علاالدوله بیابانکی سمنانی، از عارفان نامدار سدهی هفتم و هشتم مهی(:قمری) بود. او در خاندانی با دارایی بسیار زاده شد و پس از آموختن دانش دیوانسالاری، در دستگاه دیوانی (:اداری) ایلخانان مغول به کار پرداخت. اما بر اثر دگرگونیای که در او پدید آمد، دست از کارهای دولتی کشید و به روستایی در زادگاهش، سمنان، رفت و گوشهنشینی اختیار کرد. سالهای دیگر زندگی علاالدوله در همان روستایی که خود نام «صوفیآباد» بر آن گذاشته بود، با نوشتن کتاب و آموزش مریدان و پیروانش، سپری شد.
با رفتن علاالدوله به آن روستا، صوفیآباد جایی برای گردهم آمدن عارفان و شاعران شد. یکی از آنها خواجوی کرمانی، سخنسرای پُرآوازهی ایران بود که به آهنگ دیدار علاالدوله به صوفیآباد رفت و زمانی که در آنجا بود، سرودههای پراکندهی علاالدوله را گردآوری کرد و از آنها دفتری فراهم آورد. علاالدوله سمنانی در سال 736 مهی، در 77 سالگی، چشم از جهان فروبست و در همان جایی که سالیان پایانی زندگیاش را گذرانده بود، به خاک سپرده شد و آرام گرفت. بازماندهی آرامگاه او با همهی آسیبهایی که دیده است، هنوز پابرجاست و سازهی آن نمونهای از معماری درخشان سدهی هشتم ایران بهشمار میرود.
آرامگاه علاالدوله در شهرستان سرخه، در 20 کیلومتری شهر سمنان، در یکی از روستاهای آن شهرستان، به نام صوفیآباد، جای دارد. بنایی که اکنون آرامجای علاالدوله است، سازهای است که به دستور اولجایتو، ایلخان مغول و همروزگار با علاالدوله، برای مرد سرشناسی به نام «خواجه عمادالدین عبدالوهاب» ساخته شده بود. گویا به پاس خدمتی که علاالدوله در دربار ایلخانان مغول انجام داده بود، آنجا را به او سپردند. یک بازگفت دیگر چنین است که بنای کنونی، آرامگاهی برای خواجه عمادالدین بوده است و علاالدوله در آنجا سکنا گزیده است. آن سازه را «برج احرار» مینامیدند و پس از آمدن علاالدوله، همانند روستایی که ساخته شد، صوفیآباد نام گرفت.
ساختمان آرامگاه، بنایی دو بخشی است. بخش نخست آن چهار ضلع دارد که هر کدام از آن اضلاع، 7 متر درازا دارند. گنبدی که بر روی سازه جای دارد و در گذر زمان تنها یک فیلپوشِ (سه کنج) زاویهی جنوبی آن برجای مانده بود، شاهکاری از هنر معماری ایران بهشمار میرود و آن را درخور سنجش با گنبد بزرگ سلطانیه، در استان زنجان، که آن نیز بنایی بازمانده از سدهی هشتم است، میدانند. در بازسازیهای کنونی آن گنبد را به گونهی نخست آن در آوردهاند. در اینباره در دنباله سخن خواهیم گفت.
در چهارسوی این سازهی مربعی شکل، چهار ورودی دیده میشود. راهروها و اتاقهای پُرشمار بنا، در درون و چهار طرف آن دیده میشوند. ایوان سازه، که بسیار بلند و چشمگیر است، دهانهای 10 متری رو به خاور (:شرق) دارد. برخی بلندای ایوان را 5/ 8 متر برآورد کردهاند. به هرروی، خود این دهانه و بزرگی آن نشانی از عظمت سازه و آرامگاه میتواند باشد. تاق ایوان که گمان میرود بسیار بزرگ بوده، اکنون فروریخته است. اما هنوز نشانههایی از شکوه آن پیداست.
ایوان را از آجر ساخته بودند و دو تاقنما داشته است. اما با همهی بزرگی و استواری ایوان، نشانههای بهجا مانده حکایت از آن دارند که آذین و تزیینات ویژهای نداشته است.
سنگ گور علاالدوله، در ایوان شرقی سازه جای دارد. به سخن دیگر، در بیرون ایوان و بر روی سکویی استوانهای دیده میشود. این سنگ بیش از یک متر درازا دارد و 70 سانتیمتر بلندی. دو سنگ گور در آنجا هست. یکی همان سنگ گور اصلی است و دیگری به شکل ایستاده بر روی آن جای داشته است. اما این سنگ دوم، از میان رفته است و تنها از نشانههای بهجا مانده میتوان گمان بُرد که شکل نخست آن چگونه بوده است.
بر روی سنگ علاالدوله، بیتهایی حکاکی شده است. سنگ را در سالهای کنونی با محفظهای شیشهای پوشاندهاند و سایبانی آهنین بر روی آن برافراشتهاند تا از گزند تابش تند آفتاب کویر در امان باشد. هیچ ذوقی در ساخت آن سایبان آهنی بهکار برده نشده است و همسانیای با آن سازهی زیبا و دیدنی ندارد. یک نکتهی دیگر آن است که در همین آرامگاه، سنگ گوری نیز از آنِ خواجه عمادالدین، همان که سازه را برای او ساخته بودند، بوده است که اکنون نشانی از آن نیست و ناپیداست.
اما شاهکار سازه را باید در گنبد آن دانست. پیشینیان هر گاه به آرامگاه علاالدوله اشاره کردهاند، از آن گنبد زیبا و حجمدار نیز یاد کردهاند. گفتیم که بخشی از گنبد فروریخته است. در سالهای کنونی، هنگامی که پژوهش دامنهداری دربارهی ساختمان آرامگاه انجام گرفت، با طراحیهای گوناگون و بررسیها، شکل و قوس گنبد بهدست آمد و آشکار شد که چه اندازه گنبد آرامگاه درخور ارزش بوده است. چنان که آن را از گنبدهای بسیار مهم روزگار ایلخانان بهشمار میآورند.
این را نیز یادآوری کنیم که در دوسوی راهروهای جنوبی بنا، آثاری از کنده شدن زمین دیده میشود. بلندی آنها چندان نیست اما درازای درخور توجهی دارند. کاربری این بخش از بنا به درستی پیدا نیست و گویا جایی برای نیایش بوده است. در سازههای بهجا مانده از سدههای پیش ایران، چنین ساختی دیده نشده و به تمامی نوآیین است.
در سالهای گذشته بیتوجهی به آرامگاه علاالدوله چنان بالا گرفت که کموبیش روبه ویرانی گذاشت. ازسوی دیگر، سازهی آن استواری بایسته را نداشت و باید باززندهسازی میشد. کار به جایی رسید که آرامگاه روبه ویرانی میرفت. از اینرو، دوستداران میراث فرهنگی، در فضای مجازی دست به اعتراض زدند و خواستار رسیدگی به این بنای کهن و ارزشمند شدند (خبرگزاری تسنیم).
در اردیبهشت سال جاری، 1399 خورشیدی، میراث فرهنگی از مرمت و استحکام بخشی آرامگاه خبر داد (خبرگزاری ایرنا).
میراث فرهنگی با کمک گروهی بینالمللی از مرمتگرانی که زیر نظر یونسکو هستند، کار بازسازی این بنای باارزش را انجام خواهند داد.
آرامگاه علاالدوله سمنانی که زمانی پُر از غوغا و شورِ سرمستی عارفان و صوفیان سدهی هشتم بود، اکنون خاموش و بیهیاهو روزگار خود را میگذراند و داستانها از آمدوشد بزرگان و نامآورانی دارد که به آهنگ دیدار علاالدوله و آموختن از او، به این سو میآمدند.
این سازهی زیبا، در تاریخ 21 آبانماه 1317 خورشیدی، با شماره 320 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. از اینرو، نگاهبانی از آرامگاه و جلوگیری از ویرانی آن، یک بایستگی ملی است.
*با بهرهجویی از جستار «نگرشی کوتاه بر پروژه مرمت و باززندهسازی و طراحی مجموعه فرهنگی آرامگاه و مزار علاالدوله سمنانی»، نوشتهی مریم دربیگینامقی (پرتال جامع علوم انسانی)؛ و نیز گزارش خبرگزاری تسنیم.
آرامگاه سیبویه؛سازهای در بافت کهن شیراز
آرامگاه بوذرجمهر قاینی؛ چیرهدستی در ساخت سازهای کهن
آرامگاه شاه شجاع مظفری؛ همسایه با حافظ
آرامگاه رضیالدین آرتیمانی؛ ترکیبهای تکرار شونده
آرامگاه اوحدی مراغهای؛ سازهای استوار و ستبر
آرامگاه خیام؛ سازهای برپایهی سنجشهای هندسی
آرامگاه وحشی بافقی؛ شرح پریشانی شاعری پریشاندل
آرامگاه یعقوب لیث؛ یادمانی روبه ویرانی
آرامگاه نیما یوشیج؛ بازگشت به خانهی پدری
آرامگاه لقمان سرخسی؛ بازماندهی سازهای شکوهمند
آرامگاه کمالالملک؛ اوج آفرینشگری در طراحی معماری
آرامگاه مستوفی قزوینی؛ سازهای برای یک دیوانسالار
آرامگاه ابن یمین؛ نشانهای از یک زندگی آشوبناک
آرامگاه فردوسی؛ کاخ بیگزند
آرامگاه حافظ؛ زیارتگه رندان جهان
آرامگاه بایزید بسطامی؛ ناپیدا در مجموعهای چشمنواز
آرامگاه عارف قزوینی؛ یادبودی کوچک برای میهنخواهی بزرگ
آرامگاه شاه اسماعیل صفوی؛ جلوهی هنر ایران
آرامگاه پورسینا؛ دیگرسان و سزاوار دانشمندی بزرگ
آرامگاه نزاری؛ رنجور از نادیدگی
آرامگاه خواجه نظامالملک؛ شکوه از یاد رفته
آرامگاه صائب تبریزی؛ برآمده از غبار فراموشی
آرامگاه سعدی؛ خاک شیراز و نسیم عشق
آرامگاه شمس تبریزی؛ پیدا و ناپیدا
آرامگاه خواجوی کرمانی؛ کنار آب رکناباد
آرامگاه باباطاهر؛ چشماندازی روبه آسمان
آرامگاه خرقانی؛ ساده، نوپا و بیپیرایه
آرامگاه نادرشاه افشار؛ پابهپای تاریخ
آرامگاه عطار؛ به شکوهمندی سخن او