسانی دانا، گزارش سال 1393). نمیدانیم پس از آن، محوطهسازی آرامگاه چه سرانجامی یافته است. اما تپهای که آرامگاه بر روی آن ساخته شده، پوشیده از درختان سرو صنوبر است و چنار و نارون. به ویژه چنار بلندی که روبهروی آرامگاه قامت افراشته تماشایی است و نمایی زیباتر به سازه آرامگاه میبخشد.
آرامگاه رضیالدین آرتیمانی در تاریخ 21 اردیبهشت 1376 خورشیدی، به شمارهی 1871، ثبت شده است و یکی از آثار ملی ایران شناخته میشود.
*با بهرهگیری از تارنماهای «مجله گردشگری و معماری»، «ایران نگری» و «خبرگزاری ایرنا»
آرامگاه سیبویه؛سازهای در بافت کهن شیراز
آرامگاه بوذرجمهر قاینی؛ چیرهدستی در ساخت سازهای کهن
آرامگاه شاه شجاع مظفری؛ همسایه با حافظ
آرامگاه اوحدی مراغهای؛ سازهای استوار و ستبر
آرامگاه خیام؛ سازهای برپایهی سنجشهای هندسی
آرامگاه وحشی بافقی؛ شرح پریشانی شاعری پریشاندل
آرامگاه یعقوب لیث؛ یادمانی روبه ویرانی
آرامگاه علاالدوله سمنانی؛ غوغای از یاد رفته
آرامگاه نیما یوشیج؛ بازگشت به خانهی پدری
آرامگاه لقمان سرخسی؛ بازماندهی سازهای شکوهمند
آرامگاه کمالالملک؛ اوج آفرینشگری در طراحی معماری
آرامگاه مستوفی قزوینی؛ سازهای برای یک دیوانسالار
آرامگاه ابن یمین؛ نشانهای از یک زندگی آشوبناک
آرامگاه فردوسی؛ کاخ بیگزند
آرامگاه حافظ؛ زیارتگه رندان جهان
آرامگاه بایزید بسطامی؛ ناپیدا در مجموعهای چشمنواز
آرامگاه عارف قزوینی؛ یادبودی کوچک برای میهنخواهی بزرگ
آرامگاه شاه اسماعیل صفوی؛ جلوهی هنر ایران
آرامگاه پورسینا؛ دیگرسان و سزاوار دانشمندی بزرگ
آرامگاه نزاری؛ رنجور از نادیدگی
آرامگاه خواجه نظامالملک؛ شکوه از یاد رفته
آرامگاه صائب تبریزی؛ برآمده از غبار فراموشی
آرامگاه سعدی؛ خاک شیراز و نسیم عشق
آرامگاه شمس تبریزی؛ پیدا و ناپیدا
آرامگاه خواجوی کرمانی؛ کنار آب رکناباد
آرامگاه باباطاهر؛ چشماندازی روبه آسمان
آرامگاه خرقانی؛ ساده، نوپا و بیپیرایه
آرامگاه نادرشاه افشار؛ پابهپای تاریخ
آرامگاه عطار؛ به شکوهمندی سخن او
یک پاسخ
ارایه گزا ش عالی بود، دست مریزاد